سرویس بین الملل جوان آنلاین: ترکیه در یک دهه پیش راهبرد مشهور به «تنش صفر» با همسایگان را در دستور کار خود قرار داده بود. ارائهکننده این راهبرد احمد داوداوغلو بود که به مقام وزارت خارجه و حتی نخستوزیری ترکیه رسید و بر مبنای راهبرد او، جهتگیری ترکیه در سیاست خارجی این بود که در مناسباتش با همسایگان، تنشها را به صفر برساند. حالا این راهبرد طی یک دهه به طور کلی تغییر کرده است. این کشور جز مداخله طولانیمدت در سوریه و اشغال بخشی از شمال این کشور در استان ادلب، در قطر پایگاه نظامی زده، با یونان بر سر مخازن گاز شرق مدیترانه و خط لوله گازی موسوم به «ایستمد» دچار تنش شده است، نیروی نظامی به لیبی فرستاده و پایگاه نظامی در این کشور ایجاد کرده و حالا هم خبر رسیده که برای تأسیس یک پایگاه نظامی در کشور عمان با مقامات این کشور وارد مذاکره شده و این جدای از ناکامی در تأسیس پایگاه نظامی است که ترکیه قصد داشت در زمان حاکمیت عمرالبشیر و در جزیره متروکه سواکن کشور سودان ایجاد کند، اما سقوط عمرالبشیر مجالی به آن نداد. تمامی این موارد حکایت از این دارد که آنکارا برنامهای گسترده و بلندمدت برای کل منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا دارد، اما برای اجرای این برنامه چه انگیزههایی دارد و محدودیتهایش چیست؟
اسلام سیاسی و ملیگرایی
شکی نیست ایدئولوژی اسلام سیاسی در نگرش بنیانگذاران حزب حاکم عدالت و توسعه از جمله رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه مبنای اساسی رویکرد او و رهبری این حزب در چرخش از راهبرد تنش صفر به مداخله و حتی مداخله مستقیم نظامی بوده است. با این وجود، نباید از دیگر مؤلفههای نظری، سیاسی و استراتژیک در این زمینه غافل بود که همسو با این رویکرد هستند هر چند آشکارا انگیزههایی متفاوت و حتی متضاد با ایدئولوژی اسلام سیاسی اردوغان دارند. سلی اوزل استاد علوم و استاد روابط بینالملل در دانشگاه قدیر هاس استانبول است و در مصاحبهای با مرکز خاورمیانهای اندیشکده کارنگی به جریانهای فکری مختلفی اشاره میکند که در ترکیه بعد از جنگ سرد به دنبال گستردهترین نگاه به منافع استراتژیک ترکیه بودند. به گفته وی، استراتژی حزب عدالت و توسعه «با آن دست روایتهای استراتژیک ملیگرایان و قطعاً ضدغربی نخبگان غیرنظامی و نظامی در هم آمیخته شده که برخی از آنها وابسته به مکتب فکری اوراسیایی هستند و از آن سیاستهایی حمایت میکنند که به دنبال اعمال قدرت، پایگاههای نظامی، حقوق دریایی و فضای گسترده مستقلی برای منافع ترکیه هستند.» او در این زمینه به نظریه مشهور «میهن آبی» اشاره میکند که سیاستهای اردوغان در مدیترانه شرقی و لیبی بر مبنای آن پیش میرود. در واقع، استراتژی میهن آبی برای نخستین بار نه از سوی حزب «عدالت و توسعه» و استراتژیستهای آن بلکه توسط یکی از افسران عالیرتبه ملیگرا به نام دریاسالار جم گوردنیز مطرح شد. او این استراتژی را در ۲۰۰۶ برای تعیین مدیترانه شرقی به عنوان خط مقدم دفاعی کشور تدوین و مطرح کرد، اما در آن زمان با راهبرد «تنش صفر» حزب عدالت و توسعه در تعارض بود و به همین دلیل نیز رهبران این حزب از جمله مخالفان استراتژی گوردنیز بودند. چرخش ترکیه در عرصه سیاست خارجی طی این یک دهه باعث شد تا استراتژی گوردنیز نه تنها مورد توجه رهبران حزب واقع شود بلکه در عمل مبنای کار قرار گیرد و به نظر برخی، حمایت آنکارا از دولت وفاق ملی در لیبی و فرستادن سرباز و تجهیزات نظامی به این کشور بدان معناست که آنکارا استراتژی میهن آبی را به کار گرفته است. به همین جهت است که گوردنیز در مصاحبهای با سایت خبری سکولار «اوادا تی وی» از اقدامات ترکیه در لیبی ستایش کرد و گفت: «این استراتژی روی کشمکش جغرافیایی سیاسی بر سر منافع دریایی تمرکز دارد... و جنبههای نظامی، اقتصادی، سیاسی، فناوری، اجتماعی- فرهنگی و زیستمحیطی را در برمیگیرد.»
رهبری جهان سنیمذهب
تمجید افسر ملیگرایی مثل گوردنیز از اقدامات دولت آنکارا در مدیترانه و شمال آفریقا گویای درهمتنیده شدن جریانهای متفاوت و تا اندازهای متعارض در سیاست خارجی این کشور است. به عبارت دیگر، این جریانها همگی بر یک نقطه اساسی وجه اشتراک دارند که سالهای جنگ سرد دست و پای ترکیه را برای حضور منطقهای آن بسته بود و خیزش عربی طی یک دهه گذشته این مجال را به این کشور داده است تا با گسترش نفوذ خود به نقش اساسی در عرصه بینالملل دست یابد. با این حال، نباید آمال «نوعثمانگرایانه» حزب عدالت و توسعه را در این جریان فراموش کرد. روزنامه حامی دولت ینی شفی در گزارش ژانویه ۲۰۱۸ از حضور سربازان ترکیه در بیش از ۱۰ کشور از جمله سومالی، لیبی، عراق، سوریه و قطر به خود میبالید و به صراحت اعلام کرد: «ترکیه به سرزمینهای عثمانی بازمیگردد.» هر چند رهبران عدالت و توسعه چندان تمایلی برای استفاده از اصطلاح «نوعثمانگرایی» ندارند و حتی در برخی مواقع انتساب آن را به خودشان تکذیب کردهاند، اما هم هواداران آنها و هم مخالفانشان موضوع را از این قرار میبینند. ژنرال خلیفه حفتر، رهبر نیروهای موسوم به ارتش ملی لیبی، در سخنان اخیرش گفته بود ترکها ۳۰۰ سال در لیبی بودند و «لیبیاییها جز شرارت چیزی از آنها ندیدند... لیبیاییها با هر استعمارگری مقابله و آن را اخراج خواهند کرد و به استعمارگری ترکیه تن نخواهند داد.» به این ترتیب، افرادی مثل حفتر اعمال نفوذ ترکیه در خاورمیانه و شمال آفریقا را از منظر بازگشت این ترکیه به دوران امپراطوری عثمانی میبینند و این بازگشت به معنای آن است که آنکارا مثل آن زمان به دنبال دستیابی به رهبری جهان مسلمان سنیمذهب است.
اصرار اردوغان برای تغییر کاربری بنای تاریخی ایاصوفیه از موزه به مسجد دستکم به لحاظ نمادین اهمیت ویژهای داشت چنانکه اردوغان در سخنرانی خود همان بیتی را به فارسی خواند که سلطان محمد فاتح زمان فتح استانبول در ورود به ایاصوفیه خوانده بود. اوزل این حرکت نمادین اردوغان را از جهت مدعای او برای «رهبری جهان سنی» ارزیابی میکند و میگوید: «حاکمیت و قیمومیت ترکیه بر میراث مسلمانان با این اقدام دوباره تأیید شد.» در واقع، کشورهای عربی و به خصوص سهگانه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و مصر این جریان و دیگر تحرکات ترکیه را در منطقه از همین منظر ارزیابی میکنند و گسترش نفوذ سیاسی- نظامی ترکیه در منطقه را به معنای تنگ شدن فضا برای خود میدانند. به این دلیل است که این سه کشور از قطر خواستهاند تا پایگاه نظامی ترکیه را در کشور خود برچیند و بعد از کودتای نظامی علیه عمرالبشیر موفق شدند تا مانع ایجاد پایگاه نظامی ترکیه در جزیره سواکن شوند. اگر آنکارا موفق شود با مقامات عمان برای تأسیس پایگاه نظامی در این کشور به توافق برسد، آنگاه باید گفت اقدام این سه کشور در مورد سواکن را از وجه دیگری پاسخ داده و یک گام دیگر در جهت تنگ کردن فضا بر آن سه کشور برداشته است. در هر صورت، خاورمیانه و شمال آفریقا در حال حاضر مبدل به نزاع نیابتی بین ترکیه و این سه کشور شده است که هر یک از دو طرف به هوای رهبری بر جهان مسلمان سنیمذهب سخت تلاش میکند.
محدودیتهای موجود
تلاش ترکیه برای احیای نفوذ دوران عثمانی بر خاورمیانه و شمال آفریقا بدون محدودیت نبوده به خصوص اینکه در مقایسه با کشورهای نفتخیز عربی برخوردار از چنان منابع عظیم ثروت نیست تا بتواند با اتکا به این منابع به هدف خود برسد. به عبارت دیگر، ترکیه نه منابع نفت و گاز عربستان سعودی و امارات متحده عربی را دارد و نه به واسطه این منابع چنان اهرم اقتصادی در دست دارد تا بتواند با آن متحدان فرامنطقهای را به سوی خود جلب کند. بر خلاف ترکیه، عربستان و امارات با اتکا به این منابع حمایت بیدریغ خود را از مصر و ژنرال حفتر داشتهاند و علاوه بر این، اهرم نفتی به آنها کمک کرده است ترکیب عجیبی از فرانسه، روسیه و حتی امریکا را نیز به جمع خود اضافه کنند. از این جهت، هماوردی ترکیه با سهگانه عربستان، امارات و مصر بدون محدودیتهایی نیست و هر چند آنکارا به لحاظ نظامی به نسبت دست برتر را داشته باشد، اما معلوم نیست بتواند به لحاظ اقتصادی و تأمین هزینههای نظامی خود با این سه کشور هماوردی کند. بحران ناشی از شیوع ویروس کرونا را نیز باید به این مجموعه اضافه کرد که بار اضافی بر اقتصاد وارد کرده و باعث شده است طبق گزارش ۲۷ جولای روزنامه نیویورک تایمز، فشارهای ناشی از کرونا شرایطی بسیار متفاوت با گذشته را برای اردوغان فراهم کند. اقتصاددان ارشد آکسفورد مایا سنوسی در این مورد گفت: «اقتصاد ترکیه تنها به مقدار یک شوک از بحران فاصله دارد.» اردوغان به دلیل همین محدودیتهاست که از روسیه به عنوان متوازنکننده منطقهای استفاده میکند تا از میزان فشار بر خود بکاهد و حتی به کمک ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، مسیرهای احتیاطی برای خروج از بحران داشته باشد؛ نقشی که انتظار دارد پوتین در وضعیت فعلی لیبی به عهده بگیرد. به هر صورت، ترکیه امروز بر خلاف یک دهه قبل اهداف بلندپروازانهای را در خاورمیانه و شمال آفریقا دنبال میکند و مهمترین محور این برنامه قدرت نظامی آن است که یا با تأسیس پایگاه یا مداخله نظامی در حال نقشآفرینی است.