سرویس تاریخ جوان آنلاین: بر درگذشت هنرمند نام آشنای سینما و تئاتر ایران، زندهیاد داریوش اسدزاده، سالی سپری شد. از این روی مناسب است این مجال را به معرفی یکی از آثار وی اختصاص دهیم. آن مرحوم علاوه بر فعالیت هنری، از شاهدان دیرپای تاریخ معاصر ایران نیز بود و در این باره آثاری چند نیز به رشته تحریر درآورد. «برگهای خواندنی» یکی از آثار چهارگانه اوست که به شکلی داستانوار، هر برگ از آن را به بخشی از تاریخ معاصر ایران اختصاص داده است. این اثر یک بار بیشتر چاپ نشد و جا دارد در شرایط خالی بودن بازار کتاب از آن، ناشر محترم مجدد آن را به زیور نشر بیاراید. داریوش اسدزاده در دیباچه این اثر، در باره محتوا و ضرورت آن چنین آورده است:
«پس از شکر و ثنای خداوند متعال که آفریدگار جهانیان است و درود بر محمد مصطفی (ص) که خاتم پیغمبران است و با مطالعه حالات گذشتگان که گنجینهای بر اصحاب فضل به نقل نوادر که مجموعهای است در باره حالات، رفتار و گفتار از وقایع گذشته که پایگاه پرارجترین و گرانبهاترین شناخت بشری که نقدها را عیار میبخشد و آینهها را پاک و روشن میسازد و نیکاندیشان، درستکاران و پرچمداران را به آسمان برمیافروزد و تمدن و فرهنگ شکوهمند ایران اسلامی که یکی از باشکوهترین تمدنهای انسانی است بر روند پربرکت و سبزتر یادآور میشود که برای تاریخ و فرهنگ ایران منبع ارزنده است که باعث روشنگری آیندگان، عبرتی از نادانیها و ناکامیهاست.»
اسدزاده دریکی از این برگهای خواندنی نکتهای آورده است تحت عنوان «اظهار عقیده دکتر باستانی پاریزی راجع به همولایتی خود خواجوی کرمانی». به نظر میرسد با عنایت به مکانت و وثاقت استاد باستانی در امر تاریخنگاری معاصر، ذکر آن در این مقال بیمناسبت نباشد. داستان از این قرار است که مرحوم باستانی با سرودن قطعه شعری و به رغم بیادعایی خواجوی کرمانی در برابر خواجه شیراز، همشهری خود را از حافظ برتر دانسته است. تفصیل داستان دریکی از برگها اینگونه آمده است:
«در آثار تاریخی شیراز بعد از نمای دروازه قرآن در تنگ اللهاکبر به قبر خواجوی کرمانی برمیخوریم که در آنجا دفن شده و تن خواجوی کرمانی به شیراز به تنگ افتاده است. اللهاکبر گرچه خواجو در برابر سعدی و حافظ به قول باستانی پاریزی ادعایی ندارد و به ظواهر اهمیتی نمیدهد یا همان طور که خودش گفته است:
پیش صاحبنظران ملک سلیمان باد است
بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزاد است
اینک گویند که بر آب نهاده است جهان
مشنوای خواجو که بنیان جهان بر باد است
دل بر این پیرهزن عشوهگر دهر مبند
کاین عروس است که در عقد دو صد داماد است
و بعد حافظ بیان نکته را از او گرفته و گفته است:
مجو دوستی عهد از جهان سستنهاد
که این عجوزه عروس هزار داماد است
و دکتر باستانی پاریزی غزل خواجو را از حافظ برتر میداند و شاید خواسته است حق همشهریگری بجا آورد.
البته خود حافظ هم گفته است:
استاد غزل سعدی است پیش همه کس، اما داد سخن حافظ طرز سخن خواجو».