سرویس تاریخ جوان آنلاین: روزهای اکنون تداعیگر سالروز درگذشت ادیب اریب، زندهیاد دکتر اصغر فردی است. او علاوه بر خلق آثار ارجمند در عرصه ادبیات، در عرصه سیاست نیز فعال بود و تجربیات و موفقیتهایی گرانسنگ اندوخت. در مقالی که در پی میآید، فواد فردی فرزند آن فقید سعید، به بازگویی پارهای از دانستهها و یافتههای خویش دراینباره پرداخته است. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
نقطه آغاز یک بیداری
زندگی ادبی و اجتماعی زندهیاد دکتر اصغر فردی و بلوغ زودرس علمی و فرهنگی او، موجب بیداری سیاسی و فکری وی شد و او را با تفکرات و تمایلات گوناگون سیاسی آشنا ساخت که این روند، موجب شناسایی او توسط دستگاه امنیتی زمان شاه شد! نیروهای امنیتی از وجود چنین عنصری، در شگفت بودند و ناگزیر پشتوانه او را جستوجو میکردند، چون به گمان آنها، چنین نوجوانی با این سن و سال، به طور مستقل نمیتواند دارای انگیزهها و شعور و درک سیاسی باشد، پس لابد کسی از خویشانش، او را بهعنوان ابزار مورد استفاده قرار داده است! در هر بازداشتی، او را برای ذکر نام آن فرد موهوم تحت فشار میگذاشتند، درحالیکه هیچ یک از اعضای خانواده فردی، دارای حداقل مطالعه یا اندیشه سیاسی و اجتماعی نبودند! او در خاطراتش نوشته است که: سرهنگ یحییخان لیقوانی پس از ۹ نوبت دستگیری و بازداشتهای کوتاه، به استعدادش پیبرده و شخصاً به او علاقهمند هم شده بود! گویا آن رئیس ساواک از همه فشارها و ضرب و شتمهایی که بازجویان بر او آورده و دو بار دست و آرنج او را شکسته بودند، ناراحت و نادم هم بوده! فردی در جلسه محاکمه همان رئیس ساواک معدوم، حاضر شد و بهعنوان تنها شاهد اقدامات وی، شهادتی مثبت درباره وی داد.
دو سال محرومیت از تحصیل!
پیرو روشنگریهایی که فردی خردسال در مدارس انجام میداد و همکلاسیهای خود را به خواندن کتابهایی از آثار صمد بهرنگی و دکتر شریعتی و... تشویق میکرد، او را به مدت دو سال از تحصیل محروم کردند که او نیز یک سال از آن را در شهر صوفیان، بدون اطلاع مقامات امنیتی و اداری آموزشوپرورش، به تحصیل خود ادامه داده بود. آگاهیها و رشد غیرمتعارف و تعجب برانگیز فردی، همواره تا چندی، مهمترین مانع پیشرفت زندگی عادی او شده بود، چنانکه خفیه نویسها براساس بدبینی سرشتی خود، او را به چشم عنصری پیچیده و هدایت شده تلقی میکردند! این سوءتفاهمات - که حتی تا تغییر مسیر زندگی و تحمل محرومیتهای متعدد برای وی نیز مؤثر افتاده است- موجب توقیفها و بازداشتهای متعدد او شد که این بلایا، تا ۱۹ سالگی وی ادامه داشت و البته سایه تیره و سنگین همان ادوار، تا همه سالهای بعد نیز، مانند بختکی بر شانههای سرنوشت او گرانی میکرد! وی با وجود سوابق بدون ارتکاب و منجر به برائت، در طول خدمات عمیق و حجیم خود، هرگز نتوانست به استخدام رسمی یا حتی قراردادی نهادی درآید و همچنان که از هرگونه مزایای حداقلی کارمندی مانند بیمه و بازنشستگی و سهام فلان و مسکن و... برخوردار نشد، از دیگر موهبات ابتدایی و عادی نیز محروم ماند!
در خوانش محتوای یک اندیشه
اندیشه آزاده و استقلال رأی او، خود زمینه قابلمطالعهای است که متعلقان قالبی به هر جناح و تمایل فکری و سیاسی را، به مخالفت با او برمیانگیزاند. او به هویت فرهنگی ترکی پایبند و باورمند بود، اما در چارچوب ایران و منوط به صیانت از تمامیت ارضی و استقلال آن و مشروط به حفظ وفاق ملی. این اندیشه، طرفداران کمی دارد و دراینباره جناحهای موجود نیز، در دو سوی یک خط ایستادهاند! او حرکت در طریق نیاکان خود را میپسندید که هم در جهت صیانت از ایران، بیش از هر قومی جانفشانی و تدبیر کردهاند (از غزنویان و سلاجقه تا شاه اسماعیل و شاه عباس و...) و هم در کنار زبان ترکی، زبان فارسی را، زبان مشترک اقوام مجموعه واحد ایران میدانست که پیشینیانش از دیرباز آن را برگزیدهاند و به زبان فارسی نوشتهاند (مانند همه شاعران ترک پارسیگوی) و پایتخت را به دلیل هجوم اجانب همزبان، از تبریز به قزوین و اصفهان و نهایتاً تهران بردهاند (مانند شاه طهماسب و شاه عباس و...) و ایران را با تمام اراضی گمگشتهاش، از آن خود میدانستهاند. او خلط مفاهیم «ملت» و «قوم» را، نشانه بیسوادی یا اطاعت از فتنههای دشمنان ایران میدانست. از سوی دیگر بیتوجی به زبان و حقوق فرهنگی اقوام ایرانی مخصوصاً ترکان ایرانی را نیز مساوی با همان دشمنیهای اجانب میانگاشت.
او با تمام انتقادهایی که به نحوه مدیریت کشور در سطوح مختلف داشت، معتقد بود که میتوان در محدوده خانه خود (کشور ایران) تا حدی که لطمه به موجودیت حکومت نزند، منتقد دولت و عملکرد حکومت شد، اما این نظام را صالحترین حکومت برای ایران میشمرد که براساس آزادگی و اصل ضداستعماریاش، دشمنان این حکومت را متحد و به صف شده در یک جبهه واحدِ امریکایی میدید! او نوشته است: «اگر دقت کرده باشید، کارمند درجه سوم سازمان سیا مستقر در ایستگاه سفارت امریکا در امارات را، چون کارشناس ایران و رابط ایرانیان مهاجر به امریکا و مخالفان ایرانی بود، به سطح سخنگویی کاخ سفید هم ارتقاء دادند، چون امروز مهمترین اصل استراتژی امریکا، براندازی جمهوری اسلامی ایران است و از قضا همین شخص میگوید: من از میان تیمهای فوتبال ایران، طرفدار تیم تراختورم؟! آیا این، هیچ مفهومی را افاده نمیکند؟ جلال آلاحمد در یک رسالهاش مینویسد: برای سخنرانی به دانشگاه هاروارد دعوت شده بودم. آنجا دیدم پروفسور رستم علیف از شوروی! برای تدریس شاهنامه! به امریکا! آمده است و این شاهنامه بوی نفت میداد!... برای من نیز امروزه اینگونه مدعیات و مطالبات، بوی نفت میدهد...»
اصغر فردی تمامی مخالفتهایی را که مورد بهرهبرداری امپریالیسم و صهیونیسم قرار گیرد، در شمار بروندادهای همان صف واحد جهانی دشمنان ایران میدانست. از منظر او، آن صف با طیفهای گوناگونش از صهیونیسم گرفته تا همدردان داخلیشان و برگزارکنندگان غربی سمینارهای معلومالحال، در حکم جبهه واحدی است که باید در برابر آن، از بد و زشت این حکومت هم دفاع کرد، اما در درون خودمان، باید پوزه بدیها و پلشتیها را به روشهای هوشمندانه به خاک مالید! همچنان که خرد جمعی مردم ایران، کاملاً آگاهانه همین کار را بر سر صندوقها میکنند.
فردی در ادامه همین باور، در انتخابات ۸۸ برای شرکت در یک برنامه پربیننده سیاسی در معتبرترین کانال تلویزیونی، به ترکیه دعوت شد و به مدت پنج ساعت و نیم، با معارضان حاضر به مناظره پرداخت و در نهایت با توافق میلیونها بیننده، به ایران بازگشت. سایتهای ایرانی که نمیدانند انسان عاقل لباس چرک خود را به منظر همسایه پهن نمیکند و چنین اتفاقاتی در همه کشورهای جهان میافتد و همان ضدشورشهایشان، همین سرکوبها را میکنند و این به چهره دموکراتیکشان هم گردی نمینشاند، او را به عنوان «استاد توجیهگر کودتا» نکوهش کردند!
اهتمام به حفظ تمامیت ارضی ایران
رسانههای همان پان ترکیستهای جداییخواه، همواره و در هر فرصتی، به بدگویی از فردی مشغول هستند. گروهی او را طرفدار منافع دولت جمهوری آذربایجان میدانستند و میخواندند و باکو نیز او را دشمن آذربایجان میدانست و میخواند و ممنوعالورودش کرده بود! از این روست که تمام صاحبان مواضع یکدست و منسجم و قالبی با تمامی یا برخی از اندیشههای او مخالفت میکردند. فردی پیروی علائق خود در بازخوانی تاریخ معاصر و جنبشهای چپ در ایران و محیط ژئوپولتیک نزدیک به خود، از سال ۱۳۵۸ روابط منسجم و نزدیکی با دکتر سلامالله مددزادهجاوید (وزیر کشور دولت پیشهوری و استاندار آذربایجان از جانب قوام و عضو حزب عدالت و اجتماعیون عامیون و همگام حیدر عمیاوغلو و لاهوتی و...) و همچنین محمد بیریا (نایبالحکومه در دوره پیشهوری و وزیرمعارف حکومت مستعجل وی) و چهرههای فعال سیاسی آن دوره برقرار کرده و تمامی زوایای آن جریانات را فراگرفته است.
از سال ۱۳۵۶ چنان پیوندی بین او و استاد سیدمحمدحسین شهریار برقرار شد که عاشقانگی این رابطه مشهور، زبانزد همه آشنایان است. او بهعنوان یگانه شاگرد مدید استاد، طی مدتی بیش از یک دهه، تقریباً هر روز در خدمت آن بزرگ بود و از پیشگاه وی، مطالب متعدد و متنوع بیشماری را کسب کرده و آموخته بود.
قفقازشناسی کم بدیل
اصغر فردی، قفقازشناسی بینظیر بود که در محافل علمی این حوزه، بسیار شناخته شده و موجه مینمود. با توجه به نوپدید بودن این رشته - که عمری کمتر از ۷۰ سال دارد- و همچنین محصور بودن این محدوده جغرافیایی در طول دوران تولد و حیات این رشته علمی در میان دیوار آهنین شوروی سابق، محققان معدودی توانستهاند فقط با مطالعات کتابخانهای نسبت به تاریخ این منطقه شناختی مجمل به دست آورند که ریچارد بنیکسن و فرزند او خانم ماری بنیکسن از امریکا و چند تن دیگر، از جمله استادان معروف این رشتهاند که اغلب کنفرانسهای علمی با حضور هم اینان به اضافه اصغر فردی تشکیل میشد. با این همه و به اذعان دیگر متخصصان، فردی سرآمد این حوزه بود. او از ابتدای جوانی زمینههای گوناگون قفقاز را تحت مطالعه خود داشت و پیش از آنکه فروپاشی شوروی سابق اتفاق بیفتد و پای دیگر کارشناسان به منطقه گشوده شود، از سال ۱۹۸۸ توانست تحقیقات میدانی خود را در سراسر قفقاز پی بگیرد. دانستن برخی از زبانهای قفقاز و آشنایی با شاخه زبانهای قفقازی هم موجب شد که او پیش از دیگران به این منطقه نفوذ و ورود علمی داشته باشد. میتوان گفت که اصغر فردی وجب به وجب کل صفحات قفقاز را گشته بود و شاید در کل جمهوریهای خودمختار کابارینو بالکاز، کاراچای چرکس، داغستان، اوستیای شمالی و جنوبی، آبخازیا، آجاریا، نخجوان، چچن، اینگوشتیا و کشورهای گرجستان، ارمنستان و آذربایجان، حتی روستایی نباشد که اصغر فردی در آن نبوده و آن را ندیده باشد! او روی تمامی زبانها، لهجهها، ادیان و مذاهب و طریقتها و آیینها، اقوام، تاریخ، وضعیت اجتماعی معاصر، موسیقی، شعر، فولکلور و دیگر زمینههای فرهنگی و اوضاع سیاسی دیروز و امروز قفقاز، وقوفی کامل داشت. قفقازشناسی، از فردی فیلمسازی نیز پدید آورده بود که به دنبال این تعلق علمی و ذوقی خود، مجموعه بلند مستندی در ۴۵ قسمت به نام «۱۷ شهر قفقاز» و مجموعه مستندی دیگر در ۴۹ قسمت به نام «سفرنامه دریای خزر» بسازد که به چند زبان رایج، در برونمرزی صدا و سیما ترجمه، دوبله و پخش شده است. فردی علاوه بر این عناوین، مجموعههای مستند دیگری نیز ساخته است که بیشترِ نقشهای تولیدی اعم از تهیهکنندگی، کارگردانی، نویسندگی و گویندگی متن، انتخاب موسیقی، تدوین و صداگذاری و بعضاً تصویربرداری آنها را نیز خود عهدهدار بوده است.
به دنبال حاکمیت علمی فردی به منطقه قفقازِ شوروی سابق، دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در یک اقدام هوشمندانه، از او در جهت شناخت شوروی و تدوین استراتژی و عملکرد آگاهانه و مبتنی بر علم بهرهبرداری کرده و به مدت ۱۰ سال در دوره وزارت آقای دکتر علیاکبر ولایتی، او را به مشاورت در این حوزه سیاسی و جغرافیایی برگزیده است. حضور اصغر فردی در دستگاه دیپلماسی ایران، حاوی خیراتی بود که سیاست خارجه غیرفعال آن روزگار جمهوری اسلامی ایران - که عموماً به دیپلماسی جنگ و قطعنامههای سازمان ملل درباره تجاوز نظامی عراق منحصر بود- به عرصههای دیگر نیز وارد شده و در جهان دیپلماسی ورود و نمودی نو بیابد. از بدو ورود مشاورانه فردی به حوزه سیاست خارجی ایران، او نقش میانجیگری در مناقشه ارمنستان و آذربایجان بر سر قرهباغ را به عهده گرفت که با این اقدام، توانست در اوج اشغال فزاینده قرهباغ و دیگر اراضی اطراف توسط ارامنه، طرفین را به آتشبس وادار کند و دامنه این تجاوز را به مدت ۹ ماه متوقف سازد. همان آتشبس پس از پایان وظایف و دوره تحرکات میانجیگرانه ایران تاکنون نیز ادامه دارد.
فردی توانست طی ایجاد ارتباط با حیدر علی اف، مرد سوم اتحاد شوروی، در اوایل دوران بازنشستگی و خروجش از دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی توسط رقیبش میخائیل گورباچف، او را برای حضور در آینده جمهوری آذربایجان تشویق و آماده کند. این طرح او به انتقال حیدر علی اف به نخجوان، انتخاب او به ریاست پارلمان نخجوان و سپس مجلس عالی باکو و در نهایت ریاست جمهوری آذربایجان انجامید. بروز موانعی پیچیده فراراه تحرکات دیپلماتیک فردی و تیم متبوع او، موجب شد رقبای سیاسی رفتهرفته جای ایران را در منطقه بگیرند و ایران در قفقاز، روزبهروز به سنگرهای پستری رانده شود!
اصغر فردی در طول مناسبات نزدیک و مستمر با پرتجربهترین و پرسابقهترین وزیر ایرانی - که یکی از مجربترین دیپلماتهای جهان هم است- همچنین طی مذاکرات و مناسبات با ورزیدهترین دیپلماتها و سران دول مختلف دنیا، تجارب ارزندهای به دست آورد که کسب این تجارب، جانبهای دیگر بر وجوه او بهعنوان دیپلمات افزود. مجموعه آنچه بدان اشارت رفت موجب گشت که فردی در دوره کوتاه، اما پربار حیات خویش، در عرصه اندیشه و عمل سیاسی نیز توفیقاتی ارجمند به کف آورد.