حضور مدیران در رأس امور و نظارت بر انجام کارها، اجرای برنامهها و رسیدن به اهداف را محقق میسازد. البته این مسئله مستلزم آن است که آقایان بعد از گرفتن حکم مسئولیت خود به صندلی ریاست نچسبند و با ورود به گود مشکلات، درصدد مرتفع کردن آن برآیند.
عاشقان ریاست در ورزش کم نیستند و تعدادشان نیز رو به افزایش است. این رؤسا از هر فرصتی برای تصدی مسئولیتهای جدید و بیشتر استفاده میکنند و تأثیر منفی این نوع مدیریت بر آینده ورزش اهمیتی برایشان ندارد. موضوع وقتی بغرنج میشود که همین شیفتههای ریاست بیش از حد عاشق میزشان باشند تا جایی که به خود زحمت نمیدهند از اتاق و ساختمان اداری خارج شوند. نهایت تلاش آنها هم برگزاری جلسات بیهوده و بیثمر با افراد غیرمرتبط است و اینکه از طریق تلفن امور مربوطه را پیگیری کنند. این شیوه مدیریتی سالهاست که در ورزش ما مرسوم بوده و بسیاری از مدیران این حوزه هیچ اعتقادی به «مدیریت عملیاتی» نداشته و ندارند!
این واقعیت مضر تاکنون آسیبهای زیادی به ورزشهای پایه، استعدادیابی و تیمهای ملی زده است. این همان نکتهای است که دبیر، رئیس فدراسیون کشتی به درستی به آن اشاره میکند: «رئیس بودن فقط پشت میزنشینی نیست و یک مسئول هیئت باید یک مدیر عملیاتی باشد و دوستان بیشتر برای کشتی استان خود وقت بگذارند تا بتوانند آوردهای برای کشتی داشته باشند.» متأسفانه این مسئله تنها شامل حال کشتی نمیشود و در سایر رشتهها نیز همین شرایط حاکم است.
از پستهای مهم در وزارتخانه، کمیته ملی المپیک و فدراسیونها گرفته تا هیئتهای ورزشی، اغلب مدیرانشان بیشر از آنکه به فکر رشد و ارتقای ورزش، سلامت مردم و نشاط جامعه باشند در اندیشه ارتقا پست و طی کردن پلههای ترقی هستند. به همین خاطر است که به سفرهای استانی و خارجی نیز به چشم فرصت برای رسیدن به اهدافشان نگاه میکنند. والا مدیران ما استاد برگزاری جلسات هستند و از سفرهای داخلی و برونمرزی با آغوش باز استقبال میکنند. منتها بحث اصلی اینجاست که این جلسات و سفرها عملاً فایدهای برای ورزش ندارد و تنها ثمرهاش هدر دادن پول بیتالمال است. هیئتهای ورزشی در استانها و شهرستانها برخلاف تفکرات مرسوم، وظایف بسیار مهمی برعهده دارند و در صورتی که به آنها عمل کنند، قطعاً نتایج مثبت زیادی به دست خواهد آمد. با این حال، اما ریاست هیئتها به پستهای تشریفاتی تبدیل شدهاند که خواهان زیادی دارند، اما بعد از برگزاری انتخابات، رؤسا در لاک دفاعی فرو میروند و ورزشکاران و مربیان را به حال خود رها میکنند. انتقاد قهرمانان و مدالآوران از بیتوجهی مسئولان استانی و شهرستانهای مختلف تنها یکی از موارد کمکاری است که به آن اشاره میکنیم.
پشت میزنشینی مسئولان ورزش و اصرار آنها بر ادامه این نوع مدیریت دلایل زیادی دارد. عدم آموزش اصولی، نداشتن آشنایی کافی به شیوههای صحیح و حرفهای مدیریتی و غیرورزشی بودن بسیاری از آنها از جمله دلایلی است که در خصوصشان میتوان ساعتها بحث کرد. با مدیریت از راه دور قطعاً نمیتوان از حال و روز ورزشکاری که در مناطق محروم زندگی میکند مطلع شد. اینکه در فلان شهر و مرکز استان امکانات حداقلی هم برای یک ملیپوش المپیکی وجود ندارد را باید از نزدیک دید و لمس کرد. ناشناخته بودن یک قهرمان در محل زندگی و روی آوردن به مشاغل کاذب نتیجه مدیریت افرادی است که در ظاهر خود را یکی از اعضای خانواده ورزش میدانند، ولی در عمل حاضر نیستند قدمی برای حل مشکلات تیمها و قهرمانانشان بردارند. دغدغه و مشکل در این حوزه آنقدر زیاد است که مدیران باید با تمام قوا پای کار بیایند و با فاصله گرفتن از میز و صندلی ریاست از نزدیک پیگیر امور باشند.