سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: طلاق چیست؟ دانشمندان، متخصصان و افراد زیادی در زمینه طلاق بحث و گفتگو کرده و تعاریف زیادی از طلاق ارائه دادهاند. در تعریف طلاق به طور اختصار میتوان اینگونه بیان کرد که طلاق یعنی پایان قانونی، رسمی و شرعی ازدواج بین یک زوج و به تبع آن از بین رفتن یکسری مسئولیتها، تکالیف و وظایف بین آنهاست.
طلاق زمانی اتفاق میافتد که رابطه بین زوجین به اتمام رسیده باشد. زمانی که فکر طلاق به ذهن میرسد، غالباً زوجین دیگر آن حس عواطف گونه اول زندگی را به یکدیگر ندارند. البته ذکر این نکته مهم است که در اینجا از واژه غالباً استفاده کردیم، چون موارد طلاقی هم وجود داشته است که آن احساس عواطف گونه، بین زوجین وجود داشته، اما بنابر برخی دلایل دیگر از یکدیگر جدا شدهاند. از اینجا ما به یک تعریف مشخصی از طلاق عاطفی میرسیم. در تعریف طلاق عاطفی اینگونه میتوان برداشت کرد که منظور از طلاق عاطفی یعنی بیتوجهی زوجین به یکدیگر و پرهیز از هم. در واقع منظور آن است که در ابتداییترین مراحل فکری و عملی طلاق، طلاق عاطفی به وجود میآید که در پی پاسخ ندادن زوجین به نظرات، انتظارات و نیازهای یکدیگر است.
با این تعریف این سؤال به ذهن میرسد که با توجه به برآورده نشدن اغلب نیازها، عموماً چیزی به نام طلاق عاطفی بین زوجین به چشم نمیخورد. چرا؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که دلایل آن متعدد است، اما اصلیترین دلیل آن را شاید بتوان اینگونه بیان کرد که در هر خانوادهای درجهای از طلاق عاطفی وجود دارد و با توجه به تغییر جایگاهها، موقعیتها و تغییرات خلق و خویی که در افراد رخ میدهد، امکان بهبود رابطه زوجین بیشتر یا کمتر شود. پس طلاق عاطفی نقش کلیدی در سستکردن رابطه بین زوجین دارد. سرانجام زمانی که طلاق شکل گرفت، تبعات و پیامدهای مختلفی برای خود زوجین و فرزندان آنان خواهد داشت، اما سؤالاتی که به ذهن میرسد این است که دلایل طلاق چه میتواند باشد؟ ریشه طلاق کجاست؟
دلایل طلاق بسیار متفاوت است و بسته به هر اقلیم جغرافیایی و شرایط مختلف آن جامعه و نظام سیاسی آن متفاوت است، اما غالباً دلایل طلاق شامل مواردی از قبیل: اقتصاد، نظام سیاسی، دلایل اقتصادی زوجین، خیانت، مشکلات جنسی، عدم آگاهی و شناخت از خود، کمبود نقاط اشتراک و... است، اما شاید ارتباط نظام سیاسی با طلاق به نظر دور برسد. در پاسخ باید گفت هرچند نظام سیاسی تنها عامل گسترش طلاق در جامعه نیست، اما عملکرد دولت به عنوان بازوی اجرایی نظام سیاسی نقش مهمی در طلاق دارد.
بیتردید یکی از وظایف مهم بلکه مهمترین وظیفه و کارکرد دولت تربیت یک جامعه سالم و کارآمد در پرتوی نظم و یکپارچگی است. در ذیل این مسئله، مهیاکردن و بسترسازی شرایط ازدواج برای مردم آن جامعه از اصولیترین کارها در این زمینه است. این بسترسازی، با تقویت و توسعه سایر مواردی، چون اشتغالزایی، افزایش قدرت خرید مردم در همه زمینهها و اصلیترین آنان مثل مسکن، موادغذایی و پوشاک و... صورت میپذیرد. اگر دولتها نتوانند اقتصاد را به سمت پیشرفت و توسعه سوق دهند، اگر نتوانند در بسترسازی و مهیاکردن شرایطی از قبیل اشتغال، مسکن، موادغذایی و آموزش جامعه درست عمل کنند، آن جامعه با شرایط سختی مواجه میشود و آسیبهای زیادی به جامعه تحمیل خواهد شد.
یکی از این آسیبها به وجود آمدن طلاق است. به این ترتیب دولت و نظام سیاسی رابطه مستقیم، اما نامحسوس با طلاق دارد. افزایش آمار طلاق به ما میگوید که نظام سیاسی و دولت در زمینه ترویج ازدواج سعی هرچند باور به پیشبرد جامعه سالم دارد، اما در عمل موفق نشده است.