روز نخست همه هوادار هستند، از آن دسته هواداران افراطی و عاشق و صدالبته ناراضی و شاکی از نحوه مدیریت و عملکرد مدیران قبلی، چه در کسب نتیجه و جایگاه تیم و چه در زمینه عقد قراردادهایی که بیدر و پیکر خوانده میشود و جز بیبندوباری مالی چیزی در آن دیده نمیشود. روزهای نخست تمام حرفها حماسی است و دهان پرکن، اما همه نمایشی، چراکه بعد از گذشت چهار روز و جابهجا شدن مدیر جدید در صندلی مدیریت، به سرعت فراموش میشود. قرار بود نقش قهرمانها را بازی کند و مشکلات را یک به یک و اصولی از ریشه درآورد.
آبها که از آسیاب افتاد و هیجان کسب مقام جدید فروکش کرد، گلهها شروع میشود. گلههای تمام نشدنی از اوضاع مالی و دست خالی باشگاه برای حل و فصل آن و لزوم حمایتهای دولتی و حتی هواداران! این سناریوی نخنما شده و فوقتکراری مدیران باشگاههای فوتبال ایران است که با چنان سروصدایی میآیند که گویی قرار است تیشه بزنند به ریشه ناکامیهای مدیران قبلی و داستانی تازه را آغاز کنند، اما طولی نمیکشد که مشخص میشود آش همان آش است و کاسه همان کاسه!
خوب میدانند که این نمایشها سالهاست که نخنما شده و حنایشان سالهاست که دیگر رنگی ندارد، اما باکشان نیست از به راه انداختن بازیهای تکراری و تقلا برای فریب افکار عمومی.
زمانی شاید این حرفها خریدار داشت، زمانی شاید انتقاد از مدیر قبلی و برشمردن اشتباهات فاحشی که مرتکب شده بود، روزنه امیدی بود که نفر جدید و تازهوارد آمده و قصدی دارد برای تغییر مسیر و حل مشکلات، اما سالهاست که دیگر هیچ امیدی نیست، وقتی کاملاً واضح است که آقایان از چه مسیری عبور میکنند برای نشستن بر مسند مدیریت باشگاههایی، چون پرسپولیس و استقلال و هیچ اعتمادی نمیتوان کرد به مدیرانی که نه به واسطه تواناییهای فردی و مدیریتی که به واسطه لابیهای قوی، رفاقتها و این قبیل مسائل حکم مدیرعاملی برایشان زده میشود. چطور میتوان از مدیرانی که اصولی روی کار نیامدهاند انتظار اصولی کار کردن داشت.
مددی، سرپرست جدید استقلال خودش را میراثدار بدهی دیگران میداند. این همان حرفی است که عرب، فتحاللهزاده، انصاریفرد، فتحی و رویانیان نیز به محض روی کار آمدن گفته بودند، آن هم با گله و انتقادهایی تند از نحوه عقد قراردادهایی کاملاً غیرحرفهای که جز انباشته شدن بدهیهای باشگاه کوچکترین سود دیگری نداشته است. اما تکتک آنها بعد از جدایی با چنین انتقاداتی از سوی مدیران بعدی مواجه شدند. انتقاداتی که دیگر هیچ حساسیتی در افراطیترین هواداران هم ایجاد نمیکند و کوچکترین هیجانی ندارد، وقتی سالیان سال است که به تکراریترین شکل ممکن تکرار میشود. این داستانها، اما طی همه این سالها باید چشم نهادهای نظارتی را تیز میکرد و گوششان را حساس که چه اتفاقی دارد رخ میدهد که همه از حیف و میلهای غیرقابل قبول مینالند و خود، اما همان راه را در پیش میگیرند. این اتفاقها باید در تمام این سالها بالادستیها را حساس میکرد تا با اندکی نظارت پایان دهند به این بلبشو، اما هرگز این اتفاق رخ نداد تا این دیالوگها مثل خوشامدگویی نقل زبان مدیران تازهوارد شود، بیآنکه کلامی از آن راه به جایی ببرد و نتیجهای در پی داشته باشد.
جالب اینکه وزارت ورزش به عنوان مجمع دو باشگاه پرسپولیس و استقلال در خواب ناز است و فرصتی ندارد برای آنکه نگاهی بیندازد به اتفاقات اخیر و ببیند داستان از چه قرار است که همه روزهای نخست پرشور و حرارت و حماسی نطق میکنند، اما دو روز بعد راه پراشتباه قبلیها را در پی میگیرند و اوضاع را مدام خرابتر از چیزی که هست، میکنند.