اساس کارمان ایراد دارد؛ جالب اینکه همه هم خوب میدانیم که عیب کار کجاست، اما دریغ از یک حرکت برای ساماندهی این وضعیت نابهنجار و این بلبشوی بزرگ که به تاراج بیتالمال میانجامد. حرف، حرف باشگاهداری است، چیزی که ما کوچکترین بهرهای از آن نبردهایم و صرفاً نام تیمداری و دورهم جمع شدن چند بازیکن و چند نفر به اسم هیئت مدیره را گذاشتهایم باشگاهداری و اینگونه فضایی ایجاد کردهایم برای سوءاستفاده از بیتالمال و برداشتهای آنچنانی از آن. سالهاست که اینگونه است، نه حسابی دارد و نه کتابی فقط خرج روی خرج میآید و بدهی روی بدهی، چون اکثر قریب به اتفاق این مثلاً باشگاهها دست در جیب دولت دارند به جای جیب خودشان، چون اصولاً تعریفی از باشگاهداری نداریم و تازه اگر دنبال راهحل باشیم به جای اهل فن میرویم سراغ همینها که از قبل همین تیمداریها مفت خوردهاند و ثروت جمع کردهاند.
سالهاست که لایحه نظام باشگاهداری خاک میخورد. لایحهای که میتواند نجاتبخش ورزش کشور از این همه سرمایهسوزی باشد. لایحهای که تصویب، ابلاغ و اجرای آن سرفصلی برای نجات ورزش کشور از این همه مشکل، حاشیه و بدهی خواهد بود. لایحهای که تصویب آن باعث میشود نگاهها به ورزش تنها به سمت فوتبال نباشد و یک باشگاه موظف باشد برای باشگاه بودن به بقیه رشتهها هم توجه کند. ۲۰ سالی میشود که این لایحه باشگاهداری حرفهای دست به دست میشود. البته این روزها و این سالها حتی دست به دست هم نمیشود و اصلاً معلوم نیست کجا در حال خاک خوردن است. فقط هرازچندگاهی که کار بیخ پیدا میکند سروصدایی بلند میشود که بله باید به سمت حرفهای شدن حرکت کرد و باشگاهداری را در ورزش کشور سروسامان داد. سروصدایی که مثل تمام هیاهوهای کاذب ورزش خیلی زود تب آن فروکش میکند و اوضاع دوباره همانی میشود که بود.
در یک کلمه باید گفت درد ورزش کشور درد تیمداری به جای باشگاهداری است، اینگونه میشود که فوتبال همه چیز را میبلعد و بدهی بالا میآورد و بدون کسب نتیجه دلخواه در سطح بینالملل همیشه بیشترین سهم را دارد و مدعی است، اما در عوض بقیه رشتهها با یک آبباریکه میسازند و صورتشان را با سیلی سرخ نگه میدارند و با همان آبباریکه مدالآوری هم میکنند. اهل فن خوب میدانند که با تصویب و ابلاغ نظام باشگاهداری حرفهای بودجه ورزش به جای حیف و میل شدن در یک رشته خاص، هدفمند خرج خواهد شد و در ورزش حرفهای، قهرمانی و همگانی هزینه میشود. مهمتر اینکه با تصویب این لایحه، دولت به جای تیمداری نقش نظارتی خود را برعهده میگیرد. درد ورزش کشور نداشتن سیستم جامع و کامل باشگاهداری است و بهطور یقین تا وقتی که این سیستم حاکم نشود، نمیتوان چیزی جز آنچه امروز میبینیم را شاهد بود.
بدتر از همه اینها آنکه حتی وقتی هم سراغی از این هدف غایی میگیریم به سراغ نابلدان میرویم و به جای استفاده از دانش و تخصص کاربلدان صرفاً برای جلب توجه سراغ نامهای پرسروصدا میرویم به اسم کارشناس و نظر آنها را منعکس میکنیم. غافل از اینکه این مهم کاری نیست که تنها با شعار و برگزاری چند جلسه فرمالیته به انجام برسد.
اوضاع ورزش کشور خوب نیست؛ اینگونه هم نیست که مربوط به امروز و دیروز این دولت یا آن دولت باشد، سالهاست که اینگونه هستیم. شاید به جرئت بتوان گفت از همان روز اولی که ورزش در این دیار دارای سازمان و دفتر و دستک شد، اما این روزها به حد فاجعهبار خود رسیده، پس چه خوب است آقایان بهارستاننشین و سئولنشین حداقل برای اینکه کاری کرده باشند و اسمی برای خودشان دست و پا کنند، نیمنگاهی به لایحه خاک خورده نظام باشگاهداری حرفهای بیندازند و با تصویب و ابلاغ آن کاری کنند که حداقل ورزش کشور از این بنبست نجات پیدا کند.