کد خبر: 1015938
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۱:۰۹
زندگی‌ام با این پرسش که چگونه آرام شوم، پر شده بود. به چشم می‌دیدم که برخی برای فرار از این پرسش که هیچ پاسخی برایش نمی‌یافتند، دست به مصرف موادمخدر یا تخدیرکننده‌های متفاوت می‌زدند و برخی دیگر نیز دست به برخی تنوع‌طلبی‌ها و... که خود فکری تازه و یک نگرانی دیگر به حساب می‌آمد
لیلا جعفری
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: سال‌ها سپری می‌شد و آرامش را نمی‌فهمیدم. نه اینکه درکش نکنم، نبود که درکش کنم. به دنبالش بودم، در میان تلفن‌های طولانی با دوستان، در میان خرید لوازمی که مورد نیازم نبود و تنها به خاطر دوری از افکار مزاحم به سراغ‌شان می‌رفتم، در بین مشاجرات و بحث‌های خانوادگی یا تنش با دوستان و همکاران. در بین تعویض پشت‌سر هم اثاثیه منزل، در بین کار‌های نیمه تمامی که روی هم انباشته شده بود نیز به دنبال یافتن آرامش بودم. با شروع هر کار و فکر تازه‌ای، تمرکز کافی برای پایان دادنش نداشتم و به زودی به سراغ کار دیگری می‌رفتم، برای همین در بین کار‌ها و موقعیت‌های نیمه‌کاره‌ای سردرگم بودم. در آن روز‌ها و سال‌ها تمام هم و غم من داشتن آرامشی بود که هرگز نداشتم. زندگی‌ام با این پرسش که چگونه آرام شوم، پر شده بود. به چشم می‌دیدم که برخی برای فرار از این پرسش که هیچ پاسخی برایش نمی‌یافتند، دست به مصرف موادمخدر یا تخدیرکننده‌های متفاوت می‌زدند و برخی دیگر نیز دست به برخی تنوع‌طلبی‌ها و... که خود فکری تازه و یک نگرانی دیگر به حساب می‌آمد. خودم هم نمی‌دانستم که چه چیز کم است و چه چیز زیاد. همه چیز بود، ولی آرامش نبود! سال‌ها بعد با مطالعات معنوی در این‌باره خودم را متهم می‌کردم که حتماً گناهانی در زندگی داشته‌ام که باید با آن حال بد مجازاتش را پس می‌دادم و این نیز خود فکر دیگری برای عذاب دادنم شده بود. هم‌اکنون با یادآوری آن سال‌ها، نمی‌دانم قضاوتی که درباره خودم داشته‌ام درست بوده است یا خیر، حتی نمی‌دانم دلیل آن همه ناآرامی و بی‌قراری‌ام در سال‌های دورترش از چه بوده. فقط این را می‌دانم مدتی بی‌آنکه خودم هم واقف باشم همه چیز را رها کردم. با تغییرات بزرگی که در زندگی‌ام ایجاد کرده بودم، توانستم فرصتی فراهم کنم برای دوری از آنچه دلواپسم می‌کرد. دیگر نمی‌پرسیدم چگونه آرام شوم، چون نمی‌خواستم به چیزی فکر کنم. عبادت و نیایش کمک بزرگی برایم بود. رهایی پرسشی که ذهنم را مشغول خود داشت و رهایی از یافتن پاسخی که برایش نمی‌یافتم، همگی در آزادکردن افکارم یاری‌ام کردند. دوستی فرهیخته دارم که همیشه می‌گوید در آرزوی قرارگرفتن در جهان بی‌عملی هستم، استاد اهل معرفتی نیز همواره می‌گوید: «همین که کاری انجام ندهی، بزرگ‌ترین کار را کرده‌ای.» بدون شک منظور آنان انفعال نیست و معنایی عمیق‌تر را دنبال می‌کنند. هر یک از این جمله‌ها مفاهیم عمیقی دارند، ولی هر یک به نوعی راهنمایم هستند تا ذهن پیچش طلبم را از پیچش و سردرگمی دور کند. این همان آرامشی است که باید مراقب باشم تا در زندگی‌ام حفظ و تقویت شود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار