سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: ما برای چه دروغ میگوییم؟ دلیل واقعی دروغ چیست؟ آیا فرد دروغگو انسانی بزدل است؟ عامل اصلی و آنچه وادارمان میکند که دروغ بگوییم چیست؟ آیا میتوان دروغ گفت و درستکار هم بود؟! نظر اسلام درباره دروغ و دروغگویی چیست؟
«ترسیدم کارم به جاهای باریک بکشد و معلم از کلاس بیرونم کند، برای همین الکی گفتم، مادربزرگم مریض بود و نتوانستم تکالیفم را انجام بدهم.» به همین یک جمله اگر با دقت نگاه کنیم عامل اصلی بیشتر دروغهایمان را میتوانیم پیدا کنیم؛ یعنی ترس را. عاملی که در بسیاری از موارد زندگی، دلیل اصلی اشتباهاتمان است. شاید از این روست که اسلام نیز ترس را برادر شیطان میداند، چون به نظر میرسد عامل اصلی بیشتر خطاهای ماست. در واقع دروغ برادر ترس است.
میترسیم و دروغ میگوییم
میترسیم معلم از کلاس بیرونمان کند، میترسیم محبوب پدر و مادر نباشیم، میترسیم کارمان را از دست بدهیم، میترسیم همسرمان آزرده خاطر شود، میترسیم شکست بخوریم، میترسیم نوبت به ما نرسد و... این ترس از هر آنچه در زندگیمان پیش میآید و ما را وادار به انجام اشتباهی مانند دروغ میکند، همان نکتهای است که نیاز به مرمت و بازنگری دارد. رو به رو شدن با ترسی که ما را وادار میکند تا دست به خطایی مانند دروغ بزنیم، شاید سخت باشد، اما اگر میخواهیم زبانمان به راستی باز باشد تحمل این سختی لازم است. اگر هم نیازی به اصلاح نمیبینیم و میخواهیم روش خود را در این باره حفظ کنیم، باز هم خبر خوبی در اینجا وجود دارد و آن اینکه حتی در صورت نداشتن تصمیمی برای دوری از ناراستی، باز هم نشستهایم پای نوشتهای که درباره راستی و ناراستی است!
دروغگو بالاخره رسوا میشود
قرآن از زوایایی دروغ را مورد بررسی قرار داده است که تأمل در آنها متناسب با زندگی فردی یا اجتماعی خود، راههای مناسبی پیش پایمان میگذارد. به طور مثال در سوره نحل آیه ۱۰۵ میفرماید: «تنها کسانی دروغ میگویند که ایمان به آیات خدا ندارند، و دروغگویان واقعی آنها هستند.»
یکی از دلایلی که اسلام از پیروانش میخواهد که دروغ نگویند، درد رسوایی است. علی (ع) در اینباره فرموده است: «دروغگویی عیبی رسواکننده است. (چون معمولاً دروغ پس از مدتی آشکار میشود و انسان دروغگو در بین مردم رسوا میگردد.) این حضرت همچنین میفرماید: هیچ عاقلی دروغ نمیگوید، و هیچ مؤمنی زنا نمیکند. (انسان عاقل میداند که عاقبت دروغگویی رسوایی و بیاعتمادی و خواری است، انسان با ایمان هم میداند که زنا عواقب وخیم و غیرقابل بخششی دارد.)
بزرگان عالم معنا همواره بر راستگویی و درستکاری تأکید داشتهاند. تا جایی که در ادیان مختلف روایات بسیاری درباره آن شده است. یکی از این روایات از این قرار است که مردی نزد رسول خدا رسید و عرض کرد: نماز نمیخوانم، عمل منافی عفت انجام میدهم، دروغ میگویم، کدام را نخست ترک کنم؟ حضرت محمد (ص) فرمود: دروغ را. آن مرد در محضر پیامبر تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید. هنگامی که بیرون رفت وسوسههای شیطانی برای عمل منافی عفت در دل او پیدا شد، اما بلافاصله فکر کرد که اگر فردا پیامبر (ص) از او در این باره سؤال کند، اگر بگوید چنین عملی را مرتکب نشده، دروغ است و اگر راست بگوید حد بر او جاری میشود. همینگونه در رابطه با سایر کارهای خلاف، این فکر و ترک دروغ، سرچشمه ترک همه گناهان او شد. وقتی خود را ملزم کنیم به راستگویی آیا میتوانیم تخلفی انجام دهیم؟ پاسخ منفی این پرسش در روایتی که بازگو شده به خوبی آشکار است. شاید از این روست که امام علی (ع) میگوید: هیچ بدی و زشتی بدتر از دروغگویی نیست.
حتی برای شوخی هم دروغ نگوییم
حتما شما هم شنیدهاید که برخی برای بازگوکردن ماجرایی، به قول معروف پیازداغش را زیاد میکنند و ماجرا را به گونهای که دور از واقعیتش است، تعریف میکنند. گاهی بسیاری از ما برای اینکه دیگران را بخندانیم حرفهایی میزنیم و رفتارهایی داریم که راست نیست و تنها برای سرگرم کردن خود و دیگران توسط ذهن خودمان ساخته و پرداخته شده است. اسلام حتی اینها را که در اصطلاح لقب چاخان به آنها میدهیم و همینطور نظایر آنها را دروغگویی میداند، در این باره احادیثی به جا مانده است. به طور مثال از پیامبر اسلام (ص) روایت شده که فرمودهاند: «وای بر کسی که دروغ میگوید تا دیگران را با آن بخنداند. وای بر او وای بر او.»
کلید تمام بدیهاست
در حدیثی از امامان تا جایی دروغ و ناراستی مورد شماتت قرار گرفته است که آن را کلید تمام پلیدیها در نظر گرفتهاند. امام حسن عسکری (ع) در اینباره میفرماید: «تمام پلیدیها و زشتیها در خانهای نهاده شده که کلید آنها دروغگویی است.» با عنایت به این حدیث چه خوب است که کلید همه بدیها را دور بیندازیم.
با احادیثی که نقل شد و بررسی برخی مشکلات که در موارد مختلف زندگیمان وجود دارد، میتوانیم درک کنیم که دروغ تا چه اندازه توانسته است برای ما مشکل بیافریند. در جایی خواندم که در برخی کشورها نیازی نیست برای خرید یک کالا وقت خود را تلف کرد و در فروشگاههای مختلف به دنبال همان جنس با ارزانترین قیمت گشت، چون همه فروشگاهها یک جنس مشابه را با قیمتی یکسان میفروشند. اینکه ما برای خرید یک کالا به چند مغازه و فروشگاه سر میزنیم و به اصطلاح قیمت میگیریم تا سرمان کلاه نرود و از گرانفروشی که ادعا میکند قیمت منصفانهای برای اجناسش در نظر گرفته است، خریدمان را انجام ندهیم، شاید ناشی از رواج دروغ در جامعه باشد و همین طور بیاعتمادی ناشی از آن. اگر ما ناچاریم در کشور خود برای خرید یک محصول که قیمت روی بستهبندی ندارد و میتواند با اندازهای کم یا زیاد به فروش برسد، آنقدر بگردیم تا منصفترین فروشگاهی را بیابیم که ارزانترین قیمت را ارائه میدهد، برگرفته از نگاهی است که در زندگی بر اثر گرانفروشی برخی پیدا کردهایم. شاید بسیاری از ما به این فرهنگ خریدکردن عادت کرده باشیم همان طور که در برخی کشورهای دیگر این نوع خرید مرسوم است و این به خودی خود شاید مشکل زیادی نداشته باشد، اما مشکل وقتی پیدا میشود که دریابیم از روی بیاعتمادی ناچار هستیم وقت خود را برای خرید صرف کنیم. بسیاری رفتارها از این دست در زندگی ما شکل گرفته و منشأ آنها دروغهایی است که در بینشان زندگی کردهایم. در همین مثال خرید، بیشتر ما به دنبال این هستیم که جنس تقلبی نخریم. این نگرانی در مصرف مواد خوراکی بیشتر هم هست، زیرا بیشتر کالاهای مصرفی معمولاً اصل یا غیراصل بودن آن با تفاوت قیمت فاحش مشخص است، در حالی که ممکن است یک نوع ادویه مرغوب از نوع دیگر نامرغوبش به راحتی قابل تشخیص نباشد. چنانچه بتوانیم بدون نگرانی از مواردی که مطرح شد سادهترین کار زندگی یعنی خرید مواد ضروری زندگی را فارغ از دروغ انجام دهیم، میتوان امیدوار بود که نور راستگویی به زندگیمان تابیده شده است.