روبهروی دوربین نشسته، اضطراب سرتاپای وجودش را فراگرفته است. صحنه را در ذهن خود مجدداً بازیابی میکند. جنازههای سوخته شده و اتاقی که فروریخته است! امروز نهم شهریور ۱۳۶۰ بهزاد نبوی در جمع خبرنگاران میخواهد از یک فاجعه بزرگ پردهبرداری کند. او بدون آنکه به دوربین نگاه کند شروع به تشریح ماجرا کرده و میگوید: «عدهای زخمی شدهاند و همگی در بیمارستان هستند، بمبگذار اصلی نیز کشته شده است». البته مشخص میشود یک روز قبلتر عنصر نفوذی منافقین، رئیسجمهور و یارانش را به شهادت رسانده، اما تاکتیسین این روزهای جناح غربگرا شرحی دیگر به رسانهها داده و عملاً باعث اخلال در روند تحقیقات شده است.
او بعدها میگوید میخواستم دروغ مصلحتی بگویم تا دشمن در محاسباتش اشتباه کند! آن کتمان واقعیت و آن دروغ محض حالا خیلی وقت است که به تاریخ پیوسته، اما شیوه بیان آن در برخی محافل سیاسی تغییر نکرده است. تقریباً همه آنهایی که در لاپوشانی بهزاد نبوی دخیل بودهاند حالا یا در دولت صاحب مقامی هستند یا از مدافعان سرسخت رابطه با غرب شده و دستی بر آتش تصمیمات دولتی دارند. رد پایشان را در همه بساطهای اقتصادی و سیاسی به سادگی میتوان یافت! از همین رو به یکباره درست در زمانی که انتقادات تند و درستی از شیوه اجرای برجام و بازرسیهای آژانس مطرح میشود، عکسی از شهید ترور شده رو کرده و یک شعبدهبازی جدید راه میاندازند! به یکباره همه روزنامههای نزدیک به دولت و مدافعان مذاکره بدون قید و شرط تصویری از محسن فخریزاده در آغوش رئیسجمهور برگرفته از خبرگزاری دولت را منتشر میکنند! البته که اثری از این مدالهای رنگارنگ در اتاق کار شهید هستهای ما وجود ندارد. زیرا او خوب میداند دستی که مدالی بر سینه او چسبانده، بر کت انگلیسی جاسوس بدنامی، چون «دری اصفهانی» نیز مدال آویخته است. اما پروپاگاندای سیاسی کارش را خوب بلد است و باز به تاکتیک قدیمی القای دروغهای مصلحتی پناه بردهاند.
آنها سعی میکنند شهید فخریزاده را همسو با تفکرات برجامی و مذاکرهخواه نشان داده و اینگونه وانمود کنند که برای پایان ترورها و بازگشت آرامش به کشور باید از میانبری که فخریزاده با آن همسو بوده به دشمن پناه برد! تیم رسانهای دولت با این اقدام ضداخلاقی هم پرده از بهره هوشی پایین خود برداشت و هم نشان داد «اتاق ترور» تنها در محافل سازمانهای امنیتی امریکایی و صهیونیستی قرار ندارد، بلکه شعبهای هم در همین تهران خودمان باز کرده است! و عدهای خواسته و بسیاری از نادانی و کجفهمی در آن عضو شدهاند. اما چگونه این اژدههای هفتسر شیاد، سر از تهران درآورده و از پسکوچههای خیابانهای فرعی تا یک بلوار در آبسرد قربانی میگیرد؟ آگاهان به روابط امنیتی و منطقهای معتقدند پدیدهای، چون دری اصفهانی «اتفاقی» نیست و جریانی که عامدانه به حسن روحانی گرا میدهد که در صورت فراهم نشدن بساط مذاکرات، استعفا داده و کار کشور را به آشفتگی بکشند در زمره پادوهای استخدامی اتاق ترور در تلآویو بوده و با عدهای جاهل و جوزده از نتایج برجام همدستی کرده تا با فشار بیشتر خواستههای امریکاییها در کشاندن ایران به امضای یک تفاهم را فراهم کنند.
نگاهی به کدهای داده شده در توییت یک چهره بحرانساز منسوب به دولت به خوبی ماجرا را تشریح میکند. او نوشته است: «اگر شورای نگهبان مصوبه مجلس در برابر برجام را تأیید کند، دولت استعفا داده و انتخابات را برگزار نکند!» این چهره با سوابق متعدد و مشعشع ضد امنیت ملی دقیقاً هدف تروریستها را ریلگذاری کرده است. تیم داخلی دشمن با مزدور خارجی به زیبایی با یکدیگر پاسکاری میکنند، یکی ترور کرده و دیگری فشار وارد آورد تا خواسته امریکاییها برآورده شود! اتاق فکر ترور به خوبی به همه ابعاد آن واقعه فکر کرده است. اما همه ماجرا به باند تبهکار و خواستههای شیطانی آن منتهی نمیشود.
عدهای هم سرنوشت تلخی دارند! محافلی در دولت و طرفدارانش با نادانی تمام گمان میکنند ترور شهید فخریزاده سنگاندازی دولت منحوس اسرائیل در راه دولت بایدن است. آنها گمان میکنند بایدن در آتش اشتیاق یک توافق سریع و قطعی با ایران میسوزد و مخالفان دولت مانع ورود ایران به بهشت امریکایی میشوند. همین جا لازم است گفته شود که هیچکس در ایران از مذاکره با غرب واهمه نداشته و مذاکره با عزت همراه با حفظ دستاوردهای امنیتی و دفاعی و ثمرات قابل لمس اقتصادی را رد نمیکند و اتفاقاً مذاکره عزتمند و آبرومندانه را به سود مردم ایران میداند. اما این سرابی که اتاق ترور روبهروی برخی تصویرسازی کرده، یک بیابان بی آب و علف است. دولت بایدن/اوباما همچنان اسلحه ترورهای مکرر، ویروس استاکسنت و بمب سنگرشکن را در دست داشته و با فشار تحریم و تهدید هیچ عجلهای برای توافق کوتاهمدت ندارد و اتفاقاً ترور فخریزاده و دیگران به آنها کمک شایانی نیز خواهد کرد!
در چنین وضعیت سخت و پرتلاطمی وقت آن است که به «اتاق ترور» نور بیندازیم تا ابعاد این اتاق تاریک و مرموز بیشتر مشخص شود. عالیجنابان ترور هر چه بیشتر ترور کنند، اتاق موازی در تهران بیشتر بیتاب میشود تا هدف نهایی فراهم شود. این جریان وابسته حتی تاب تهدید خشک و خالی ایران در خروج از «انپیتی» را هم ندارد، تا حداقل طرف اروپایی کمی بترسد! آنها میخواهند ایران با دستانی بسته و خالی پای مذاکره رفته و تسلیم شود! راندن ایران به سمت توافق در حالی که زیر بار تحریم له شده و ضربات کارد صهیونیستها قلبش را زخمی کرده و نیز بر هم زدن شرایط اجتماعی و بیتابسازی عمومی با تهدید استعفای دولت، فضایی است که بایدن را آماده زدن ضربه نهایی میکند.
اما دست ناجوانمردانهای که کارد را به دست اوباش بیگانه داده تا از پشت ضربه وارد کنند، تا ابد در تاریکخانه باقی نمیماند! رد دست او آشکار شده، این را از زبان مسئول اول امنیت ملی هم شنیدهایم که: «خوب میدانیم چه کسی گرای ترورها را داده است». عمر اتاق موازی ترور در ایران رو به پایان است. معتقدیم به بشارت الهی، بعد از واقعه احد و شهادت حمزه سیدالشهدا، فتح مکه نزدیکتر است، تکیه ما بر صلح مسلح در برابر دشمنان (با تکیه بر رهنمود نه جنگ و نه مذاکره) حالا باید شکل عینیتر بگیرد، اولین آن پاسخ به این پرسش است، آیا دسترسی به انواع سلاح بازدارنده درست در زمانی که منطقه ما از سلاح اتمی لبریز شده حق ملت ایران نیست؟ در آینده به این سؤال پاسخهای بیشتر و روشنتری خواهیم داد.