نگاهی به کشورهای صاحب سبک در ورزش و باشگاههای موفق فوتبال دنیا نشان میدهد که ثبات مدیریتی لازمه موفقیت و سازندگی است. حال آنکه کنار گذاشتن در فوتبال ایران دمدستیترین انتخاب ممکن است، درست مانند کشورهای عربی حاشیه خلیج همیشه فارس که بابت برکناری سرمربیان خود در پی هر باخت مورد تمسخر قرار میگرفتند، حالا تفکرات مدیریتی در لایههای بالایی ورزش و فوتبال ایران نیز فرقی با سبک نگاه مدیران کشورهای عربی خلیج همیشه فارس ندارد. البته با این تفاوت فاحش که سرنوشت سرمربیان در کشورهای عربی برای دستیابی به نتایج بهتر به اخراج ختم میشد، اما در فوتبال ایران عذر مدیران برای مقابله با تخریبهاست که خواسته میشود.
داد فوتبال ایرن از بیثباتی درآمده و پیکره فوتبال ضربههای مهلکی بابت این تعدد رفت و آمدها روی صندلی مدیریتی باشگاهها خورده، اما توقع دیگری نمیتوان داشت و در واقع این تنها چاره موجود است، وقتی انتصابها به قدری ناکارآمد و نالایق هستند که ادامه حضورشان جز تخریب بیشتر چیز دیگری در پی ندارد و به همین دلیل تأسفبار است که مدام شاهد آن هستیم که آقایان برای ماستمالی کردن افتضاحات به بار آمده که نتیجه انتخابهای صددرصد نادرست خود آنهاست، دست به این حجم از تغییرات میزنند. البته نه با هدف بهبود اوضاع که اگر اینگونه بود نفر بعدی باید یک انتخاب اصلح بود، نه انتصابی بدتر از قبلی که نتوان بیش از چند ماه تحملش کرد.
در اصل ثباتی که لازمه پیشرفت، موفقیت و سازندگی در فوتبال دنیاست، در فوتبال ایران به یک آرزو میماند، چراکه در صورت عملی شدن البته با این انتصابهای تأسفبار که جز به واسطه رفاقتها و لابیهای آقایان نیست، فاجعهای جبرانناپذیر را در پی خواهد داشت. درست مثل داستانی که در فدراسیون فوتبال و به واسطه حضور چند ساله کفاشیان و تاج در رأس امور رخ داد. ثباتی که جز تباهی برای فوتبال ایران و به تاراج رفتن بیتالمال چیزی در پی نداشت! در واقع وقتی نتیجه مدیریت چند ماهه میشود تصمیمات تأسفبار که تیشه میزند به ریشه فوتبال دیگر نیازی به تشریح ثبات چنین مدیریتی نیست.
از مضحکه مدیریتی فوتبال ایران همین بس که مدیران نالایق بهرغم بیکفایتیهای خود هرازچندگاهی قیافه حق به جانب به خود میگیرند، از اوضاع نابسامان فوتبال گلایه میکنند و همه چیز را زیر سؤال میبرند که فلان بازیکن قیمت خود را بدون هیچ دلیل موجهی بالا برده یا آن یکی در اردوهای داخلی یا سفرهای خارجی شب زندهداری میکند و به جای استراحت در سفرهخانهها و حین استعمال قلیان دیده میشود. حال آنکه دلیل تمام این بیبند و باریها عدم جسارت مدیران است و بیکفایتی آنها که بازیکنان به خود اجازه هراز و یکجور گربهرقصانی را میدهند. هرچند از فوتبالی که مدیرانش با رابطههای دوستانه یا لابی در رستورانها و سفرهخانهها منتصب میشوند جز این هم نباید انتظار داشت و باید هم مدیرانش به جای مدیریت سخنوری کنند و جز ویرانی از خود به جا نگذارند.
از چنین نابسامانی نمیتوان هرگز انتظار ثبات داشت که ثبات مدیریتی در چنین شرایطی بدون تردید ضررهایش صدها برابر بیشتر از منفعت آن است. در واقع ثبات زمانی جواب میدهد که انتخابها اصلح باشد و کار اصولی پیش برود. در آن صورت باید انتظار پیشرفت و گرفتن نتیجه داشت، اما نه زمانی که هر دم از این باغ بری میرسد و نه زمانی که برکناری یک ماه زودتر بسیاری از این مدیران معنای ضررکمتر است و مصداق بارز این ضربالمثل که ماهی را هر زمان از آب بگیری تازه است.
در اصل نه یقه این مدیران بیکفایت و نالایق که یقه آنهایی را باید گرفت که چنین افرادی را روی کار میآورند. همانهایی که تمام معادلات مدیریتی و حتی اهمیت ثبات مدیریتی را نیز برهم زدهاند، آن هم تنها به این دلیل که هرگز بابت اشتباهات فاحش خود و انتخابهای بدتر از بد خود به هیچ مقام و مسئول بالادستی پاسخگو نبودند و تنها صدای اعتراض رسانهها و مردم بوده که به گوششان رسیده و بس که چاره این نیز از یک گوش گرفتن و از گوش دیگر در کردن بوده و تا به امروز این همه اعتراض مانند میخ آهنینی بوده که کوبیدنش بر سنگ سودی نداشته است.