سرویس بین الملل جوان آنلاین: دوگانه «جنگ» و «صلح» کلیدواژههایی است که این روزها در رسانهها و تریبونهای اصلاح طلبان و دولت با تمام توان تبلیغ میشود. دوگانهای که پیشتر در سال ۹۶ و در کوران انتخابات ریاست جمهوری و پیش از آن انتخابات مجلس شورای اسلامی هم شنیده شد.
در انتخابات ۹۶ کلید واژه «راه از بیراه» به انتخاب حسن روحانی انجامید و حال برای انتخاب ۱۴۰۰ «دیپلماسی و چالش» اسم رمز اصلاح طلبان است. نکته جالب توجه در سخنان اصلاح طلبان در این دور تاکید به منحصر به فرد بودن شرایط کنونی کشور است. شرایطی که برای این حزب سیاسی هیچ وقت نقطه پایانی ندارد و دائمی شده است.
در واقع این شگرد و نقشه راه اصلاح طلبان در ایام انتخابات است. اصلاح طلبان با غبارآلود نشان دادن فضای سیاسی جامعه به دنبال بهرهبرداری سیاسی هستند. سناریویی که در موضوع برجام هم تکرار شد و امروز بار دیگر در حال تکرار است. آنهایی که با تصویب برجام نقشه توسعه و پیشرفت را به مردم نشان میدادند، امروز این سراب را برای انجام برجام۲ تکرار میکنند. تئورسین و بزرگان این طیف سیاسی هم مسیر پیش روی کشور را در صورت عدم پیروزی آنها در رقابتهای ریاست جمهوری۱۴۰۰، یک مسیر دهشتناک و پرپیچ و خم ترسیم میکنند. در دسته بندی آنها یا مسیر به وین و برجام ختم میشود و یا مسیر به نیویورک و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد منتهی خواهد شد.
با نگاهی به این دسته بندی آگاهانه متوجه میشویم آنچه اصلاح طلبان ترسیم کردهاند، یک فریب و بازی نخنمایی است. نگارنده با بررسی ابعاد مختلف این دو مسیر میکوشد پشت پرده اهداف شوم اصلاح طلبان را از ترسیم این دو مسیر تبیین و روشن کند.
مسیری که اصلاح طلبان آن را منتهی به نیویورک و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد میدانند، همان مسیر جنگ و حمله نظامی ذیل بند هفت منشور سازمان ملل است. این بند اختیارات شورای امنیت سازمان ملل را برای حفظ صلح بیان میکند که به این شورا اجازه میدهد تا «وجود هرگونه تهدیدی برای صلح، نقض صلح یا اقدام تجاوزگرانه» را تعیین کند و اقدامهای نظامی و غیرنظامی را برای «برقراری صلح و امنیت بین المللی» انجام دهد. ایران اگر ذیل این بند قرار بگیرد، اقدام نظامی یا غیرنظامی میتواند علیهاش انجام شود.
اما این مهم به هیچ عنوان مایه نگرانی جامعه ما نیست، چراکه اولا ایران پیشتر ذیل این بند قرار گرفته و موضوع چندان تازهای نیست. دوماً اقدام غیرنظامی منظور همان تحریمها است که هم اکنون سایه شوم آن بر کشور گسترده شده. سوماً امریکا و اروپا اگر بتوانند و توان نظامی داشته باشند، طبق تجربه تاریخی در عراق، لیبی، سوریه و... بدون تایید سازمان ملل هم این حمله نظامی را انجام میدهند. تایید سازمان ملل تنها مشروعیت بخشیدن به تجاوز است. پس یقیناً به ایران حمله نظامی نمیشود. در تشریح این مهم به این دلایل میتوان استناد کرد. نخست اینکه ایران از نظر نظامی با وجود همه تحریمها چه از بُعد نیروی انسانی، تجهیزات موشکی، توان جنگ الکترونیک، جنگ نرم، پهبادهای فوق پیشرفته و سلاحهای جنگی بسیار قوی و توانمند است.
دوم اینکه هرگونه جنگ با ایران یعنی به آشوب کشیدن منطقه، چراکه جنگ با ایران همچون جنگ با لیبی یا سوریه نیست، بلکه ایران هر اقدامی را پاسخ کوبنده خواهد داد. مقام معظم رهبری، در این باره پیشتر فرموده بود؛ «می گوید اگر چنین نشود، چنان نشود، ممکن است ما حمله نظامی به ایران بکنیم؛ اوّلاً که غلط میکنید؛ ثانیاً من در زمان رئیسجمهور قبلی آمریکا - آنوقت هم تهدید میکردند - گفتم دوران بزنو دررو تمام شده؛ اینجور نیست که شما بگویید میزنیم و در میرویم؛ نخیر، پاهایتان گیر خواهد افتاد و ما دنبال میکنیم. اینجور نیست که ملّت ایران رها کند کسی را که بخواهد به ملّت ایران تعرّضی بکند؛ ما دنبال خواهیم کرد». سوم اینکه ایران در منطقه و فرامنطقه دوستان و حامیان بسیاری دارد که هرگونه جنگی میتواند جنگ را به مرزهای امریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی بکشاند.
چهارم اینکه منطقه خلیج فارس و دریای عمان به واسطه حضور و وجود ایران مامن امن ترانزیت کالا و انرژی دنیا نام گرفته و ایران هر لحظه میتواند این مامن امن را ناپایدار کند. پنجم اینکه ایران در انتقام خون شهید سلیمانی بعد از ۷۰ سال بطور رسمی به پایگاه نظامی امریکا حمله موشکی انجام داد. اما امریکا با وجود ادعای مورد هدف قرار دادن ۵۲ مرکز نظامی و غیرنظامی، جرات اجرایی کردن آن را پیدا نکرد.
حال با توجه به استدلالهای فوق میتوان صریحاً نتیجه گرفت که هیچ جنگی علیه ایران به واسطه دلیرمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شهدای راه وطن از شهید طهرانی مقدم، شهید سلیمانی، شهید فخریزاده و هزاران شهید دیگر انجام نخواهد شد، چراکه خون پاک شهید طهرانی مقدم توان موشکی، خون پاک شهید فخریزاده توان هستهای و خون پاک شهید حاج قاسم سلیمانی توان رزمی و دفاعی ما را تضمین کرده است.
بر خلاف مسیر نخست که کشور لبریز از اقتدار و سرافرازی است، مسیر دوم نماد سرافکندگی و خودباختگی کشور بوده و هست. در مسیر دوم که اصلاح طلبان آن را منتهی به برجام و وین میدانند، همان راه بیسرانجام و نافرجامی است که کشور بیش از ۷ سال بطور قانونی و سالها در دولت خاتمی با عنوان تعلیق داوطلبانه تکرار کرده است.
برجام برای غرب سه کارکرد اصلی و مهم داشت (البته خسارت برجام آنچنان گسترده و شرم آور است که تبعات آن حتی قرن میتواند کشور را تحت شعاع قرار دهد). نخست اینکه توان علمی و دانشی ایران را در زمینه اتمی و هستهای متوقف کرد. دوم اینکه اسرار و اطلاعات نظامی و علمی کشور را در اختیار غرب و کشورهای دشمن ایران قرار داد. سوم اینکه با وابسته و محتاج کردن ایران به غرب، مانع از بلندپروازی ایران شد. براین اساس برجام بازی است که تنها یک برنده برای آن میتوان متصور شد و آن کشورهای غربی است.
غربیها سالها تلاش کردند که ایران را با تحریم و فشار، محدود کنند. غربیها در بازی برجام ابتدا ایران را تحت شدیدترین و ظالمانهترین تحریمها قرار دادند که ایران را به زانو در بیاورند سپس سالها به بهانه مذاکره از ایران زمان خریدند تا به توافق برجام برسند. در نهایت هم از برجام خارج شدند که برجام ۲ و ۳ را با ایران انجام دهند. حال میخواهند با تمدید و توافق دوباره برجام این چرخه معیوب را برای سالهای متمادی تکرار کنند.
در تایید این ادعا میتوان به سخنان باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا اشاره کرد که؛ «اگرچه بعد از اجرایی شدن توافق هستهای، ایران به تعهدات خود در قبال این توافق پایبند بوده، اما برخی از اقدامها و سیاستهای ایران با منافع آمریکا در منطقه در تضاد بوده و تهدیدی برای امنیت ملی، سیاست خارجی و اقتصاد آمریکا هستند و نیاز است برجام ۲ دیگری با ایران در سایر امور انجام دهیم». مقامات سه کشور اروپایی که پیشتر روزه سکوت اختیار کرده بودند امروز آنچنان خط و نشان میکشند که حدی برای بی شرمی آنها قابل تصور نیست.
بطوریکه “هایکو ماس”، وزیر خارجه آلمان، بارها سخنان مشابه و تندتر از آن را در تریبون و رسانههای مختلف بیان کردهاند. حتی اگر جمهوری اسلامی بپذیرد که برجامهای ۲ و ۳ را با غرب امضا کند، اما این سوال را از اصلاح طلبان باید پرسید که کدام منافع مردم ایران در برجام ۱ اجرایی شد که ما به سراب برجام ۲ و ۳ دلخوش کنیم.
مگر اسحاق جهانگیری، معاون اول ریاست جمهوری نفرمود که: «امروز دیگر کسی توجه به تورم و گرانی ندارد. چون کاری شد کارستان! رونق شروع شده. رشد اقتصادی بالا رفته. فضای بین المللی مثبت شده. ما به همه اهدافمان در برجام رسیدیم». یا روحانی، رئیس دولت تدبیر و امید مگر نفرمود که؛ «آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کنیم و آنچنان درآمد سرشار در اختیار مردم قرار بگیرد که اصلاً به این ۴۵ هزار تومان خودشان نیاز نداشته باشند». برایند این سخنان امروز در کجای زندگی مردم جلوهگری میکند.
کدام اهداف و برنامههای کشور با برجام محقق شد که امروز مردم به آنها دلخوش باشند. البته تردیدی نیست که اگر در برجام اهداف مردم تحقق پیدا نکرد، اما اهداف حزبی و جناحی اصلاح طلبان از ریاست ۸ ساله به مجلس و دولت، حقوقهای نجومی، انواع واگذاریهای مسئله دار به اسم خصوصی سازی، توزیع انواع رانتها به هم حزبی و نزدیکان دولت، بجای صرف ارز دولتی برای واردات اقلام اساسی صرف سفتهبازی و یا واردات کالاهای لوکس، ایجاد تورم کاذب با نرخ ارز و هزاران روشهای پنهان و آشکار دیگری که باعث چپاول بیت المال در کشور شد. البته برجام برای مردم ایران برایندهایی از جمله یاس و ناامیدی جوانان، بیکاری جوانان، گرانی و فقر شدید مردم، تحریم دارو، تعطیلی و ورشکستگی کارخانهها، شهادت دانشمندان و متخصصان، افشای اطلاعات امنیتی و نظامی کشور، و... به همراه داشته است.