حسن فرشتیان که سایت ضدانقلاب سحامنیوز او را پژوهشگر دینی مقیم فرانسه معرفی کردهاست، در یادداشتی به شرح ماجرای آخرین دیدار خود با روح الله زم ساعتی پیش از خروج وی از فرانسه پرداخته است. آنچه او به عنوان دوست نزدیک زم روایت کردهاست، نشانههای توهم زم را عیان میکند. آنچنان که خود فرشتیان هم در این یادداشت، بارها به توهم زم اشاره میکند: «چند هفته پیش از آن، زم با من تلفنی تماس گرفت و برای نخستینبار، مطرح کرد که بناست تلویزیون جدیدی را راهاندازی کند و آن تلویزیون با مصاحبه اختصاصی با آیتالله سیستانی افتتاح خواهد شد. از من خواست در طرح پرسشهای فقهی از آقای سیستانی، تأملی کنم و در گفتوگوی بعدی، در زمینه این مصاحبه با من مشورتی داشته باشد... این طرح وی آنچنان ناپخته و متوهمانه بود که حرف وی را جدی نگرفتم و حتی در مورد آن فکری نکردم.»
فرشتیان سپس از ملاقات بعدی با زم که با دو محافظ مسلح به دیدارش آمد، مینویسد و میگوید: «محافظان وی که آشکارا مسلح بودند، همراه ایشان به دفتر آمدند..؛ و دقیقاً پشت در اتاق ملاقات ما ایستادند و حدود دوساعت تا آخر ملاقات پشت در سالن ملاقات ما بودند.» سپس از مشاجرهاش با زم میگوید: «وقتی از اهداف و برنامههایش در این سفر و قرار ملاقات با آقای سیستانی و بودجه چند میلیونی تلویزیون سخن گفت برآشفته شدم و مشتی بر میزم کوبیدم و داد کشیدم «روح الله، جدی جدی میخواهی بروی عراق؟ میزنندت!». پاسخ داد «آنجا محافظان خصوصی خودم را خواهم داشت که از پلکان هواپیما تا انتهای سفر، امنیتم را تضمین خواهند کرد». گفتم «همان محافظانت اگر تو را به تیر غیب نزنند، کتف بسته تحویل جمهوری اسلامی ایران خواهند داد». گفت یکی از افرادش دو هفته پیش به عراق رفتهاست و همه چیز را چک و بررسی کردهاست و سفرش مشکلی نخواهد داشت.»
جالب آنکه زم با همه ادعایش در سیاسیکاری و بلدی رسانه، عملاً هیچچیز از رابطه مرجعیت شیعه عراق با حکومت ایران نمیداند: «از زم پرسیدم مگر آقای سیستانی بنا دارد اپوزیسیون جمهوری اسلامی شود که میخواهد با شماها مصاحبه کند؟ در ادامه، به وی توضیحاتی از روابط مرجعیت با قدرتهای حاکمه دادم و افزودم که آقای سیستانی به این سادگیها با رسانههای مطرحی مثل بیبیسی و آسوشیتدپرس مصاحبه نمیکند، مگر ممکن است با تلویزیون افتتاح نشده شماها مصاحبه کند و اصلاً مگر ممکن است به فردی با مشخصات روح اللهزم، وقت ملاقات بدهد؟ اما صحنهسازیها به گونهای برایش جلوه داده شدهبود که او گمان میکرد با دفتر آیتالله در عراق در ارتباط است.»
در نهایت، فرشتیان توصیفی از زم ارائه میکند که اثبات ادعای حامیان جمهوری اسلامی در مورد زم است: «زم از یک سو زیرکیهای خاص خویش را داشت و از سویی دیگر در برخی موارد چونان نوجوانی خام و صاف و صادقی بود که «عشق دوربین» و «عشق تلویزیون» او را از خود بیخود میکرد. صحبت از تلویزیونش که میشد، برقی از چشمانش میدرخشید و بسان نوجوانی غرق در توهمات و آرزوهای ایدهآل نوجوانی خویش، سخنپراکنی میکرد. گمانم به رغم همه ذکاوتهایش در برخی موارد، سن خردمندی وی در همان سنین احساسی نوجوانی متوقف ماندهبود.» ما سالها آمدنیوز را حاصل توهمات زم و دور از خردورزی مینامیدیم و حالا آفتاب آمد، دلیل آفتاب. فرشتیان در همین یادداشت تأکید کرده منتقد آمدنیوز بودهاست و گفته وکیل زم میشوم، ولی وکیل آمدنیوز نه.