کد خبر: 1027348
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۹ - ۲۳:۱۴
حبیب بابایی
تردیدی نیست که در نظام مقدس جمهوری اسلامی وجود و حضور رهبری مایه برکت و خیر جامعه است. همچنین طبق آموزه‌های دینی و اصول مترقی نظام ولایت فقیه، از آنجایی که رهبری بر جامعه اسلامی ولایت دارد، سخنان و دیدگاه مدبرانه ایشان نقشی بسزا و حائز اهمیت در پیشبرد سیاست کلان کشور دارد. از این رو طبق بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی که در آن آمده «تعیین سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام از وظایف و اختیارات رهبری است» یکی از الزامات رهبری در جامعه، تعیین و تدوین سیاست‌های کلان و بنیادی کشور است. پس برای تفسیر «سیاست‌های کلان» ابتدا باید تعریفی از سیاست ارائه کرد که متناسب با این عبارت باشد.

واژه سیاست در معانی گوناگونی به کار رفته است که از میان همه این معانی، آنچه با عبارت «سیاست‌های کلی و کلان» متناسب‌تر است، «تدبیر»، «مصلحت» و «دوراندیشی» است. سیاست‌های کلان که ترجمه واژه General Policy است، گاهی با عبارت «خط‌مشی‌های عمومی» هم به کار می‌رود که در واقع عبارت است از تعیین، تدوین و ارائه ضوابط و موازینی که در آن مقتضیات کلی دولت اعمال و مصالح جمعی ملت تأمین شود.

‌با این توضیح در می‌یابیم که رهبری از ابتدای انقلاب به مقابله با خوی استعماری و ماهیت سلطه‌گرایانه امریکا تأکید بسیاری داشته است، اما عده‌ای بی بصیرت و بعضاً گمراه و انحرافی با توجه به نداشتن درک درست از واقعیت دنیای امروز و در مواردی همراه و هم‌پیمان با دشمن تلاش کردند در جامعه القا کنند که مسیر توسعه و مشکلات جامعه از کانال مذاکره می‌گذرد. همان گروه خوارجی که حضرت علی (ع) را در جنگ صفین مجبور به توقف جنگ کردند، همان کسانی که بوق و کرنا کرده و جامعه را آنچنان ملتهب کردند که عده‌ای در جامعه را بر آن داشت که رهبری مانع مذاکره است. شاید همین فشار‌ها و القائات بود که در کنار برخی مصلحت سنجی‌های بزرگ‌تر، رهبری را به این جمع‌بندی رساند که ممکن است جامعه دچار فتنه و دودستگی شود و سیلاب آن جامعه را به قهقرا ببرد. برای همین با فشار دولت و طیف حامی آن‌ها با تعیین چارچوب‌هایی مذاکره را پذیرفتند و البته تأکید کردند که من امید به این مذاکره‌ها ندارم و همان نیز شد؛ چرا که رهبری با پذیرش این خواسته در واقع می‌خواست هم خوی استعماری امریکا را برای عموم مردم علنی کند و هم ماهیت آن بخش قلیل جامعه را که از روی بی بصیرتی، درکی از دنیای سلطه نداشتند آشکار کند. اکنون هم وقتی به بیانات آن دوره رهبری مراجعه می‌کنیم متوجه می‌شویم که چقدر روشن و شیوا آینده مذاکره با امریکا را می‌دید و ترسیم می‌کرد.

خلاصه اینکه برجام تجربه ناخوشایندی برای کشورمان بود که با وجود تصویب قطعنامه در سازمان ملل و امضای چندین قدرت جهانی، اما به سرانجام نرسید و امریکا با خروج از این توافقنامه که ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل بود، نشان داد مشروعیت قطعنامه‌های بین‌المللی بی معناست. در این میان تنها این مردم و کشور بود که در انتظار فردای بهتری (که با القائات غیرواقعی مدعیان تعامل و گفتگو با کدخدا ایجاد شده بود) از توقف باز ایستاد و مانع پیشرفت جامعه شد. حال آنکه اساساً هرگونه تحول و پیشرفت را باید در داخل جست‌وجو کرد. گذشته برجام باید عبرت آموز و چراغ راه آینده هرگونه تعامل و مذاکره باشد.

براین اساس در دوره کنونی اگر قرار باشد مذاکره‌ای انجام شود یقیناً چندین اقدام باید همزمان با هم انجام شود. نخست اینکه مذاکره به گونه‌ای پیش برود که تضمین اجرایی داشته باشد. دوم، خواست و حقوق ملی کشور رعایت شود و هیچ عقب نشینی از مواضع کلی نظام صورت نپذیرد. سوم نتیجه مذاکره به توان و پیشبرد توان دفاعی کشور بینجامد و باعث قدرت گرفتن کشورمان شود. در پایان نتایج و برایند اجرایی مذاکره در زندگی مردم ملموس باشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار