سرویس بین الملل جوان آنلاین: ششم ژانویه ۲۰۲۱ میتواند در تاریخ امریکا نقطه عطفی باشد. این روز بود که هواداران دونالد ترامپ در آخرین روزهای ریاست جمهوری او به ساختمان کنگره هجوم بردند تا مانع شوند اعضای سنا و مجلس نمایندگان ریاست جمهوری جو بایدن را تأیید کنند. این یورش از جهات بسیاری یک نقطه عطف است؛ ساختمان کنگره برای نخستین بار مورد هجوم قرار گرفت و غارت شد، دستکم شش نفر از جمله یک افسر پلیس کشته شدند و نمایندگان دو مجلس با خوششانسی سالم ماندند و توانستند بعد از تمام شدن غائله به کار خود ادامه دهند و ریاست جمهوری بایدن را تأیید کنند. با این حال، ششم ژانویه از جهت دیگری نیز در تاریخ امریکا نقطه عطف است، جهتی که میتواند تأثیرات عمیقتری در این کشور بگذارد که تاکنون تصورش هم نمیشد.
مسئله تقلب
تقلب در انتخابات امریکا تازه نیست. نمونه بارز انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۰ بود. ال گور، معاون وقت رئیسجمهور همراه جو لیبرمن از حزب دموکرات رقیب جورج دبلیو بوش به همراه دیک چینی از حزب جمهوریخواه بود. بوش با وجود اینکه ۸۹۵/ ۵۴۳ رأی کمتر از الگور داشت، پیروز انتخابات شد، اما مشکل این مقدار رأی کمتر او از الگور نبود؛ مشکل آرای ایالت فلوریدا بود. سرنوشت پیروز آن انتخابات به نتیجه این ایالت گره خورده بود و رقابت بین ال گور و بوش در این ایالت تا آن حد نزدیک به هم بود که رسانههای امریکا مجبور شدند در روز هفتم نوامبر دائم پیشبینی خود را از نتیجه رأیگیری در این انتخابات تغییر دهند و با پایان شمارش آرا، بوش تنها با اختلاف ۰۰۰/۲ رأی پیروز این انتخابات شد و این اختلاف اندک باعث شد تا تیم الگور درخواست بازشماری آرا کند و این اختلاف بعد از بازشماری کمتر و به حد ۵۳۷ رأی رسید. پاملا کارلان، حقوقدان برجسته و معاون دادستان کل حقوق مدنی، بعد از چند سال تحقیق در مقالهای به نام «درسهای آموخته شده: حق رأی و دولت بوش، Lessons Learned: Voting Rights and the Bush Administration»، در سال ۲۰۰۹ نوشت: «هزاران رأی دهنده که بیشک حق رأی دادن داشتند از رأی دادن محروم شدند.» تحقیقات انجام شده نشان میدهد دستکم نام ۲۷۰۰ نفر از ثبتنامکنندگان در آن انتخابات از فهرست واجدین حق رأی حذف شد به این بهانه که امریکایی نیستند و بعد معلوم شد این ادعایی کذب بود. جودیت براون دیانیس، مدیر انجمن حقوق مدنی پروژه پیشرفت، در نامهای به اسکات نوشت: «همه ما میدانیم که فلوریدا در حذف رأیدهندگان اقلیتها سرآمد است، این را در سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴ با ایجاد فهرست دروغین از مجرمان و حذف دهها هزار امریکایی آفریقاییتبار که حق شرکت در انتخابات را داشتند، به اثبات رساند. فلوریدا برای حفظ یکپارچگی انتخابات باید از روند جلوگیری از شرکت برخی شهروندان در انتخابات دست بردارد.»
نقش ترامپ
هر چند موضوع تقلب محدود به ۲۰۰۰ نبود و در سالهای قبل و بعد از آن نیز مطرح بوده، اما حاکمیت امریکایی همواره سعی کرده است این موضوع را از نظر مردم دور نگه دارد و تنها در حد مشاجرات آکادمیک و حداکثر در چند نشریه حقوقی مثل همین مقاله خانم کارلا مطرح شود. کاری که ترامپ در این دوره کرد، کشاندن این موضوع به افکار عمومی به نحوی است که نظرسنجیها نشان میدهد تنها یک سوم از جمهوریخواهان به سلامت انتخابات اخیر اعتماد و دو سوم به وقوع تقلب گسترده باور دارند. نکته قابل توجه این نیست که باور آنها تا چه حد مستند و متکی به شواهد و مدارک قابل قبول است، بلکه مسئله در شک و تردیدی است که ترامپ در اذهان بخش قابل توجهی از مردم امریکا به سلامت انتخابات به وجود آورد. در واقع، ششم ژانویه نماد و سمبلی از این بیاعتقادی است که خود را به صورت شورش افسارگسیختهای نشان داد تا آنجا که کنگره امریکا برای نخستین بار مورد تاخت و تاز این کشور قرار گرفت. شاید در فیلمی مثل سقوط کاخ سفید محصول سال ۲۰۱۳ به ساختمان کنگره حمله میشد، اما کسی فکرش را نمیکرد که این واقعیت امر اتفاق بیفتد. باید توجه داشت جایگاه ترامپ به عنوان رئیسجمهور و فضای دو قطبی که بر سر موضوع تقلب ایجاد کرده بود وقوع هر اتفاقی از جمله حمله به کنگره را محتمل ساخته بود و از این جهت، او نقش اساسی در این موضوع داشت. شکی نیست ترامپ در این جریان نقش اساسی داشته و به این جهت است که فرصتی به دشمنانش برای انتقامجویی داده است.
نوبت انتقام یا نجات امریکا
ترامپ پیش از این گفته بود که در ۲۰ ژانویه همزمان با مراسم تحلیف بایدن، برنامه رسمی خودش را برای اعلام نامزدی انتخابات ۲۰۲۴ اجرا خواهد کرد. این میتواند زنگ خطری برای حاکمیت امریکا باشد، چراکه او تا کنون با زیر سؤال بردن سلامت انتخابات آشوب عمومی بیسابقهای به راه انداخته و اگر مجال چهار ساله دیگری بعد از ۲۰۲۴ به دست آورد، معلوم نیست امریکا را به چه سمت و سویی خواهد برد. رقبای دموکرات در حال حاضر فرآیندی را شروع کردهاند که درست یک سال قبل در انجام آن شکست خورده بودند. این فرآیند استیضاح ترامپ است. با وجود اینکه تا پایان ریاست جمهوری ترامپ فقط چند روزی باقی مانده است، اما دموکراتها امیدوارند حتی بعد از تحلیف بایدن هم به این فرآیند ادامه دهند تا با مجلس سنای جدید و همراهی دستکم ۱۷ سناتور بتوانند رأی به استیضاح ترامپ را به دست بیاورند. در این صورت، ترامپ نه تنها در تاریخ رؤسای جمهور امریکا اولین فردی خواهد بود که استیضاح او رأی آورده است، بلکه با این کار پرونده سیاسیاش به طور کامل بسته خواهد شد و دیگر نمیتواند در ۲۰۲۴ وارد رقابت انتخابات ریاست جمهوری شود. با این حال، مسئله اساسی این است که دموکراتها با این کار به فکر نجات امریکا هستند یا انتقام از ترامپ. واقعیت این است که نجات امریکا با بستن پرونده سیاسی امریکا به دست نمیآید، زیرا جدای از ماندن خانواده ترامپ در رقابتهای انتخاباتی، بازگشت اعتماد عمومی امریکا به سلامت انتخاباتی دستکم در میان جمهوریخواهان کار آسانی نیست به ویژه اینکه حذف سیاسی ترامپ میتواند به این بیاعتمادی بیشتر دامن بزند. در این صورت، دموکراتها شاید بتوانند با استیضاح ترامپ او را عملاً از دور خارج کنند، اما نمیتوانند اعتماد عمومی را احیا کنند و ششم ژانویه از این جهت نمادی از آشوب و هرج و مرجی است که امریکا تا مدتها از آن رهایی نخواهد یافت.