سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: داستان بلند «لم یزرع» شروعی متفاوت دارد. شاید بایرامی که بخش اعظم نوشتههای او را جنگ تشکیل داده است با همین شروع متفاوت میخواهد خبر از رمانی متفاوت به مخاطب داستانش بدهد: «صدای فریاد سعدون به گوش میرسد: دروغه! همش دروغه!... صدای کوبنده بازجو گویی هوا را جر میدهد: «یعنی هیچ ارتباطی نداشتی؟» «نه؟!» دستی به درخت نزدیک میشود. همان درختی که به آن دارش زدهاند، از پاهایش. تصاویر وارونه ساختمانها، خیابانها، خودروها و درختها به سرعت ظاهر و محو و گاه مات کامل میشوند.» البته پاراگراف اول داستان با یک مونولوگ از طرف شخصیت اول داستان شروع میشود و بعد نویسنده وارد گود میشود و به زبان سوم شخص مفرد (مضارع- حال) قصه را تعریف میکند. نویسنده در فصلهای مختلف داستان در پرداخت از چند روایت مختلف استفاده کرده است و زاویه دید نویسنده از زبان کاراکترهای داستان مدام در حال تغییر است و این پرداخت و ساختار متفاوت داستان نشانگر این است که بایرامی به یک زبان مستقل در نوشتن رسیده است.
داستان لم یزرع در مورد زندگی یک سرباز عراقی شیعه به نام «سعدون» است که در گیرودار جنگ ایران و عراق دلباخته دختری اهل سنت به نام «احلی» میشود و این عشق سنتی، اما موضوع کامل داستان نیست. ماجرای عاشقی جوانی شیعه به دختری اهل سنت فقط گوشهای از ماجرای داستان لم یزرع است، نویسنده در این داستان به جنایات صدام در منطقه شیعهنشین «دجیل» عراق و قتل عام مردمان آنجا پرداخته است. در واقع نگاه بایرامی این بار در رمانش روایتگر یک موضوع تاریخی از جنایات صدام بعد از ترور نافرجام اوست و همچنین فرافکنیهای قبیلهای و سنتی. داستان با مرگ سعدون به پایان میرسد، اما حکایت همچنان باقی است. با همه این تفاصیل گاهی از طرف نویسندگان حرفهای و جایزهبگیر ایرانی شاهد غلطها و اشتباهات پیش پا افتادهای هستیم که اصلاً از قلم آنها انتظار نمیرود. بدون اینکه منظور نگارنده شخص خاصی باشد. باید به این نکته اشاره کرد که متأسفانه بعضی از داستاننویسهای ما آنقدر اعتماد به نفس پیدا کردهاند که حتی داستانشان را قبل از چاپ دست یک ویراستار ادبی نمیدهند یا حتی حوصلهاش را ندارند که دوباره آن را بازنویسی کنند.
در شروع این داستان دو اشتباه نگارشی فاحش به چشم میخورد که از نویسنده باسابقهای همچون بایرامی بعید است: «.. ساختمانهای وارونه پادگان را میبیند و بعد خیابانهایی (را) که جدولشان (را) شطرنجی و دورنگ کردهاند...» همانطور که در آیین نگارش آمده است، تکرار دو واژه در یک جمله، غلط نگارشی و دستوری محسوب میشود یا جمله آغاز داستان که نامفهوم است: «بد شانسی که شاخ و دم نمیخواهد!» در صورتی که باید مینوشت «بدشانسی که شاخ و دم ندارد...» از این گونه اشکالات نگارشی در کل فصلهای رمان بازهم به چشم میخورد که همه اینها برمیگردد به همان کمدقتی در نوشتن یا عجله کردن یا اعتماد به نفس بیش از حد نویسندگان ما که هیچ کدام از اینها توجیه مناسبی برای رعایت نکردن قواعد نوشتن یک داستان نیست. رمان «لمیزرع» در ۳۵۲صفحه در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات نیستان وارد بازار نشر شده است.