کد خبر: 1017232
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۲:۲۰
نقطه ثقل زندگی تو بر ستاندن است یا دهش؟
اگر نقطه ثقل زندگی و نقشه‌های زندگی من این است که چطور می‌توانم بیشتر بستانم و کمتر بدهم نشانه این است که ایمان چندانی در زندگی من وجود ندارد و یکی از مهم‌ترین ریشه‌های این همه نابسامانی در جامعه ما و در جوامع دیگر دقیقاً در این نقطه است که من بیشتر به ستاندن و مصرف‌کردن فکر می‌کنم
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: تصور کنید ما در یک آزمون قرار می‌گیریم. در این آزمون قرار است بین دو کرم- با کسره روی کاف و علامت سکون روی ر- دست به انتخاب بزنیم. کرم اول بزنم به تخته هشتاد نوع برگ درخت می‌خورد و خروجی: صفر، خور و خواب و خشم و باقی داستان؛ و کرم دوم یک نوع برگ درخت می‌خورد و خروجی: ابریشم. اگر ما سرمان به جایی نخورده باشد، احتمال بسیار زیاد کرم دوم را به کرم اول ترجیح می‌دهیم. از ما بپرسند چرا کرم دوم را انتخاب می‌کنی؟ می‌گوییم واضح است. کرم اول با اینکه این همه استفاده و مصرف می‌کند خروجی‌ای ندارد، مصرف‌کردن که نشد کار! توجه کنید که ما درباره یک کرم صحبت می‌کنیم، با این حال می‌گوییم‌ای کرم! تو فقط برای مصرف‌کردن و خور و خواب و خشم و بقیه داستان به دنیا نیامده‌ای. یک نگاهی به دور و برت بینداز، همین گوسفند را ببین هنوز علف را نچریده این همه گوشت و دنبه به ما می‌دهد. این بذر‌ها را نگاه کن هنوز در دل خاک نرفته این همه خوشه می‌شوند. این مرغ‌ها را نگاه کن، اگر یک روز تخم مرغ ندهند ما شوخی که نداریم، سرشان را از بیخ می‌بُریم که مرغ‌های دیگر حواسشان را جمع کنند که ما موجود مصرف‌کننده و بخور و بخواب و بقیه داستان نمی‌خواهیم، بله تولید‌کردن خیلی مهم است. یک مرغ باید بداند اگر با یک چشم حواسش به آب و دانه است با ۱۰۰ چشم باید برود نخ سفیده و زرده و حتی‌الامکان تخم‌مرغ‌های درشت و دوزرده بدهد.

نسبت من و تولید چیست؟

حال یک فرد منصف می‌تواند از ما این سؤال را بپرسد که شما وقتی می‌خواهید دو کرم را در ترازوی رجحان قرار دهید، عیار انتخاب‌تان دو چیز می‌شود، مصرف کم و تولید خوب و باکیفیت. - دقت کنید که ما درباره تولید زیاد یا خودکشی برای کار صحبت نمی‌کنیم. درباره تولید خوب و باکیفیت حرف می‌زنیم که معنای گسترده‌تری نسبت به تولید صرفاً صنعتی و فناوری دارد- حال آیا منصفانه نیست که همین سؤال را درباره خودتان و افراد جامعه هم داشته باشید؟ قاعدتاً من طبق آن عیار انتخاب دو کرم اینجا هم باید زمانی بتوانم به خودم نمره قبولی بدهم که مصرف کم و تولید باکیفیت و ارزشمند داشته باشم، یعنی نگاه کنم ببینم برخورداری‌های من از زندگی چندان زیاد نیست: خانه کوچکی دارم، ماشین معمولی دارم، تفریحات گران و آنچنانی ندارم، هزینه‌ای را به بیت‌المال تحمیل نمی‌کنم، اما در عوض ده‌ها برابر آنچه از جامعه می‌گیرم به آن جامعه پس می‌دهم، مثل یک کرم که چند برگ توت می‌خورد و آن‌ها را تبدیل به ابریشم- تولید قیمتی و با ارزش- می‌کند. من هم نگاه می‌کنم می‌بینم در عوض آنچه از جامعه ستانده‌ام تولید با ارزش و باکیفیتی ارائه کرده‌ام و به تعبیر نظامی: زمین اصلیم در بردن رنج/ که از یک جو پدید آرم بسی گنج/ ز دانه گر خوردم مشتی به آغاز/ دهم وقت درودن خرمنی باز/ بر آن خاکی هزاران آفرین بیش/ که مشتی جو خورد گنجی کند پیش.

نظامی می‌گوید، تو در حقیقت وقتی مستحق هزاران آفرین هستی و می‌توانی به خودت افتخار کنی- گرچه واقعاً کسی که به معنای واقعی کلمه به آن مقام رسیده آنقدر مشغول حقیقت است که فرصت افتخارکردن به خودش را ندارد- که به زندگی‌ات نگاه کنی و ببینی دست‌کم از خاک کمتر نبوده‌ای. همچنان که خاک مشتی بذر جو یا گندم را می‌گیرد و آن‌ها را به صورت یک خرمن تحویل تو می‌دهد، تو نیز اینگونه باشی، کم بگیری و بیشتر بدهی، اما اگر دیدی نتوانسته‌ای به این نسبت‌ها برسی و حتی این نسبت‌ها در تو برعکس بوده، یعنی خرمن‌ها گرفته‌ای و در عوض چیز چندان چشمگیر و معتبری بیرون نداده‌ای، در آن صورت حق تو این است که سرت را پایین بیندازی و بروی ببینی کجای کار تو اشتباه بوده که به اینجا رسیده‌ای، نه اینکه سرت را با افتخار بالا بگیری و حتی با صدای بلند داد بزنی و ضرب‌المثل اختراع کنی که: «دارندگی و برازندگی.»

توصیف درخشان امام علی (ع) درباره ویژگی مؤمنان

امام علی (ع) عبارت درخشانی دارد که در توصیف مؤمنان است و این عبارت می‌تواند فاصله ما را با مؤمنان و ایمان حقیقی نشان دهد. امام علی در توصیف مؤمن می‌گوید: قلیل الموؤنه و کثیر المعونه.

مؤمن کسی است که کم می‌گیرد و بیشتر می‌دهد. کم برمی‌دارد، اما با همان کم بهره فراوانی به جامعه خود می‌دهد و شما حساب کنید اگر مؤمنان در جامعه زیاد شوند، جامعه ما و همه جوامع چقدر رشد می‌کنند و هر کدام از ما می‌توانیم در خلوت خود حساب کنیم که تمرکز زندگی ما بر ستاندن است یا دهش و دادن.

اگر نقطه ثقل زندگی و نقشه‌های زندگی من این است که چطور می‌توانم بیشتر بستانم و کمتر بدهم نشانه این است که ایمان چندانی در زندگی من وجود ندارد و یکی از مهم‌ترین ریشه‌های این همه نابسامانی در جامعه ما و در جوامع دیگر دقیقاً در این نقطه است که من بیشتر به ستاندن و مصرف‌کردن فکر می‌کنم. مثلاً در هر رابطه‌ای که قرار می‌گیرم، تمرکزم این است که چطور می‌توانم در این رابطه امتیاز کمتری بدهم و امتیاز بیشتری دریافت کنم.

چطور می‌توانم از طرف مقابل بیشتر استفاده کنم، اما چیز چندانی به او ندهم و فکر می‌کنید که وقتی خوی غالب اکثر آدم‌های جامعه همین محاسبه‌ها باشد چه جهنمی سر ما می‌ریزد؟ ما چرا در طبیعت نوعی خوی رحمانی، ملایم و محبت‌آمیز را می‌بینیم. چرا حس می‌کنیم طبیعت ما را آرام می‌کند. به خاطر اینکه تمرکز طبیعت بر ستاندن نیست. مثلاً رود به ما نمی‌گوید، اول باید بروی مشترک بشوی یا فلان مقدار بپردازی تا من اجازه بدهم صدای مرا بشنوی یا مرا ببینی. یا فلان گل نمی‌گوید نه! تو تا حالا درباره ما گل‌ها به ویژه خاندان محترم گل‌های شیپوری شعر نگفته‌ای پس حق نداری ما را بو کنی، یا باران نمی‌گوید من فقط کاسه‌های طلایی را پر می‌کنم و با کاسه‌های سفالی کاری ندارم، او کاری به این کار‌ها ندارد، اما من اگر باران باشم می‌گویم اول بروم کاسه‌های طلایی را پر کنم، چون از وضع زندگی‌شان معلوم است که دست شان به دهان‌شان می‌رسد، اما این کاسه‌های سفالی معلوم است، بیچاره‌اند و از این بدبخت بیچاره‌ها چیزی جز نکبت به آدم ترشح نمی‌کند، اما می‌بینید که باران این محاسبه‌های اجتماعی ما را ندارد بنابراین بلد نیست هزار نوع سلام بدهد یا هزار نوع دست بدهد یا هزار نوع نگاه در آستین داشته باشد. چرا؟ چون نقطه ثقل در طبیعت به دادن است و نه گرفتن، زنبوری که روی گل می‌نشیند در نهایت می‌خواهد برگردد به کندو و آن شهد‌ها را در حجره‌های شش ضلعی بریزد، چون تمرکز او بر دهش است و اگر چیزی هم مصرف می‌کند در خدمت آن دهش قرار دارد و اگر امیرالمؤمنین (ع) به ما می‌گوید قلیل الموونه و کثیر المعونه باشید در حقیقت می‌خواهد ما را با طبیعت و فطرت درون خود که مبتنی بر عشق و محبت است آشتی دهد، چون در محبت واقعی نقطه ثقل بر دهش است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار