سرویس تاریخ جوان آنلاین: درنگ در چند و، چون حضور و سپس حذف گروه موسوم به نهضت آزادی در فرایند انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، از سرفصلهای تاریخنگاری معاصر به شمار میرود. مقالی که پیش روی دارید، در پی آن بوده تا این روند را مورد بازخوانی قرار دهد. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
بستر پیدایش گروه «نهضت آزادی»
بیتردید سلسله اقدامات رژیم پهلوی در مخالفت با اعتقادات و باورهای دینی مردم مسلمان ایران، از بین بردن آزادیهای سیاسی و اجتماعی، گسترش فقر و نابرابری اقتصادی و شکل دادن به یک دیکتاتوری وابسته به امریکا و غرب، موجب پیدایش جریانها و گروههای سیاسی و فکری مخالف، البته با مبانی، اصول و اهداف متفاوت در جامعه ایران شد که نکته اشتراک آنها، اعتراض به وضع موجود و تلاش برای تغییر شرایط حاکم بود.
نهضت آزادی از جمله احزابی بود که در التقاط ارزشهای اسلامی با مبانی فکری و فرهنگ غربی و ایجاد اصلاحطلبی شبهمذهبی در ایران، خود را به عنوان یک جریان فکری منتقد رژیم شاه معرفی کرد. شماری از اعضای جبهه ملی به رهبری مهندس مهدی بازرگان با تجربه فعالیت در این تشکل، در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰، گروه سیاسی دیگری را با هویت ملی و مذهبی، به نام سازمان «نهضت آزادی» سامان دادند. اعضای نهضت آزادی متشکل از دو گروه بودند. گروهی که در جایگاه رهبری این گروه بودند و به عنوان سران نهضت آزادی به شمار میآمدند. آنها به رغم مذهبی بودن، در مسائل سیاسی روشهای نرمتری اتخاذ میکردند. تعهد دینی و مذهبی دو مؤسس نهضت آزادی، یعنی مهدی بازرگان و یدالله سحابی نسبت به برخی دیگر از اعضای نهضت ازجمله حسین نزیه، بارزتر بود. حسین نزیه را میتوان از بی علاقهترین این افراد به مذهب دانست! وی با اینکه در زمره طیف نخست نهضت آزادی قلمداد میشود، اما بعد از تأسیس این تشکل، فعالیت خاصی نداشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیت شرکت ملی نفت را به عهده گرفت که به سرعت با روحانیون بلندپایه نظام، درگیر شد! آیتالله سید محمود طالقانی یکی از اعضای تشکیلدهنده نهضت آزادی به شمار میرود، اما روحیه آزادمنشی و استقلالطلبی آن روحانی مجاهد، وی را بر آن داشت تا فراتر از احزاب سیاسی، در راه آرمانهای ملت ایران، علیه استبداد و استکبار تلاش کند. آیتالله طالقانی در راه مبارزه، بسیار گسترده عمل میکرد و چندان نمیتوان او را حزبی دانست، چراکه با همه گروههای مبارز همکاری داشت. دکتر عباس شیبانی در این باره میگوید: «آیتالله طالقانی از نظر سیاسی و مبارزاتی، از بازرگان خیلی عمیقتر، تندتر، فعالتر و عقیدتیتر بود، البته فعالیت تشکیلاتی نمیکرد و داخل تشکیلات نهضت آزادی هم چندان فعال نبود، یعنی ایشان را نمیشود اصطلاحاً نهضتی دانست.» (۱) اختلافنظر اساسی آیتالله طالقانی با برخی سران و اعضای نهضت آزادی هم در این بود که وی سرنگونی شاه و رژیم سلطنتی و استقرار حکومت دینی را تعقیب میکرد، اما اعضای نهضت آزادی به مشروطه سلطنتی پایبندی نشان میدادند.
گروه دیگر در درون نهضت آزادی، متشکل از نیروهای جوان بود که روحیه انقلابی و مذهبی آنها، از برخی سران این تشکل بیشتر بود. چهرههای جوان و مذهبی، فعالیتهای خود را به گونهای سامان داده بودند که نهضت را در برابر رژیم قرار دهند. هم از این روی بود که برخی از اعلامیههای جدی و قاطع نهضت که به قلم «جلالالدین فارسی» نوشته میشد، مورد اعتراض مهندس بازرگان قرار میگرفت! در داخل این حزب، طیف میانهرو تلاش میکرد که نهضت را حتی از همان میزان گرایش مذهبیای که داشت، دور کند. این جریان تلاش میکرد تا نهضت را در خط سیاسی دموکراتهای امریکا قرار دهد! در واقع هدف آنها این بود تا نشان دهند این گروه، مخالف جدی پهلوی نیست! (۲)
نهضت آزادی در قامت حامی نظام سلطنتی!
نهضت آزادی به لحاظ سیاسی، به حکومت پهلوی نگرشی اصلاحطلب داشت. به گونهای که شعار «تحدید قدرتِ حکومت» یا «شاه سلطنت کند نه حکومت» را سر میداد. آنها به مبارزه سیاسی در چارچوب قانون اساسی مشروطه پایبند بودند؛ لذا به رغم انتقاداتشان به حکومت، تلاش میکردند که از مدار قانون اساسی خارج نشوند. بازرگان در کتاب «۶۰ سال خدمت و مقاومت»، بر چهار عنصر: مسلمان، ایرانی، معتقد به قانون اساسی و مصدقی بودن، به عنوان ارکان اربعه نهضت آزادی تأکید کرده است! (۳) نهضت آزادی اندیشه دینی خود را نه از «مرجعیت شیعه» بلکه از فهم خود بنیادِ رهبران این حزب میگرفت. اسلام برای بازرگان، به مفهومی که خودش از به اصطلاح طریقه علمی استنباط و استنتاج کرده بود، مطرح بود. عمده تلاش وی، صرف این شد که بین مذهب و مقتضیات و الزامات زمانی، سازگاری ایجاد کند. او میخواست ثابت کند که به رغم فهم علمای سنتی، دین اسلام یک آیین عصری و منطبق با مقتضیات زمان بوده و با هر شرایطی، قابل تطبیق و تحلیل است! در همین راستا، وی تلاش زیاد میکند که صحت و درستی احکام اسلامی را بر مبنای فرمولهای علمی نشان بدهد.
نهضت آزادی و انقلاب اسلامی
نهضت آزادی طی سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳، در خیزش عمومی مردم تحت رهبری امام خمینی مشارکتی محدود داشت، اما رویه بازرگان چنان بود تا نشان دهد حرکت نهضت، بر جنبش روحانیت تقدم دارد! مهندس بازرگان در کتاب «انقلاب در دو حرکت»، با اشاره به پدید آمدن نهضت از قم، مینویسد: «این حرکت از ناحیه ملیون و مخصوصاً روشنفکران مسلمان مبارز مورد استقبال قرار گرفته، آن را الحاق و اجابتی به دعوت پیگیر خود میدیدند!» (۳) پس از سرکوبی قیام خرداد و احیای مجدد دیکتاتوری، فشار بر مخالفان بیشتر شد. در این میان برخی محکوم به زندان شدند، برخی به گوشه انزوا پناه بردند و برخی نیز در خارج اقامت گزیدند. آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و تنی چند از اعضای نهضت آزادی، در عداد کسانی بودند که به زندان محکوم شده بودند. بازرگان که در سال ۱۳۴۲ محکوم به زندان شده بود، در سال ۱۳۴۶ آزاد شد و زندگی بیسر و صدایی را آغاز کرد تا اینکه نهضت آزادی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت خود را از سرگرفت.
نهضت اسلامی و قدرتیابی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با شکلگیری دولت موقت، نهضت آزادی عملاً به قدرت رسید و مراکز مهم حاکمیت را به دست گرفت. به ادعای بازرگان، ملاک او در انتخاب اعضای هیئت دولت، داشتن سابقه مبارزاتی، حسن شهرت، شایستگی اخلاقی و اجتماعی و تخصص بود. مهدی بازرگان تمامی پستهای مهم کابینه را به افراد هممسلک و همفکر خود اختصاص داد و بدین ترتیب، میتوان نخستین کابینه انقلاب را یک کابینه حزبی تمامعیار به حساب آورد! این افراد عمدتاً از طیف وابستگان به نهضت آزادی، جبهه ملی و چپ مذهبی بودند. دولت موقت در اسفند ۱۳۵۷، برگزاری همهپرسی نظام جایگزینِ سلطنت را در دستور کار خود قرار داد. بازرگان و همکارانش، عنوان «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را برای نظام آینده در نظر داشتند که پس از مخالفت امام خمینی، همهپرسی برای «جمهوری اسلامی» در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین صورت گرفت و در ۱۲ فروردین، نتیجه این همهپرسی، ۹۸ درصد آرا به نفع جمهوری اسلامی بود.
دولت نهضت آزادی در سودای رابطه با امریکا
در بعد سیاست خارجی، سیاستها و اظهارنظرهای دولت موقت درباره ضرورت استمرار روابط با امریکا، در حالی صورت میگرفت که امام خمینی بر قطع این روابط تأکید داشتند. ایشان در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، هیچگاه مسئله قطع رابطه را مطرح نکرده بودند، اما همواره مترصد فرصتی بودند که در موقع مقتضی و با فراهم شدن شرایط، این اتفاق روی دهد. هنگامی که مجلس سنای امریکا ضمن اعتراض به برخی احکام صادره از سوی دادگاههای انقلاب در مورد سران رژیم، تهدید کرد که چنانچه این روند ادامه یابد، روابط با امریکا به خطر خواهد افتاد، امام با صراحت اعلام داشتند: «الهی که به خطر بیفتد، ما روابط با امریکا را میخواهیم چه بکنیم؟ روابط ما با امریکا، روابط یک مظلوم با یک ظالم است، روابط یک غارتشده با غارتگر است...» (۴)
دولت موقت در برابر اقدام امریکا در پذیرش شاه برای معالجه، واکنش جدی نشان نداد و به همین دلیل از سوی مردم و گروههای انقلابی، متهم به سهلانگاری و عملکرد ضعیف شد. این مماشات تا آنجا پیش رفت که بازرگان در مورد اقامت شاه مخلوع در امریکا گفت: «آنها (امریکاییها) میگویند: این کار جنبه صرفاً انسانی داشته و به هیچوجه از شاه استفاده سیاسی به عمل نخواهد آمد!» (۵) در سال ۱۳۵۸، دولت الجزایر از سران برخی کشورها از جمله نخستوزیر ایران، جهت شرکت در بیست و پنجمین سالگرد استقلال این کشور دعوت کرد. به همین منظور در ۹ آبان ۱۳۵۸، هیئتی بلندپایه متشکل از نخستوزیر و وزیر امورخارجه و برخی دیگر از اعضای کابینه، عازم الجزایر این کشور شدند. در روز دهم آبان، مهندس بازرگان و همراهانش در حاشیه این مراسم، با برژینسکی به گفتگو و مذاکره نشستند. در حالی که این مذاکره، در شرایط فوقالعاده حساس آن دوره و بدون اطلاع قبلی امام خمینی و مردم صورت گرفت. این در حالی بود که رهبر کبیر انقلاب، در پیامی به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد قیام مردم الجزایر، در مورد امریکا چنین موضعگیری کرده بود: «سران و نمایندگان کشورهایی که در الجزایر جمع شدهاید، بیایید متحد شویم و دست جنایتکاران چپ و راست که در رأس آنها امریکاست، قطع نموده و اسرائیل را از ریشه برکنیم» (۶) مردم و دانشجویان پیرو امام با مشاهده عملکرد ضعیف دولت موقت و سکوت سران آن در برابر مداخلات امریکا، پناه دادن به شاه مخلوع، عدماسترداد داراییهایی که سران رژیم سابق به امریکا برده بودند و افشای دیدار بازرگان و برژینسکی، به خشم آمده و اقدام به تسخیر لانه جاسوسی کردند.
سقوط دولت نهضت آزادی!
مهندس مهدی بازرگان در روز ۱۴ آبان ۱۳۵۸ با تقدیم استعفانامه خود به محضر امام خمینی، از ریاست دولت کنارهگیری کرد. بازرگان بعدها در این خصوص چنین اظهار داشت: «اسم خودشان را میگذارند خط امام، خط شیطانند اینهایی که افشا میکنند، آخر فلان فلانشدهها... بیشرمند، اینهایی که میگویند ما با امریکا راه کج رفتیم و راه سازش رفتیم، اینها [دانشجویان پیرو خط امام]ضدانقلابند، مأمور همان امریکا یا شورویاند که میخواهند اختلاف بیندازند!» (۷)
در فرایند بازخوانی اسناد لانه جاسوسی، دانشجویان به سندهای محرمانهای دست یافتند که از ارتباط برخی اعضای نهضت آزادی، جبهه ملی و اعضای کابینه دولت بازرگان، با امریکا حکایت داشت. زمانی که دانشجویان در جریان افشاگری خود، این اسناد را منتشر کردند، با واکنش تند بازرگان و اعضای دیگر نهضت آزادی مواجه شدند. امام خمینی در یکی از سخنرانیهای خود، اما ضمن تأیید حرکت دانشجویان به این مسئله چنین اشاره کردند: «یکی [منظور بازرگان]میگوید اینها [منظور دانشجویان]خط شیطان هستند! قضیه گرفتن این محل جاسوسخانه ناگوار بود برای آنها. برای اینکه پرونده اینها ظاهر میشد و اینها، این جوانهای عزیز ما که میگفتند ما در خط اسلام هستیم، بهشان میگفتند که شما در خط شیطان هستید» (۸)
آنچه در تحلیل ماجرا، حائز اهمیتی بیشتر است، بازخوانی نسبت این جریان فکری با اندیشههای امام خمینی و مبانی انقلاب اسلامی و زاویه و اختلاف مبنایی این دو دیدگاه است که ذیلاً در پنج عنوان بدان پرداختهایم:
۱- بیاعتقادی و بیتوجهی دولت موقت به فضای انقلابی حاکم بر جامعه
دولت موقت سعی داشت ساختارهای به ارث رسیده از دوره پهلوی را همچنان حفظ و صرفاً به تغییر برخی افراد اکتفا کند! حال آنکه مردم تغییر و دگرگونی کامل ساختارها و جایگزینی ساختارهایی نوین و متفاوت از گذشته را میطلبیدند. به عقیده نهضت آزادی: ملت ایران در سال ۱۳۵۷، فقط استقلال و حکومت اسلامی میخواستند و برای خلاصی از ظلم و استبداد ۲۵۰۰ ساله و استیلای خارجی چند صد ساله، دست به انقلاب زدند. اما در تداوم انقلاب، آرمانهای اولیه فراموش شدند و جای خود را به آرمانهای موهومی مانند صدور انقلاب دادند!
۲ ـ عدم هماهنگی با ارزشهای اسلامی
در اینکه اندیشه مسلط بر انقلاب، یک اندیشه دینی و اسلامی بود، جای هیچ تردیدی وجود ندارد، اما برخی از اعضای دولت موقت، نتوانستند خود را با ارزشهای اسلامی هماهنگ کنند و حتی علیه مبانی دینی و انقلابی، به اظهارنظر پرداختند! مثلاً «حسین نزیه» درباره عدم امکان اجرای قوانین اسلامی گفت: «این نه ممکن است و نه مفید و نه خوب است که بخواهیم تمامی مسائل سیاسی، اقتصادی و حقوقی کشور را بر اساس موازین و مقررات اسلامی مورد حل و فصل قرار دهیم!» عمده مخالفت نهضت آزادی با موضوع «ولایت فقیه» است، در حالی که نهضت آزادی هنگام نخستوزیری بازرگان بیان میکند: مبنای مشروعیت حکم امام خمینی، به نیابت از امام معصوم است و تنفیذ حکم را از اختیارات شرعی امام میداند که باید اطاعت شود، اما در اثر درگیریهای سیاسی، مخالفت با ولایت فقیه را به جایی رساندند که عملاً به «نفی جمهوری اسلامی» و حتی مرحله براندازی رسیدند!
۳ ـ غرب گرایی مفرط در اندیشه
مهندس بازرگان به عنوان ایدئولوگ نهضت آزادی، نه تنها به دیده احترام، بلکه با دلبستگی و اشتیاق به غرب و اندیشههای غربیان مینگریست! به این جهت تلاش داشت اصول و مبانی فرهنگ اسلامی را با هر وسیله ممکن، با تفکر و اندیشه غربی منطبق سازد! لازم به ذکر است که در همان دوران که بازرگان محو پیشرفت غرب شده بود و مبانی اعتقادی نهضت آزادی ِ بعدها تأسیس شده را در کتاب «راه طی شده» تئوریزه میکرد، امام خمینی در کتاب «کشفالاسرار» چهره بدفرم غرب را در لباس تمدن جدید و تکنولوژی پیشرفته، برملا نمود: «آنچه در اروپاست جز دیکتاتوری و خودسریها نیست. اروپا به کجا رسیده تا ما قانون او را با قانون خود تطبیق دهیم؟ زندگی امروز اروپا از بدترین زندگیهاست که با هیچ قانونی نمیتوان آن را وفق داد. لکن شما بیچارههای ضعیفالعقل یکسره خود را در مقابل آنها باخته به طوری که قانون خود را نیز فراموش کردهاید.» (۹)
دغدغههای بازرگان به هیچ روی در چارچوب مطالعات و بررسیهای سنتی از دین، چون فقه، عرفان و فلسفه بیان نشده است، بلکه بیان او از سویی متوجه تأملات دینی و سیاسی شخصی خویش و از سویی دیگر، یافتههای تجربی بود. هم از این روی، وی میکوشید تا مظاهر همخوان با دلنگرانیهای دینی خود را از تمدن غربی اخذ کرده و در چارچوب دینی بیان کند!
۴ ـ عدم همسویی با نهادهای انقلابی
مهمترین نهادهای انقلابی در دوران پس از پیروزی انقلاب، کمیتههای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دادگاههای انقلاب بودند. این نهادها خارج از قلمروی فعالیت و اختیارات دولت موقت بود. در این بین، از جمله اقدامات انقلابی مورد انتقاد و مخالفت دولت موقت، دستگیری، مجازات و اعدامِ مقامات منسوب به حکومت پهلوی بود. عمدهترین وجه عملکرد نهادهای انقلابی، رفتار قاطع بود که در نقطه مقابل عملکرد دولت موقت -که شامل اصلاحطلبی و حرکت گام به گام بود- قرار داشت و تلاشهای دولت موقت برای کنترل اعمال و تصمیمات این نهادها، در عمل به جایی نرسید.
۵ ـ ارتباط نهضت آزادی با امریکا
انتشار اسناد لانه جاسوسی، چهره برخی اعضای نهضت آزادی را نمایانتر کرد. این اسناد مشخص ساخت که ارتباطات وسیع این عده با سفارت امریکا، هرگز دیدارهایی عادی نبوده و نمادی از تبادل اطلاعات با دستورالعمل بوده است. احمد صدر حاج سید جوادی [وزیر دادگستری]در ملاقاتی با کاردار سفارت امریکا، ضمن خوب توصیف کردن روابط ایران و امریکا در گذشته، اعلام داشت: دلیلی وجود ندارد که دو کشور قادر به داشتن روابط نزدیک و سودمند دوجانبه نباشد! از جمله مصادیق این حرکت خزنده تا پیش از آن دوره، پیام مشکوک بازرگان به امام بود: «لبه تیز حملات، فعلاً بهتر است به استبداد باشد نه استعمار!»
آنچه در فوق آمد، خوانش پارهای از عوامل بود که به موجب آن، نهضت آزادی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نتوانست خود را با آرمانها و اهداف جریان انقلاب اسلامی مردمی ایران وفق دهد و به تدریج و در همان آغازین سالهای استقرار انقلاب اسلامی، از عرصه مدیریت کشور رخت بربست!
پینوشتها:
۱ ـ روزنامه جام جم، ۲۱ بهمن ۱۳۸۱، ص ۹.
۲- زوایای تاریک، جلالالدین فارس، تهران، نشر حدیث، ۱۳۷۳، ص ۸۹.
۳ ـ انقلاب در دو حرکت، مهدی بازرگان، ۱۳۶۲، ص ۲۱.
۴- صحیفه نور، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ۱۳۶۱، جلد ۶، ص ۵۷.
۵- روزنامه اطلاعات، شنبه ۱۲ آبان ۱۳۵۸، شماره ۱۵۹۹۴.
۶- روزنامه انقلاب اسلامی، ۱۵ آبان ۱۳۵۸، ص ۱۴.
۷- روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۰ اسفند ۱۳۵۸، ص ۱۲.
۸- در جستوجوی راه امام از کلام امام، دفتر سیزدهم، ص ۴۰ و ۴۱.
۹ ـ کشفالاسرار، امام خمینی، ص ۲۷۲.