سرویس حوادث جوان آنلاین: سال 94، مرد جواني به نام كيوان با مراجعه به اداره پليس تهران از مرد ميانسالي به نام يونس به اتهام ضرب و جرح شكايت كرد و گفت: «من و يونس سالهاست در يك محل كاسب هستيم. يونس دختري به نام نيلوفر دارد كه چند بار او را در مغازه پدرش ديدم و به او علاقهمند شدم. ما چند بار تماس تلفني داشتيم تا اينكه پدرش متوجه موضوع شد.» شاكي ادامه داد: «يك روز يونس سراغم آمد و با تهديد از من خواست با دخترش رابطهاي نداشته باشم. قبول كردم اما او بار ديگر به مغازهام آمد و كار به درگيري كشيد كه در جريان آن يونس با چاقو چند ضربه به پشت سرم زد.» با طرح اين شكايت يونس بازداشت شد و در روند بازجوييها جرمش را انكار كرد و گفت: «شاكي دخترم را فريب داده بود، به همين خاطر با او درگير شدم اما با چاقو ضربهاي به او نزدم.» با توجه به شواهد موجود مرد ميانسال راهي زندان و پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد تا اينكه روز گذشته روي ميز هیئت قضايي شعبه دهم به رياست قاضي متين راسخ قرار گرفت. بعد از اعلام رسميت جلسه، شاكي در جايگاه قرار گرفت و با طرح شكايتش به سؤالات قاضي پاسخ داد.
قاضي: در اظهارات اوليه گفته بودي فردي كه به تو ضربه زده است ريش كوتاهي داشت اما در اظهارات بعدي مدعي شدي آن مرد ريش بلندي داشت. چند ماه بعد فرد ضارب را پدر نيلوفر معرفي كردي! علت اين تناقضات چيست؟
شاكي: آن روز در بيمارستان بودم و پدرم بالاي سرم ايستاده بود. خانوادهام نميدانستند من با دختری جوان رابطه دارم اما وقتي متوجه ماجرا شدند، تصميم گرفتم حقيقت را بگويم.
در ادامه قاضي با توجه به ادعاي شاكي كه گفته بود از آن دختر يك فايل صوتي دارد كه گفته است ضارب پدرش است، با آن دختر تماس گرفت. دختر جوان در پاسخ قاضي اين ادعا را رد كرد و گفت، چنين حرفي نزده است، سپس قاضي دستور داد تلفن همراه شاكي كه حاوي چنين فايل صوتي است به دادگاه آورده شود.
بعد از پخش فايل صوتي در دادگاه هم مشخص شد كه اين ادعا كذب بوده و فقط دختر جوان گفته بود از سوي پدرش تهديد شده است.
بعد از پخش فايل صوتي و پاسخ دختر متهم، شاكي دوباره ادعايش را تغيير داد و گفت، دختر جوان آن حرف را حضوري گفته است!
در ادامه متهم در جايگاه ايستاد. مرد ميانسال با انكار جرمش گفت: «من و كيوان چند سالي است در يك محل كاسبي ميكنيم و او را ميشناسم. در اين سالها باهم اختلافي نداشتيم تا اينكه متوجه شدم دخترم را فريب داده و باهم رابطه دارند. در اين مورد با دخترم صحبت كردم كه گفت پشيمان است و اشتباه كرده است. بعد از آن بود كه سراغ كيوان در مغازهاش رفتم.» متهم ادامه داد: «وقتي او را ديدم ابتدا نصيحتش كردم و گفتم 20سالي است كه مشغول كار فني هستم و در خانه مردم رفت و آمد دارم اما هيچ وقت به ناموس كسي نگاه نكردهام، سپس از شدت عصبانيت فقط يك سيلي به صورتش زدم و چند شانه تخم مرغ شكستم و از مغازه بيرون آمدم. باور كنيد نه چاقويي همراه داشتم و نه ضربهاي زدم.»
در پايان هیئت قضايي وارد شور شد.