کد خبر: 1015105
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۱:۳۴
کارگردان و فیلمنامه‌نویس فرانسوی:
ژاک آودیار (Jacques Audiard) کارگردان و فیلمنامه‌نویس سرشناس فرانسوی است که تاکنون جوایز متعددی از جشنواره‌ها و فستیوال‌های سینمایی دریافت کرده است؛ ازجمله دوبار برنده جایزه سزار بهترین فیلم، دوبار جایزه «بفتا» بهترین فیلم به زبان انگلیسی، جایزه برتر جشنواره کن سال ۲۰۱۰ برای فیلم «یک پیامبر» و... اخیراً نشریه legrandcontinent با وی مصاحبه مفصلی انجام داده است که برش‌هایی از آن را می‌آوریم.
معصومه طاهری
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: ژاک آودیار (Jacques Audiard) کارگردان و فیلمنامه‌نویس سرشناس فرانسوی است که تاکنون جوایز متعددی از جشنواره‌ها و فستیوال‌های سینمایی دریافت کرده است؛ ازجمله دوبار برنده جایزه سزار بهترین فیلم، دوبار جایزه «بفتا» بهترین فیلم به زبان انگلیسی، جایزه برتر جشنواره کن سال ۲۰۱۰ برای فیلم «یک پیامبر» و... اخیراً نشریه legrandcontinent با وی مصاحبه مفصلی انجام داده است که برش‌هایی از آن را می‌آوریم.

کاملاً متداول است که بگوییم سینمای شما ژانر را زیر سؤال می‌برد. آیا خودتان را با این برچسب می‌شناسید؟

بله، کاملاً آن زمان این کار در خیلی از فیلم‌ها انجام نمی‌شد. در فرانسه این سبک برای سریال‌های تلویزیونی بیشتر روال بود. وقتی کارگردانی را شروع کردم به خودم گفتم این مسئله یعنی تعلق داشتن و وفادار بودن به سینمای ژانر واقعاً عملی نیست. با این حال به نظر من وقتی به چیزی رسیدید، به دنبال وضعیتی بینابینی باید بود یعنی آنچه دیگران ندیده‌اند و آنچه آشکارا رخ داده است.

قبل از کارگردانی، شما به عنوان دستیار تدوینگر و فیلمنامه‌نویس فعالیت داشتید. آیا این یک پیوستگی منطقی برای رسیدن به اهداف بود یا برعکس، پارگی و انفصال را نشان می‌داد؟ و اینکه نوشته‌ها و ویرایش شما با دیگران فرق دارد؟

بله، خیلی فرق دارد حتی این را وقتی دیدم که از فیلمنامه‌نویسی به کارگردانی رفتم. آنچه فهمیدم این بود که نوشتن برای دیگران واقعاً مرا عقب نگه داشته است. نمی‌توانم بگویم که من فیلمنامه‌نویسی عصیانگر بوده‌ام یا اینکه فکر کنم آنقدر قوی هستم که دیگران نتوانند مطالب من را درک کنند، ولی آنچه باعث شد من به سمت کارگردانی بروم این بود که به عنوان فیلمنامه‌نویس از کار‌های خود احساس رضایت نمی‌کردم. فهمیدم فیلم‌هایی که می‌نویسم خیلی خوب نیستند تا حدودی به این دلیل که نمی‌توانم تمام حواشی را ببینم و اگر فکر کنید فیلم ساخته شده از فیلمنامه بدتر است وحشتناک است.

در بسیاری از فیلم‌های شما شخصیت‌ها در حال یادگیری فیلم هستند. چه چیزی شما را به این سمت هدایت می‌کند؟‌

نمی‌دانم این موضوع از طرف من تعمدی است یا خیر، اما همیشه بوده است. اول از همه اینکه من واقعاً آموزش را دوست دارم جایی که یک شخصیت با یک رفتار خاص جهان را رصد می‌کند، تکامل می‌یابد و دیدگاه او نسبت به جهان تغییر پیدا می‌کند. به نظر من این به طرز چشمگیری دراماتیک است. شاید از نظر اخلاقی کاملاً احمقانه باشد. این ایده که شخصیت داستان، با کشف چیز‌هایی دیدگاه خود را نسبت به جهان تغییر می‌دهد خوش‌بینانه است و سرانجام این الگوی بسیار مؤثر برای یک سناریو است.

آیا بسته به اینکه شما کارگردانی از روی اثری اقتباسی یا یک اثر اصلی را انجام می‌دهید، متفاوت کار می‌کنید؟

نه اینطور فکر نمی‌کنم به نظرم ویژگی فیلمنامه‌نویسی و فیلمنامه این است که لزوماً باید با یک رسانه سازگار شود و سناریو انتقال پیدا کند. البته شما می‌توانید اسکریپت‌هایی را که عکسبرداری نشده‌اند ویرایش کنید، اما این هیچ ارتباطی با آنچه معمولاً با نوشتن درک می‌شود، ندارد. این یک شیء است که به سمت تحقق سوق می‌یابد و این زمانی است که بارور می‌شود. چه ایده اصلی داشته باشید و چه از یک رمان اقتباس کنید کار به همین صورت خواهد بود. تولید فیلم این است که بدانیم چگونه باید سازگار شویم. همیشه باید در نظر داشته باشیم که سینما قابل خواندن نیست.

نظرتان درباره سینما چیست؟

من فکر می‌کنم سینما مرده است، ولی ما آن را نمی‌دانیم، در عین حال جلوه‌های ویژه‌ای که توسط فناوری دیجیتال ایجاد می‌شود تسهیل‌کننده و روان‌کننده فیلم‌ها شده‌اند و این‌ها از همان ابتدا بخشی از سینما بوده‌اند.

آیا فناوری دیجیتالی یک شکست کیفی در سینما محسوب می‌شود؟

این بیشتر یک وقفه هستی شناختی است. دقیقاً این‌ها جلوه‌های خاصی از نوع دیگری نیستند؛ البته کاپولا و اسکورسیزی درست می‌گویند که صنعتی شدن روایتی وحشتناک است ما دیگر نیازی به واقعیت نداریم. سینما مانند رمان در یک لحظه معین ظاهر می‌شود و توسعه می‌یابد، زیرا یک کارکرد اجتماعی را برآورده می‌کند به همان روشی که رمان آیینه جامعه بورژوازی است که ظهور آن با آن همراه بود، سینما هم به عنوان آیینه‌ای برای لایه‌های جدیدی از جامعه صنعتی است و از همان ابتدا سینمای امریکا صنعتی شد.

شما شخصیت‌های زیادی را خلق کرده و باعث شده‌اید آن‌ها روی صحنه سینما تکامل یابند. آیا کسی است که شما او را ترجیح می‌دهید و شاید محبوب باشد؟

من شخصیت‌های مورد علاقه ندارم و از خیلی از کاراکترهایم خوشم آمده و بازیگرانی را که بازی می‌کردند دوست داشتم حتی خاطرات زیادی از بازی خوب یک بازیگر می‌توانم داشته باشم. می‌دانید، انزو فراری (Enzo Ferrari) بنیانگذار تیم اتومبیلرانی، خاطرات خود را با عنوان «شادی‌های وحشتناک من» نوشت. معتقدم این لحظات چنین شادی‌های وحشتناکی دارند. این کاراکتر‌ها نیستند، بلکه مردم یعنی زنان و مردان جامعه هستند که قصد دارند این نقش‌ها را بازی کنند و آن‌ها را از خود بروز دهند و وقتی این اتفاق بیفتد برای من یک چیز استثنایی است. همیشه احساس می‌کنم این همان کاری است که آن‌ها برای من انجام می‌دهند! ما نمی‌توانیم نگاه آن‌ها را باور کنیم.

در پایان آیا سؤالی هست که دوست داشتید در این مصاحبه از شما پرسیده شود؟

سؤالی بود که سال ۱۹۸۷ توسط خبرنگار ویژه‌نامه آزادی از من پرسیده شد و آن این بود که شما چرا جهان را فیلم می‌کنید؟ جوابی که من آن زمان دادم این بود؛ برای خلق جهان و اینکه ببینیم چطور کار می‌کند. این قضیه جنبه شبه هندسی دارد. من می‌دانم که کارم سینماست و در یک مقطع زمانی فیلم می‌سازم، زیرا ارتباط من با جهان به این شکل است؛ یعنی ما با شروع کار در یک پروژه سینمایی به طور جداگانه اطلاعاتی از جهان را جمع‌آوری می‌کنیم و آن را به افرادی که نمی‌شناسیم ارائه می‌دهیم و این جالب است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار