سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: زمانی که حضرت امام خمینی (ره) از بسیج جهانی اسلامی سخن میگفت، کمتر کسی تصور میکرد این شجره طیبه انقلاب اسلامی روزگاری از شرق افغانستان تا مرزهای مدیترانه را درنوردد و دیوار به دیوار فلسطین اشغالی، پایههای رژیم اشغالگر قدس را به لرزه درآورد. در واقع جبهه مقاومت اسلامی آوردگاهی بود که نشان داد اندیشه بسیج جهانی اسلام تنها در سخن نیست و در صحنه عمل نیز میتواند پتانسیلهای عظیم نهفته در «بسیج» را به رخ جهانیان بکشاند، اما دفاعمقدس همان میدانی بود که باعث شد تشکیل گروههای بسیجی در دیگر کشورهای اسلامی تسریع و تکمیل شود. به مناسبت هفته بسیج، نگاهی به تاریخچه تشکلهای بسیجیگونه در کشورهای عراق، افغانستان و لبنان میاندازیم.
تیپ بدر
جنگ تحمیلی صدام علیه ملت ایران، برای اولینبار به شکل گسترده قدرت بسیج را در میدان رزم به نمایش گذاشت. دفاعمقدس نهتنها جنگ بین دو کشور ایران و عراق که صفآرایی جبهه استضعاف در برابر استکبار بود.
بر همین اساس جوانان مسلمان از سراسر جهان، خصوصاً دو کشور عراق و افغانستان به تکاپو افتادند تا در نبرد حق علیه باطل، در جبهه استضعاف حضور پیدا کنند و دوشادوش رزمندگان ایرانی به نبرد بپردازند. تیپ ۹ بدر که در سال ۶۳ به فرماندهی سردار شهیداسماعیل دقایقی تأسیس شد، یکی از اولین تشکلهای بسیج در میان غیرایرانیها بود. رزمندگان این تیپ، غالباً از جوانان عراقی بودند که به دلیل شدت عمل حکومت صدام، به ایران مهاجرت کرده و به فرمان حضرت امام پس از عملیات الیبیتالمقدس به جمع رزمندگان پیوستند و تا سال ۶۲ آموزشهای نظامی لازم را پشت سر گذاشتند.
آنها که حتی پیش از تأسیس تیپ خود در عملیات خیبر حضور یافته بودند، تقریباً تا پایان دفاعمقدس در اغلب عملیاتهای بزرگ جنگ تحمیلی شرکت و شهدای بسیاری نیز تقدیم کردند.
شهیدابومهدی المهندس در خصوص انگیزههای تشکیل بسیج در میان مجاهدان عراقی میگوید: «اصل حضور مجاهدان عراقی در جبهههای جنگ در کنار رزمندگان سلحشور ایران یک اصل عقیدتی و انجام تکلیف شرعی بود. بر مبنای دستورات امام خمینی (ره) و دفاع از آرمانها و اهداف مقدس اسلامی بود. برای رویارویی با صدام و حزب بعث طاغوتی عراق بود. مجاهدین عراقی حضور در جبهههای نبرد حق و باطل را یک فرصت بزرگ یافتند تا در برابر طاغوتیان جهاد کنند. تهاجم صدام این فرصت را برای مجاهدین عراقی فراهم کرد؛ بنابراین اصل حضور مجاهدین عراقی در جبههها «اسلامیت» بود که یک اصل اعتقادی درونی برای نجات عراق و سرنگونی رژیم صدام بود.»
تیپ بدر بعدها تبدیل به لشکر و سپس سپاه بدر شد و پس از پایان دفاعمقدس، رزمندگان این سپاه کمابیش به عراق بازگشتند و بعدها تشکیل بسیج کشور عراق یا همان حشدالشعبی، آوردهای معنوی بود که رزمندگان لشکر بدر با خود به عراق بردند و جوان نسلهای بعدی کشور خود را با ارزشهای بسیج آشنا کردند.
رزمندههای اعتقادی
رزمندگان افغانستانی حاضر در دفاعمقدس نیز گروه دیگری از بسیجیهای غیرایرانی بودند که در جنگ تحمیلی با ارزشها و روحیه بسیجی آشنا شدند و بعدها این اندیشه را به نسلهای بعد از خود انتقال دادند. افغانیها که از اعتقادیترین رزمندههای غیرایرانی جنگ بودند، همانند مجاهدان عراقی با تعداد قابلتوجهی در جبهههای دفاعمقدس حضور پیدا میکردند؛ چنانچه گفته میشود افغانستان بیش از ۲ هزار شهید در جنگ تحمیلی تقدیم کرده است.
یکی از مجاهدان افغانستانی در همین خصوص میگوید: «عشق به امام خمینی (ره) مهمترین دلیل افغانستانیها برای حضور در جبهههای هشت سال دفاعمقدس بود. صاحبنظری میگوید زمانی که بیت امام در نجف زیر ذرهبین بود و ایرانیها نمیتوانستند حتی به محدوده خانه امام نزدیک شوند، ما افغانستانیها به آنجا رفت و آمد داشتیم، بعثیها فکر نمیکردند که افغانستانیها هم به حضرت امام ارادات داشته باشند و به خانه ایشان رفت و آمد کنند. این عشق از همان زمان وجود داشت تا اینکه در دفاعمقدس به شکل دیگری رخ نشان داد و با ورود جوانان افغانستانی به جبهه در قالب نیروهای بسیجی، ارزشهای نهفته در شجره طیبه نظام اسلامی در میان آنها گسترش یافت و به شکل موروثی به نسلهای بعدی انتقال پیدا کرد.»
نکته جالب توجه درخصوص مجاهدان افغانستانی این است که بسیاری از آنها بدون اینکه بهعنوان مهاجر در ایران حضور داشته باشند، مستقیماً از خود افغانستان به جبهه میرفتند و پس از آشنایی با فضای جبههها و مراجعت به کشورشان، همچون سفیری فرهنگی، اندیشههای ناب بسیجی را با خود به کشورشان انتقال میدادند. در همان زمانی که تعدادی از رزمندگان افغانستانی در جبهههای دفاعمقدس میجنگیدند، تعداد دیگری از آنها نیز در قالب سپاه محمد علیه ارتش سرخ شوروی سابق نبرد میکردند. حضور توأمان رزمندگان افغانستانی در ایران و کشور خودشان باعث شده بود تا روحیه بسیجی در میان رزمندگان سپاه محمد گسترش یابد. بعد از دفاعمقدس و همینطور اخراج ارتش سرخ از افغانستان، رزمندگان قدیمی افغانی در قالب هیئتهای مذهبی همچنان تشکل خود را حفظ کردند. بعدها که فتنه تروریستهای تکفیری در سوریه رخ نشان داد، حدود ۲۵ نفر از این رزمندگان پیشکسوت در اردیبهشت سال ۹۲ به سوریه اعزام شدند و سنگ بنای تیپ فاطمیون را در آنجا بنا نهادند. این تیپ بعدها تبدیل به لشکر شد و در جریان جنگ سوریه از ارکان اصلی جبهه مقاومت اسلامی به شمار میرفت.
جای خالی چمران
حزبالله لبنان را میتوان از معروفترین تشکلهای بسیجی غیرایرانی دانست که همانند عراقیها و افغانستانیها، تشکل خود را مرهون دفاعمقدس است. پس از حضور قوای محمد (ص) به فرماندهی جاویدالاثر احمدمتوسلیان در پادگان زبدانی سوریه، اولین تماسهای سازمان یافته و ادامهدار بین جوانان مقاوم لبنانی با این نیروها در سوریه و خود لبنان صورت پذیرفت. البته پیش از سال ۶۱ نیز تعدادی از رزمندگان ایرانی به لبنان رفت و آمد داشتند و زمینههای آشنایی جوانان لبنانی با ارزشهای موجود در نظام اسلامی و نهادهای انقلابی آن همانند بسیج را فراهم آورده بودند.
سردار شهیداحمد کاظمی از اولین نفراتی بود که پیش از شروع جنگ تحمیلی به لبنان رفته بود. پیوندهای فرهنگی، مذهبی و عقیدتی در میان جوامع شیعه ایران و لبنان باعث شده بود تا جوانان لبنانی پیش از سایر کشورهای جهان نسبت به انقلاب اسلامی ایران اقبال نشان بدهند.
حضور شهیدچمران و امام موسی صدر در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، منجر به تشکیل اولین هستههای مقاومت در این کشور تحتعنوان جنبش عمل شده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی که شهیدچمران به ایران مراجعت کرد، تعدادی از جوانانی که توسط او پرورش یافته بودند، به ایران آمدند و برخی از آنها در همان اوایل دفاعمقدس به شهادت رسیدند.
علیعباس از نیروهای لبنانی شهیدچمران بود. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همزمان با درگیری شهیدچمران در مسائل کردستان، با گروهی از کودکان یتیم لبنانی به ایران آمد و به خدمت امام (ره) رسید. با شروع جنگ علی عباس به جبهه رفت و نهایتاً روز ۲۶ خردادماه ۱۳۶۱ در جبهه دهلاویه به شهادت رسید. زمانی که علی عباس و جمعی از جوانان لبنانی برای شرکت در دفاعمقدس به ایران آمده بودند، هنوز قوای محمد (ص) به فرماندهی جاویدالاثر احمد متوسلیان به سوریه نرفته بودند، اما در نبود شهیدچمران در لبنان و همینطور ربایش امام موسی صدر در لیبی، جای خالی اقدامات سازماندهی شده برای ترویج اندیشههای بسیج جهانی اسلام در لبنان مشهود بود.
بر همین اساس پس از حضور قوای محمد در سوریه و ارتباطگیری جوانان لبنانی با رزمندگان ایرانی، این جای خالی پر شد و با وجود بازگشت عمده قوای محمد به ایران در تیرماه ۱۳۶۱، بخشی از رزمندگان همچنان در سوریه و لبنان باقی ماندند و در شکلگیری و قوام حزبالله لبنان کمک شایانی کردند.