سرویس حوادث جوان آنلاین: ۲۵بهمنسال۹۷، مأموران پلیس تهران حین گشتزنی در حاشیه روستایی به نام گلدره حوالی پردیس، به یک دستگاه خودروی وانت مشکوک شده و عملیات تعقیب و گریز را آغاز کردند، اما با دستور ایست از سوی مأموران، راننده با سرعت زیاد از محل فرار کرد.
ردیابی و شناسایی راننده خودرو ادامه داشت تا اینکه پلیس حوالی همان روستا جسد مرد جوانی را کشف کرد که روی زمین رها شده بود. جسد به پزشکی قانونی منتقل و بعد از تشخیص هویت مشخص شد متعلق به پیمان ۳۷ساله از اهالی همان روستا است که بر اثر ضربه به سرش کشته شدهبود.
پرونده با موضوع قتل عمد در دستور کار قرار گرفت و تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه مأموران پلیس، راننده فراری را به نام سیروس شناسایی و دستگیر کردند. متهم در همان ابتدا به قتل مرد روستایی اعتراف کرد.
متهم در روند بازجوییها با اقرار به جرمش گفت: «آن شب به خاطر اختلاف حساب با پیمان درگیر شدم. در آن درگیری او با میله آهنی به من حمله کرد و من برای دفاع از خودم با همان میله به سرش ضربه زدم. وقتی او را خونین روی زمین دیدم از ترس سوار وانت کردم تا به بیمارستان برسانم، اما در مسیر راه فوت کرد. وقتی مأموران به من مشکوک شدند از ترس فرار کردم و جسد را بین راه انداختم و گریختم.»
با اقرارهای متهم، او بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده با درخواست قصاص از سوی اولیایدم به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. متهم در اولین جلسه محاکمه مقابل هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه به ریاست قاضی متین راسخ قرار گرفت. ابتدای جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد. سپس مرد جوان در غیاب اولیایدم در جایگاه ایستاد و گفت: «قتل را قبول دارم، اما عمدی نبود.» او در ادامه گفت: «دستفروش بودم و لباس میفروختم. مدتی قبل مقداری لباس به پیمان دادم و قرار شد چند روز بعد پول آنها را به مبلغ ۹میلیون تومان پرداخت کند. چند روز گذشت، اما خبری از واریز پول نشد. چند بار هم با پیمان تماس گرفتم، اما او طفره رفت. آخرین بار مقابل خانهاش رفتم که دخترش گفت پدرش به باغ رفته است و در خانه نیست. سوار وانت شدم تا به باغ بروم که در مسیر پیمان را دیدم.»
متهم در خصوص درگیری با مقتول گفت: «آن شب بارانی بود. وقتی پیمان را دیدم، خواستم توقف کنم، اما ترمز ماشینم مشکل داشت و زمین لیز بود به همین خاطر نتوانستم خودروام را کنترل کنم، این شد که ماشین به پیمان برخورد کرد و او روی زمین افتاد. از ماشین پیاده شدم تا به او کمک کنم، اما او فکر کرد از قصد این کار را کردهام به همین خاطر با میله آهنی که دستش بود به طرفم حمله کرد و دو ضربه به کتف و گردنم زد. همین بهانه درگیری شد.
در یک لحظه میله را از او گرفتم و ضربهای به سرش زدم که بیهوش شد. خیلی ترسیدهبودم به همین خاطر او را در قسمت بار وانت سوار کردم تا به بیمارستان برسانم، اما بین راه متوجه شدم که دیگر نفس نمیکشد. خیلی دستپاچه بودم تا اینکه مأموران را دیدم که مرا تعقیب میکنند. از ترس فرار کردم و جسد را در آن شب بارانی در حاشیه روستا رها کردم.»
متهم در آخرین دفاعش گفت: «قتل عمدی را قبول ندارم حتی کارشناسان راهنمایی و رانندگی نیز تأیید کردند که ترمز ماشینم خراب بوده است. باور کنید برای دفاع از خودم به او ضربه زدم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.