سرویس سبک زندگی جوان آنلاین:
روزگاری الگوهای جوانان و نوجوانان مشخص بود و عده زیادی از آنها از یک عقیده و باور مشخص و ارزشمند پیروی میکردند. نمونهاش بروبچههای جنگ که در عشق و وفاداری از هم الگو میگرفتند و الگویشان امام حسین (ع) و حضرت علیاکبر (ع) بود. آن زمان نوجوانها چشمشان به دهان روحانی یا معلم فرهیختهشان بود تا کلامش را بشنوند و بی، چون و چرا به آن عمل کنند. برای خانوادهها مهم بود که فرزندشان با چه کسی حشر و نشر دارد چراکه از نقش الگو گرفتن نوجوانها به خوبی آگاه بودند. در تأیید نقش الگوسازی برای جوانها همین مثال کافی است که شهید قربانخانی از شهدای مدافع حرم صاحب قهوهخانه بود و دوستانش هم تیپ خودش بودند ولی همنشینی با یک پاسدار و شرکت در مراسم روضه حضرت زینب (س) او را متحول کرده و بیتاب اعزام به سوریه شد. او از همنشینی با دوستان بیخیال و عجیبش سر از دوستی با یک تفکر ناب درآورد و عاقبت شربت شهادت نوشید و عاقبت بهخیر شد. پس نقش الگو برای انسانها بسیار مهم است و در سن نوجوانی و جوانی این مقوله مهمتر به نظر میرسد. گاهی وقتها الگوها خودشان رخ مینمایند. آنقدر واضح هستند که همه آنها را میبینند ولی گاهی باید تلنگری زد تا آنها نشانهها را دریابند یا باید خودمان نمونههای موفق را در اختیارشان بگذاریم. در باب اهمیت الگوسازی برای فرزندان پای صحبت برخی والدین نشستیم.
کاش قهرمانهای خوبی داشته باشیم
زهرا امرایی / مادر یک نوجوان
دخترم اوایل که بچهتر بود از من و پدرش الگو میگرفت. عاشق سر کردن چادر بود. وقتی دیگران میدیدند سرزنشم میکردند که چرا از بچگی بچه را از دین و حجاب دلزده میکنی و من قسم و آیه که خودش اصرار دارد و من و پدرش با او کاری نداریم. دلمان میخواست مثل بچههای همسن و سال خودش بگردد ولی او اغلب مانند من حجاب میگرفت. همسرم خوشحال بود که از حالا به حجاب علاقه دارد ولی وقتی کمی بزرگتر شد ورق برگشت. نه تنها از چادر خوشش نیامد بلکه به من خرده گرفت که دوست ندارم با چادر دنبالم بیایی. وقتی به سن تکلیف رسید از او خواستم نمازش را بخواند ولی او جواب داد خیلی از دوستهای من نماز نمیخوانند! اگر خوب است چرا آنها انجام نمیدهند؟ وقتی میگفتم حجاب، میگفت چرا فلانی موهایش بیرون است؟ و با ساپورت بیرون میرود؟ فقط برای من بد است؟!
خلاصه هر بار از او چیزی خواستم خودش را با دیگری مقایسه کرد. گاهی سر نماز گریه میکنم و از حضرت فاطمه (س) میخواهم حواسش به دخترهای این سرزمین باشد. آنها همگی معصومند. فقط گاهی راه را گم و راهنمای سفر زندگیشان را اشتباه انتخاب میکنند. آنها در یک سن خاصی عاشق سلبریتیها میشوند. تمام تلاششان این است که کارها و حرفهایشان شبیه زندگی آنها باشد. آنها اسمش را میگذارند قهرمان و همه سعیشان را میکنند تا شبیه قهرمانشان باشند. یکی قهرمانش بازیگر است، یکی ورزشکار. کاش الگوهای دینی همچون حضرت علیاکبر (ع) را به خوبی برای فرزندان خود ترسیم کنیم.
ما برای او الگو و قهرمان هستیم
سیما سماواتی /۳۳ ساله
حرف اول الگوسازی و قهرمانپروری برای فرزند بر عهده والدین است. آنها ناظر بر تکتک رفتارهای والدین هستند. پس لازم است والدین به محض پذیرش مسئولیت پدر و مادری مراقب رفتار و کردارشان باشند. میگویند بچهها مثل طوطی هستند و تمام رفتارهای والدین را بی، چون و چرا تقلید میکنند. آنها رفتارهای حیاتی- اجتماعی مانند ارجحیت راستگویی بر دروغ، صداقت به جای دورویی، مهربانی به جای بدجنسی و خیلی رفتارهای دیگر را در خانواده میآموزند. خیلی از رفتارهای غلط را بیمنطق تکرار میکنند و ما اسمش را میگذاریم ژن. میگوییم مثل پدرش دزد است، مثل مادرش بیخیال است. پدربزرگش هم آدم خسیسی بود... یا خیلی خصلتهای دیگر که سعی میکنند برایش نمونه عینی بیابند. حتی اگر در نسلهای قبل بگردند و به زحمت پیدا کنند. سبک زندگی خانواده روی الگوپذیری فرزند مهم است. وقتی در یک خانه بزرگ میشود که به اهل بیت احترام گذاشته میشود و ماههای صفر و محرم آهنگ شاد پخش نمیشود و حتی گاهی لباس عزا از تن بهدر نمیآید خیلی کم پیش میآید که کودک یا نوجوان در آن خانه بخواهد خلاف این جهت عمل کند، مگر اینکه دینداری یا رفتارهای به ظاهر درست ما آنقدر خشک و فرمایشی باشد که بچهها درکش نکنند و بخواهند خلاف جهت حرکت کنند. وقتی در یک خانواده معتاد هست میتوان احتمال داد که فرزندش به زودی به صورت عیان یا نهان دست به مصرف مواد بزند تا حس کنجکاویاش را ارضا کند. برای او هنوز پدر یک قهرمان است حتی اگر قهرمانی معتاد یا خطاکار باشد.