کد خبر: 1017767
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۱:۵۸
فرمانده‌ای که دعا کرد پیکرش آخرین شهیدی باشد که به شهرش می‌رسد
فرماندهان در دفاع مقدس فرهنگ جدیدی را در علم نظامی باز کردند و نشان دادند به شکل دیگری می‌شود فرماندهی کرد و جلوتر از بقیه نیرو‌ها جنگید. فرماندهان شهید دفاع مقدس الگو‌های درخشانی برای نشان دادن فداکاری و ازخودگذشتگی هستند. آن‌ها که همواره در وسط میدان جنگ حضور داشتند و جلوتر از نیروهایشان با دشمن می‌جنگیدند. این حس فداکاری فرماندهان یکی از جلوه‌های ماندگار فرهنگ دفاع مقدس است که می‌توان تا ابد به آن افتخار کرد.
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: شهید حمیدرضا نوبخت یکی از فرماندهانی بود که به خوبی ایثار و فداکاری را در جبهه به همگان نشان داد. شهید نوبخت در تابستان سال ۱۳۵۹ به اتفاق برادرش علیرضا، سپاه محمودآباد را تشکیل داد و مسئول بسیج سپاه محمودآباد شد. پس از آن مسئولیت و کار‌های شهید نوبخت بیشتر از قبل شد. او از اولین گروه پاسدارانی بود که جهت سرکوبی اشرار و ضدانقلاب به کردستان اعزام شد و بعد از آن با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شتافت و در عملیات «ذوالفقار» در منطقه «میمک» به ع ۰ نوان فرمانده گردان مشترک ارتش و سپاه انتخاب شد و مردانه مقابل بعثی‌ها ایستادگی کرد و رشادت‌ها و حماسه‌ها از خود به نمایش گذاشت. شهید در کنار رعایت مسائل نظامی در مسائل اخلاقی و رعایت بیت‌المال نیز بسیار مقید بود. هر بار که با ماشین سپاه از منطقه به شهرستان می‌آمد، آن را در منزل قفل می‌کرد و با ماشین شخصی خود یا دوستان یا تاکسی برای دیدار با امام جمعه، خانواده‌های شهدا و... می‌رفت. وقتی دوستانش می‌گفتند چرا با این ماشین نمی‌روی؟ جواب می‌داد این ماشین بیت‌المال است. خانواده شهدا مرا اینگونه ببینند، دلشان می‌شکند. من چگونه جواب دل شکسته آن‌ها را بدهم؟! شهید نوبخت، برادرش را در جریان عملیات فتح‌المبین در سال ۱۳۶۱ از دست داد. شهادت برادر هر چند برای حمیدرضا بسیار سخت بود ولی باعث نشد تا او از راهی که انتخاب کرده بود منصرف شود. او محکم‌تر از قبل، وظایف بیشتری را برعهده گرفت و مصمم بر ادامه مسیر پافشاری کرد. شهید نوبخت در عملیات بدر در سال ۶۳، فرمانده یگان دریایی لشکر شد، ولی همچون سربازی فداکار در قلب آتش و خون غوطه‌ور بود. خنثی کردن ضد حمله دشمن در عملیات قدس در سال ۶۴، به عنوان برگ زرینی است که در کارنامه دفاعی او به عنوان یکی از فرمانده گردان‌های لشکر ۲۵ کربلا می‌درخشد. این سردار رشید بابلسری قبل از عملیات کربلای ۴ به فرماندهی تیپ سوم لشکر ظفرمند ۲۵ کربلا انتخاب شد و در این عملیات حماسه عاشورایی دیگری خلق کرد. اگر چه عملیات کربلای ۴ با عدم فتح روبه‌رو شد، اما گردان‌های تحت امر نوبخت، با برنامه‌ریزی دقیق و اصولی، خواستند تا جزیره ام‌الرصاص و ام‌الباوی در خاک عراق پیش بروند. با آن‌که عملیات کربلای ۵ به فاصله چند روز از عملیات کربلای ۴ رقم خورد، اما نیرو‌های تحت امر سردار نوبخت به سرعت سازماندهی و به دستور فرمانده کل سپاه، در محور کانال ماهی و در کنار سایر یگان‌های لشکر وارد عمل شدند. شهید نوبخت چندین بار مجروح شده، ولی دلش را به شهادت بسته بود و با این جراحات از رفتن به جبهه منصرف نمی‌شد و هر بار پس از بهبودی نسبی به منطقه برمی‌گشت. او همیشه درباره شهادت می‌گفت: «خدایا! بگذار شهید شوم، ولی آخرین نفری باشم که جنازه‌ام به شهر خودمان تشییع شود.» دوستانش از این دعا تعجب می‌کردند و می‌گفتند: «چرا چنین دعایی می‌کنی؟!» می‌گفت: «اگر این توفیق نصیب من نشود و لیاقت آن را نداشته باشم، باید یک عمر خجالت بکشم و شرمنده باشم که فرمانده این همه شهید بودم. از طرفی می‌خواهم آخرین نفر باشم تا وقتی جنازه‌ام تشییع می‌شود، خانواده شهیدی چشم انتظار پیکر فرزندش نباشد.» سرانجام این سردار شجاع و بی‌باک، برای انجام عملیات کربلای ۸ همراه تنی چند از فرماندهان از جمله «محمدحسن طوسی» به منطقه‌ای نزدیک دژ المهدی برای شناسایی رفت که بر اثر اصابت خمپاره ۶۰، او و دوست دیرینه‌اش، محمدحسن طوسی در حالی که ۱۸ روز از بهار سال ۶۶ می‌گذشت، شهد شیرینی شهادت را نوشیدند و جان به جان آفرین تسلیم کردند. پیکر این شهید بزرگوار به مدت هشت سال بر خاک شلمچه ماند و پس از آن توسط گروه تفحص شناسایی شد و بر دستان پرمهر مردان و زنان بابلسری تشییع و در امامزاده ابراهیم (ع) به خاک سپرده شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار