کد خبر: 1015576
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۱
محمدجواد اخوان
واپسین روز‌های مردادماه در تقویم تاریخ سیاسی معاصر ایران، یادآور کودتای ننگینی است که با هدایت سرویس‌های اطلاعاتی امریکا و انگلیس و برای سرنگونی یک دولت ملی در ایران اجرا شد. البته سیاهه جنایات و خیانت‌های امریکا به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ختم نشده و آخرین برگ این دفتر قطور، ترور ناجوانمردانه شهیدان سردار رشید اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در سال گذشته است که پیداست این دفتر را فعلاً پایانی نیست.

بااین‌حال در طول ادوار گوناگون و به‌ویژه سال‌های اخیر، سناریوی آشکاری در خط تبلیغاتی «بزک کردن امریکا» که شبکه همکار داخلی غرب بازتولید می‌شود، قابل مشاهده است. گویی که شبه‌روشنفکران غربگرا هیچ چیز از تاریخ نمی‌دانند یا چشم را روی حقایق پیرامونی می‌بندند. جالب اینجاست که اندکی تأمل در این باب به‌روشنی، غیرمنطقی بودن این ادعا را آشکار می‌سازد، اما مع‌الأسف این ادعا‌ها با رنگ و لعاب فریبنده «عقلانیت» و «خردگرایی» بسته‌بندی و ارائه می‌شود.

«غیرمنطقی بودن ایستادگی در برابر امریکا» نخستین گزاره‌ای است که عمدتاً توسط انقلابیون سابق و پشیمانان امروز ترویج می‌گردد و در واقع ترجمانی است از خطوط جنگ روانی نظام سلطه در داخل. مجموع تاکتیک‌ها و تکنیک‌های عملیات رسانه‌ای و روانی دشمن به دنبال القای این مفهوم است که ایستادگی در برابر دشمن بی‌فایده است و دیر یا زود باید تسلیم شد.

بازتاب این خطوط القایی در ادبیات جریان شبه‌روشنفکری تحت عنوان «عقلانیت» مشاهده می‌شود. عقلانیتی که پشتیبان این ادعاست، عقلانیت ابزاری و منقطع از وحی است که صرفاً محاسبات مادی را مبنا قرار می‌دهد. مدعیان این گزاره با مقایسه میان نسبت قدرت ظاهری سلطه‌گران بین‌المللی و جمهوری اسلامی ایران، هرگونه ایستادگی در برابر زورمداران و زیاده‌خواهی‌های آنان را بی‌فایده می‌دانند.

البته تجربه‌ای که ملت ایران در اختیار دارد، نتیجه‌ای جز ادعای بالا را ثابت می‌کند. اگر صرفاً نسبت قدرت مادی و ظاهری تعیین‌کننده بود، انقلاب اسلامی باید یا در نطفه خفه می‌شد یا در همان سال‌های بحرانی ابتدایی رو به خاموشی می‌رفت. پس دلیل موفقیت این چهار دهه ایستادگی چیست؟ به‌نظر می‌رسد بطلان ادعای غربگرایان داخلی در دو خطای محاسباتی بزرگ است؛ اول آنکه محاسبات خود را روی بنیان‌های مادی صرف بنا کرده‌اند و هیچ‌گونه امداد الهی و سنت‌های نظام خلقت را فهم نمی‌کنند.

اینان از این مهم غافلند که اگر سنت‌های الهی در جهان آفرینش وجود نداشت، تاکنون اثری از توحید برجا نمی‌ماند و شیاطین و مستکبران بشریت را به‌طورکلی به انحطاط کشانده بودند. نکته دوم آنکه حتی اگر محاسبات صرفاً مادی را در نظر بگیریم، میزان قدرمطلق نسبت قدرت میان دو طرف مخاصمه تعیین‌کننده نهایی نیست و مهم‌تر از آن روند تغییرات نسبت میان قدرت دو طرف است. به بیان دیگر اگر یک سوی معادله، شتاب صعودی داشته و طرف دیگر نزول مداوم، قدرمطلق این نسبت قدرت هر لحظه در حال تغییر است؛ بنابراین فراز و فرود قدرت دو طرف نیز در شرایط نهایی مؤثر است. امروز جمهوری اسلامی ایران در شرایطی به مراتب مقتدرتر از سال‌های نخست انقلاب اسلامی است که در سوی دیگر به اذعان رجال سیاسی شناخته شده امریکا، نظام مستقر در واشنگتن در حال افول شتابنده است؛ بنابراین ایستادگی در مقابل نظام سلطه نه‌تن‌ها مثمرثمر است، بلکه در شتاب افول ساختار استکباری نیز مؤثر است.

گزاره دوم القایی که خطرناک‌تر از گزاره قبلی است «منوط کردن حل مشکلات کشور به سازش با امریکا» ست. اگر گزاره پیشین بیشتر توسط مرعوبان غرب ترویج می‌شد، گزاره دوم را «شیفتگان غرب» تبلیغ می‌کنند. کسانی که به سطحی از شیفتگی و شیدایی در مقابل سلطه‌گران رسیده‌اند که عقلانیت مغلوب شده و معمولاً نقاط منفی آشکار غرب را نیز نادیده می‌انگارند. اینان تصور می‌کنند سران کاخ‌سفید نیت خیرخواهانه در قبال ملل دیگر دارند و تعامل مثبت با آنها، کشور را از مواهب این نیت خیرخواهانه (!) بهره‌مند می‌سازد.

اما مشکلی در اینجا وجود دارد و آن این است که هیچ نشانه‌ای که مؤید این گزاره باشد در ذخیره تجارب ملت ایران یافت نمی‌شود. به عبارت دیگر با آنکه چندین بار الگوی پیشنهادی «اعتماد به امریکا» به توصیه این طیف به بوته آزمون گذارده شده، اما در هیچ زمانی موفقیت‌آمیز نبوده است. اینکه چرا با این همه آزمون و خطا، باز هم از این طیف شاهد پیشنهاد این الگو هستیم را باید در همان دلیل پیش‌گفته - یعنی «شیفتگی عقلانیت گریز در برابر غرب» - جست‌وجو کرد. در واقع گزاره دوم نه ناشی از خطای محاسباتی، بلکه ناشی از محاسبات غیرعقلایی محض است.

اما پرسش مهم در این باب، آن است که چگونه می‌توان از آسیب‌های طرح مجدد این گزاره و آزمون بی‌فایده، اما پرتکرار آن مصون ماند. به بیان دیگر همه فهمیده‌ایم که اگر ده‌ها بار دیگر نیز امریکا خلف وعده کند، شیفتگان امریکا به غیر از خوبی او نمی‌بینند! پس اینجا تکلیف منافع ملی و فرصت‌های راهبردی کشور که به جهت این آزمون‌های مکرر اتلاف می‌گردد، چه خواهد بود؟ پاسخ آن است که تنها راه عبور از این راه پرهزینه و کم‌فایده، ایجاد نهضت عمومی و «ایستادن روی پای خود» ملت در همه حوزه‌های پیشرفت کشور است. بنای این نهضت بر آن است که هیچ‌کس در بیرون این مرز‌ها برای ملت ایران دلسوزی نمی‌کند و برای رشد و پیشرفت و حل مشکلات باید به دنبال راه‌حل بومی و توان داخلی باشیم. ترجمان این نهضت در حوزه اقتصادی، راهبرد «اقتصاد مقاومتی» است که هرچند لقلقه بسیار از آن سخن به میان آمده است، اما در میدان عمل همچنان مظلوم واقع شده است. به‌نظر می‌رسد لازمه مقاوم‌سازی اقتصاد به‌معنای واقعی کلمه نیز حضور جبهه مؤمن انقلابی در این آوردگاه حساس و سرنوشت‌ساز است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار