سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: اگر امتحانگرفتن از کل نظام آموزشی حذف شود چه اتفاقی میافتد؟ به اضطراب و استیصال شبهای امتحان فکر کنید، به سؤالهایی که جوابشان را بلد بودهاید، اما وقت تمام شده، به احساس سرخوردگیتان بعد از اینکه میبینید نمرهتان آن چیزی نشده که انتظار داشتید. امتحان معایب بسیاری دارد، فقط بچهدرسخوانهایی طرفدار امتحانند که در زندگیشان جز نمرههای بالا چیز دیگری ندارند که به آن افتخار کنند. با وجود این، یک چیز را نمیتوان انکار کرد: امتحان عادلانه است. شاید رمز پایداری آن همین باشد.
نظام آزمونهای عمومی مثل هیولایی شکستناپذیر است. حتی در دوران جنگ جهانی دوم و هنگامی که از آسمان بمب فرو میریخت هم برخی از آزمونهای عمومی در پناهگاهها برگزار شد. در اسناد کودکانی را میبینیم که با اینکه خانههایشان ویران شده بود و سرپناه و لباس مناسب نداشتند، ولی فصل امتحانات را پشت سر گذاشتند. چند دهه پیش از جنگ جهانی دوم و در دوران جنگ جهانی اول و همهگیری آنفلوآنزای اسپانیایی، ابتکاراتی انجام شد تا روند ارزیابی رسمی دانشآموزان و دانشجویان قطع نشود. برای نخستین بار، دختران و پسران با هم امتحان دادند و زنان برای اولین بار ناظر امتحانات شدند. ارادهای قوی برای برپایی آزمونها وجود داشته است، حالا هر اتفاقی که میخواهد بیفتد. این نشان میدهد ما انسانها آزمونها را بخشی حیاتی از نظم طبیعی امور میدانیم. آنچه بمبارانهای نیروی هوایی آلمان نازی نتوانستند انجام دهند، همهگیری کووید- ۱۹ توانست. پس از اینکه در اواخر فوریه مشخص شد مدارس تعطیل خواهد شد، بلافاصله توجهها به سمت لغو آزمونها جلب شد و این پرسش سخت مطرح گردید که در فقدان روند معمول امتحانگیری، ارزیابی شایستگیها چگونه باید انجام شود. بدنه اجرایی و مدیریتی سازمانهای آموزشی بریتانیا بر سر نظام «ارزیابی مرکزی نمرات» به توافق رسیدند. در این شیوه، مدارس نمره تخمینی هر دانشآموز برای هر درس را ثبت کردند. هیئتهای امتحانات نیز این نمرات را طی نوعی فرآیند معتدلسازی بررسی کردند و در صورت نیاز تغییر دادند تا هم سطحی از انصاف رعایت شود و هم از بالارفتنِ بیحساب نمرات جلوگیری شود.
این شیوه جدید که مسبوق به سابقه نبود، برای اقلیتی از ترقیخواهان همچون دریچهای به سوی فرصتهای آتی به نظر آمد. اگر نظام ارزیابی معلم محور بتواند کارایی خودش را نشان دهد، میتوان آن را آخرین میخ بر تابوت ارزیابی آزمون محور دانست که ترقیخواهان آن را متعلق به عصر حجر و ظالمانه میدانند. چنانکه سایمون جنکینز چند ماه پیش در روزنامه گاردین نوشت: «کووید- ۱۹ برکاتی نیز در پی داشت و شاید یکی از آنها آزادسازی نظام آموزش از زیر یوغ دیکتاتوری آزمون باشد.»
بسیاری از انتقاداتی که از آزمونها بهمثابه چارچوبی برای یادگیری و ابزاری برای ارزیابی میشود، بجاست. سالهاست که تلاشهای شجاعانه بسیاری انجام میگیرد تا تعادلی میان ارزیابی رسمی و یادگیری درسمحور و ارزیابی معلممحور برقرار شود و این روند بهدرستی نیز در بسیاری از دروس فنی و حرفهای اجرا شده است. با اینکه آزمونها نیز ایراداتی دارند، ولی آزمونها آنقدر نیز بد نیستند و برخلاف آنچه مخالفان کودکمحور میگویند، موجب رشد و شکوفایی مجموعهای از مهارتها و ارزشها میشوند و مشخص است که این دستاوردها و کیفیات برای دانشآموزان و اولیا مهم است. آمادگی برای یک امتحان مستلزم پرورش مهارتهای اولویتسنجی، برنامهریزی و تابآوری عاطفی و خوداتکایی و انضباط است. موفقیت در یک آزمون نیازمند قاطعیت و ایستادگی و حفظ خونسردی در شرایط پُرفشار است. ورای همه این موارد، کسب و حفظ دانش اهمیت بالایی دارد.
نکته آشکار و جالب درباره این ارزشها و مهارتها این است که تا حد زیادی بیانگر محافظهکاری اجتماعی هستند. عجیب نیست که میبینیم برخی از ترقیخواهان این نظام آموزشی را پس میزنند، زیرا تقریباً تأکیدی بر ارزشهایی مانند خلاقیت و فردیت در آن نیست، ارزشهایی که از اصول کلیدی هویت ترقیخواهان به شمار میرود. من سالهاست که درباره مسائل مرتبط با آزمونها مطالعه میکنم و تحقیر و تمسخرهای متنوعی درباره آزمون شنیدهام، اینکه «بیرحمانه» و «آسیبزننده» و «تهی از لذت» و «خستهکننده» هستند، ولی بهندرت شنیدهام که کسی بگوید آزمونها «ناعادلانه» هستند. آزمونها بستری بیطرفانه و مستقل برای قضاوت درباره عملکرد دانشآموزان فراهم میکنند.
مشخص است که نمیتوان الگوریتمی ابداع کرد که در این شرایط، به طور کامل شایستهسالارانه باشد، ولی یکی از دلایلی که بسیاری بر این باورند آزمونهای رسمی عادلانه هستند و رویکرد نهاد ارزشیابی ناعادلانه این است که نظام مبتنی بر آزمون هر داوطلب را بهمثابه یک فرد در نظر میگیرد و فردیت او دستنخورده باقی میماند.
در جهان انگلیسی زبان، عادی است که ترقیخواهان در خلوت، سبک زندگی و ارزشهایی داشته باشند که با آنچه موعظه میکنند تفاوت بسیار داشته باشد. چنانکه اِد وِست در مقالهای استدلال میکند، «ترقیخواهانه فکر کن ولی محافظهکارانه زندگی کن» یا «لیبرالیسم اجتماعی برای دیگران، اما نه برای خودم» ریاکاریهایی شایع است. والدین ترقیخواه طبقه متوسط در رویکردشان به آموزش و دستاوردهای فرزندانشان غالباً اخلاقی هابزی را پیش میگیرند، اخلاقی که در آن ثبات و امنیت پیششرط ضروری شکوفایی فردی دانسته میشود. آزمونها نیز با بهرهگیری از هنجارها و رفتارهای محافظهکاری اجتماعی ساختار محکمی برای این موضوع فراهم میکنند. علاوه بر این، آزمونها این مزیت اضافی را نیز دارند که میتوان موفقیت در آنها را به نوعی برتری اخلاقی در فرد نیز نسبت داد، ولی در نظام ارزیابی معلم محور چنین موقعیتی تا بدان حد فراهم نیست. یک چارچوب شایستهسالارانه مشخص این امکان را برای افراد برتر فراهم میسازد تا هم باور کنند که سزاوار موفقیت هستند و هم با افراد پایینتر از خودشان همدردی کمتری نشان بدهند. ارجی که ترقیخواهان برای یادگیری کودکمحور و تجربههای جدید در آموزشپرورش قائل هستند نیز بیشتر جنبه نمایشی دارد و راهی برای کسب منزلت اجتماعی میان همتایان است.
در نهایت، به نظر میرسد آزمونها از گزند کووید- ۱۹ در امان خواهند ماند، چنانکه در گذشته نیز از تهدیدات دیگر جان سالم به در بردند. به نظر میرسد پایبندی ما به نظام آزمونمحور تزلزلناپذیر است. دلیل عمده آن را با الهام از گفته چرچیل درباره دموکراسی میتوان چنین بیان کرد: امتحان بدترین راه ارزیابی است، ولی بهترین راهی است که فعلاً میشناسیم. البته دلیل دیگری نیز دارد: کسانی که از آنها انتظار میرود سختترین چالشها را برای وضع موجود به وجود بیاورند همانهایی هستند که بیشترین فایده را از آن میبرند.
نقل از ترجمان/ نوشته: جان گاستون
ترجمه: بابک طهماسبی/ تلخیص: سیمین جم