سرویس جامعه جوان آنلاین: انقلاب اسلامی ایران که در دهههای پایانی قرن بیستم در سال ۱۹۷۹ میلادی به انجام رسید، انقلابی با مختصات خاص و ویژگیهای منحصر به خود بود و تعریفی جدید از انسان، جامعه و جهان ارائه داد. انقلابی که تحقق، تفاوت و تمایز آن با انقلابها و نهضتهای دیگر دنیا بسیار واضح و روشن بود، بهطوریکه معادلات مرسوم در داخل و خارج از کشور را برهم زد و در واقع برای دنیا نگاهی جدید و طرحی نو در انداخت. یکی از ویژگیهای راهبردی و اساسی این انقلاب میلیونی و مردمی، پرداختن به بُعد معنویت، دین و تقویت آن بود برعکس انقلابها و نهضتهای دیگر که بُعد مادی را بها داده و با ادعای ناکارآمدی، دین و تفکر دینی را کنار گذاشته بودند.
بنیانگذار این نهضت عظیم مردمی که این انقلاب متفاوت، جریان ساز و تاج و تخت و برانداز را با پسوند اسلامی و دینی رهبری و هدایت میکرد، حضرت آیتالله امام خمینی (ره) یکی از علمای برجسته دینی و از فقهای ممتاز زمان بود که از متن یک محیط دینی برخاست و علیه قدرت حاکم قیام و اثبات کرد دین و مذهب برخلاف نظرات مارکسیستهایی همچون کارل مارکس افیون تودهها نیست و تفکرات لیبرالیستی و سکولاریستی نظریهپردازانی همچون هابز، جان لاک و کانت در مواجهه با کارآمدی و ظرفیت بالای اسلام سیاسی ابطال پذیر و در اصلاح جامعه و تاریخ بشر ناتوان هستند.
انقلاب اسلامی میگوید مارکسیستی که با تمام وجود بهدنبال روابط تولید بوده و لیبرالیستی که بهدنبال روابط قدرت است و انسان را گرگ انسان در نظریهپردازیهای خود میداند نمیتواند آزادی، عدالت، استقلال، هویت، کرامت، اخلاق و بشریت را محقق سازد و به کمال برساند و این موضوع بعد از گذشت ۴۲ سال از تفکر دینی و اسلام سیاسی و بعد از گذشت قرنها از تفکرات مارکسیستی و لیبرالیستی بر همگان اعم از نخبگان و افکار عمومی کاملاً ثابت شده است.
حال بین مدعیان مارکسیسم، لیبرالیسم و اسلام سیاسی، خورشید مارکسیسم خیلی وقت است غروب کرده است و نخبگان و روشنفکران این مکتب ورشکسته و ناکارآمد، عقبگرد و انحراف مسیر خود را از راهبرد روابط تولید به روابط قدرت با چرخش ۱۸۰ درجهای به پسامارکسیسم و لیبرالیسم، برای خود و افکار عمومی توجیه و اعلام کردهاند. لیبرالیستی که نظریهپردازانی همچون فوکویاما آن را نظریه پایان تاریخ دانسته و کاملترین نظریه قلمداد مینماید و پیاده نظام آن همچون قدمای مارکسیست خود غیر از نظر و گفته خود بر هیچ نظر و گفتمانی قائل نبوده و بر انتخاب دوم خود یعنی لیبرالیسم اصرار دارند و نظریاتی همچون اسلام سیاسی و حکومت دینی را باطل میشمارند و با پرستیژ دفاع از مردم، دموکراسی، انتخابات و احزاب مقابل مردمیترین انقلاب قرن میایستند. نظریهپردازانی که در مکتب مارکسیست ادعای تأمین نان و اقتصاد مردم را داشتند غافل از آنکه حرف زدن و هر نو آزادی را از مردم دریغ کردند؛ در مکتب لیبرالیسم اصرار دارند به مردم آزادی، دموکراسی و حرف زدن را عطا کردهاند، در حالی که در معادله منفعتطلبی و سوداگری اقتصادی به استعمار و استثمار مردم در حوزههای مختلف خصوصاً اقتصادی پرداخته و کرامت انسانی، اخلاق و ارزشها را زیر پای منافع حزبی و جناحی لگدکوب کردهاند.
امروز در فضای نخبگانی و دانشگاهی ایران اسلامی از روشنفکرانی نام برده و برایشان عنوان «قلههای فتح نشدنی»، «پدر گذار به دموکراسی»، «پدر جامعه شناسی سیاسی» داده میشود و برای دانشپژوهان و دانشجویان جویای علم و حقیقت مرجعسازی میکنند که این به اصطلاح روشنفکران، کارنامه و شناسنامه روشن و شفافی در وامداری مکاتب انحرافی مارکسیسم و لیبرالیسم دارند؛ روشنفکرانی که اساساً با انقلاب اسلامی و نگاه راهبردی این انقلاب و در یک جمله اسلام سیاسی زاویه عمیقی داشته و سکولاریسم و لیبرالیسم را به تأسی از فوکویاماها نسخه واحد و تنها نسخه جامعه ایرانی میدانند و همچون تقیزادهها بر طبل ناکارآمدی اسلام سیاسی در اداره جامعه میکوبند و به آن تأکید مینمایند و نخبگان وابستهای که برای تحقق اهداف خود مصمم بوده و از حداقل ابزارهای قدرت در داخل و خارج برای رسیدن به مرام و نگاه خود استفاده حداکثری مینمایند. فضای دانشگاهی و علمی کشور آنقدر مهم و تأثیرگذار است که حضرت امام خمینی (ره) در رهنمودهای خود فرمودند اگر دانشگاه اصلاح شود مملکت اصلاح میشود. دانشگاههای ایران اسلامی همواره قبل از انقلاب در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و بعد از انقلاب از ۱۳ آبان ۵۸ تا دفاع مقدس، سازندگی و عرصههای جنگ نرم تا به حال بهخوبی میدانداری و نقش آفرینی کرده است، اما در برهههایی از زمان ۴۲ ساله انقلاب جریان نفوذ چشم امید به نخبگان و فرهیختگان این مرزو بوم دوخته و بهدنبال استفاده از این ظرفیت نخبگانی در راستای اهداف و مأموریتهای خود بوده است و گاهی در این حوزه موفقیتهایی را بهدست آورده و توانسته است از این قشر به عنوان پیاده نظام خود در اجرای برنامههایش بهرهبرداری کند که اوج آن را میتوان دوران هشت ساله اصلاحات و هجمه اساسی به دانشگاه و استفاده ابزاری از دانشجو و استاد برای سیاسی کردن، هیجانی و جنبشی نمودن فضا در راستای گفتمانسازی لیبرالیسم و سکولاریسم نام برد.
دورهای که روشنفکرانی رادیکال و وابسته مدعی آزادی و به اصطلاح اصلاحطلبی با نگاه وارداتی و غیر بومی با پشتوانه قدرت سیاسی بهدنبال بهرهبرداری از دانشگاه و دانشجو در راستای مطامع و برنامههای خود بودند تا با فراهم کردن شرایط جابهجایی و تغییر افکار، به سمت تغییر انقلاب، حرکت نمایند و در این مسیر مصمم بودند همه داشتههای فکری، دینی و اسلامی مردم را به سخره گرفته و به باد فنا دهند و با چکمههای امانی استعمار نو از روی آن با گستاخی تمام عبور کنند. روشنفکران وارداتی که ادعای خدایی برای آزادی مردم داشتند و امام خمینی (ره) در این خصوص فرمایش بسیار دقیق و روشنی دارند و فرمودند روشنفکران اسلامی روشنفکران وارداتی را کنار بزنند، غربزدهها را کنار بگذارند؛ عدهشان خیلی زیاد نیست، اما فضولی شان زیاد است؛ عده زیاد نیست، اما ادعایشان زیاد است؛ و امروز سناریو این است که دشمن عرصه آکادمیک و سطح دانشگاهی را برای اثرگذاری و پیاده کردن برنامههای فکری خود برگزیده تا بتواند در آن با تزریق قطره چکانی آرای ضداسلامی در قالبی علمی و تخصصی، اهداف خود را تحقق بخشد که پادزهر خنثی کردن آن، هوشمندی جدی مسئولان، قرار دادن اساتید متخصص، متعهد، انقلابی و دلسوز در رأس کرسیهای دانشگاهی (چراکه بزرگی میفرمود اگر بهترین، انقلابیترین و اسلامیترین کتب دانشگاهی را هم در اختیار استاد ضد انقلاب و ضد اسلامی قرار دهید تفسیر و ترجمه ضد اسلامی و ضد انقلابی ارائه خواهد شد و اگر کتب ضد اسلامی و انقلابی را به استاد متخصص و متعهد واگذار نمایی، ارائه اسلامی و انقلابی از آن صورت خواهد گرفت)، تبیین، تشریح و نظریهپردازی در راستای تقویت گفتمان انقلاب اسلامی، اهتمام ویژه دانشجویان به مباحث ارائه شده در کلاسها و نقد آنها، آگاهی دانشجویان، حساسیت اساتید و حضور انقلابی همه دلسوزان در صحنه است.
*دانشجوی دکترای علوم سیاسی