سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: پیوندی شکل میگیرد؛ «من» به «ما» تبدیل میشود؛ هر دو از قرار گرفتن در کنار فردی دیگر برای پیمودن باقی مسیر زندگی خرسندند. صحبتها و ایدههایشان را باهم در میان میگذارند و تمام تلاششان برای پیشرفت و موفقیت شکل میگیرد. اما بعضیها به مرور زمان و هنگامی که مشکلات و چالشهای زندگی نمایان میشود آن زندگی رمانتیک که در ذهنشان نقش بسته بود کم رنگ میشود. بیتردید مشکلات در زندگی همه انسانها وجود دارد و اصلاً باید تضادها و اختلافها باشد تا بتوانیم خود را بسازیم و رشد کنیم، اما راهحل و چگونگی رویارویی هرکسی با مشکلات نیز مهم است، و این نحوه برخورد، تعیین کننده استمرار زندگی زوجین یا پایان آن خواهد شد.
وقتی «ما» دوباره تبدیل به «من» و «تو» میشود
«ما» شدن به چه معنا و مفهومی است؟ تا چه درجهای در یک زندگی مشترک باید نقش بگیرد؟ آیا هر فرد باید اتفاقاتی که در طول روز برایش پیش میآید را با جزئیات کامل برای همسرش تعریف کند؟ یا گفتن تمام آنها ضرورتی ندارد؟ آیا پنهان کردن یک مسئله موجب سلب اعتماد همسر میشود؟ تمام مشکلات زندگی در وهله اول به دید و ذهنیت طرفین رابطه برمیگردد. صداقت و اعتماد در راستای هم قرار دارند. زن و شوهر اگر کمرنگی در صداقت از یکدیگر دیده و اعتماد به همدیگر نداشته باشند رفتار و مکالماتشان تغییر میکند. بعضی مردان به همسرشان اجازه هیچ رفت و آمدی را به تنهایی نمیدهند. برخی افراد نیز همسرشان را در ارتباط برقرار کردن با دوستان دوران مجردی محدود میکنند. خانمی که به محض رسیدن همسرش به محل کار با تلفن ثابت آنجا تماس میگیرد و باید در زمان مشخص رسیده باشد نمونهای از عدم اعتماد به همسر است. کسانی که در طول روز چندین مرتبه با همسر خود تماس میگیرند و خواستار تعریف کردن اتفاقات ریز و درشت از محل کارش میشوند نیز نمونهای کم و بیش مشابه است. مثالهای بیشماری از این دست وجود دارد که میتوان گفت از نداشتن صداقت و عدم اعتماد در زندگی نشئت گرفته است. اما از آنجایی که انسانها ذهنیتهای مختلفی دارند، برعکس این اتفاقات نیز میتواند رخ بدهد. کسانی که اصلاً برایشان مهم نیست همسرشان با چه افرادی رفت و آمد میکند؟ شوهر نمیداند محل کار خانمش اصلاً کجاست و با چه اشخاصی در آنجا مراوده دارد؟ زن خانه هروقت به مهمانی و مراسمی بخواهد برود، به تنهایی میرود. جالب اینجاست که اکثر این افراد از روی بدجنسی چنین کاری نمیکنند. حتی برخی از روی مهر و محبت بیش از حد روی تمام رفتارها و تلفنها و رفت و آمدهای شریک زندگیشان کنجکاو و دقیق میشوند یا بسیار بیخیال شده و میگویند این حق اوست که زندگی شخصی خود را داشته باشد و اگر من چیزی بپرسم یعنی دخالت کردن در حریم شخصی همسرم!... و بعد از گذشت مدتی هردو طرف از این زندگی خسته میشوند و «ما» دوباره به «من» و «تو» تبدیل میشود.
همه چیز از دروغ شروع میشود
حتماً شنیدهاید که دروغ را زیربنای تمامی گناهان میدانند، چه بسیار معاملهها و کارهای نیکی که به خاطر صداقت نداشتن در گفتار به نتیجه نرسیده است؛ زیرا صداقت رکن و اساس یک رابطه درست به حساب میآید. احادیث بسیاری نیز از مضرات دروغگویی و این عمل ناشایست روایت شده است. همان طور که مولا علی (ع) فرمودهاند: «دروغگویی عیبی رسواکننده است». رسواکننده است، چون همیشه ماه پشت ابر پنهان نمیماند و معمولاً دروغ بعد از مدتی آشکار و انسان دروغگو در بین مردم رسوا و بیاعتبار میشود. راستگویی و صداقت از اعمال نیک و پسندیده انسانی و از بارزترین مشخصات پیامبران الهی در دعوت مردم به سوی حق است پس انسان سالم باید ظاهر و باطنش یکی باشد و دل و زبانش یکسو و هماهنگ. حال اگر این اصل در زندگی زناشویی جایگاهی نداشته باشد و نادیده گرفته شود، بدون شک و به مرور سلب اعتماد و در نتیجه آن دلسردی در رابطه را به دنبال خواهد داشت.
توازن و تعادل باعث پیوستگی است
ترنس رآل روانشناس اعتقاد دارد «هیچ زوجی همه چیز را باهم در میان نمیگذارند و نباید هم بگذارند. هر انسانی نیاز به مرز و محدوده دارد و در یک ازدواج دو طرف باید آن قدر انعطافپذیر باشند که اجازه دهند طرف مقابلشان مرز و محدودهای برای خود تعیین کند که کلید آن تعادل است. اگر این مرزها خیلی ثابت و محکم باشند، احتمال بسیاری وجود دارد که دوطرف از هم دور شده و جدا شوند. اگر هم هیچ مرز و حدودی برای خود تعیین نکنند، دوطرف بیش از حد با هم قاطی خواهند شد که به این هم رابطه سالم نمیتوان اطلاق کرد.» آیا خانمی که طلاق گرفته و زندگی با همسر دومش را آغاز کرده است نیازی دارد مدام از زندگی قبلی خود برای همسرش تعریف کند؟ آیا ذکر آن برای همسری که از غیرت مردانه برخوردار است جز بههم ریختگی ذهنی چیز دیگری در پی دارد؟ یا اگر خواهرتان مسائل خصوصی خودش را به عنوان یک هم صحبت و دوست با شما در میان میگذارد، لزومی دارد که آن را برای همسرتان بیان کنید؟ اینجاست که متعادل بودن بهترین و درستترین راه حل ممکن در همه شرایط است. احادیث بسیاری از بزرگان ما در این رابطه نقل شده است. امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودهاند: کسی که از حد خود تعدی و تجاوز کند در نزد مردم محقر و بیمنزلت خواهد بود. (فهرست غرر، ص ٥٨). همچنین از امام صادق (ع) روایت شده است: هر چیزی برای خود حد و اندازهای دارد. (تحفالعقول، ص ٣٦١). این سخنان گهربار نیز به وضوح نشان میدهد که اگر هر رابطهای از حد استاندارد خود خارج شد مسلماً به مشکل برخورد خواهد کرد و بنیان زندگی از دست خواهد رفت.
چقدر در زندگی مشترک آزادی عمل داریم؟
یکی شدن دو نفر در ازدواج یعنی با حفظ حریم شخصی، مسائل و خصوصیات زندگیات را با همسرت در میان بگذار. هرکس به نوبه خود فضای تنهایی و حریم امنی برای خود دارد که کس دیگری- حتی همسر- بدون اجازه حق تجاوز به این فضا و حریم را ندارد. مثال بارزی که میتوان برای این قضیه در نظر گرفت مباحث مالی است که اغلب خانمها دوست دارند یک حساب مالی جداگانه بدون اطلاع همسر داشته باشند. این حرف به این معنا نیست که پولی را از شوهرشان بگیرند و در مواردی که همسر رضایت ندارد خرج کنند! نه. این قضیه تنها به حس امنیت زن برمیگردد و در او تقویت میکند و، چون جنبه روانی دارد؛ اعتماد به نفس او نیز تحت تأثیر قرار گرفته و آن را افزایش میدهد. پس میتوان نتیجه گرفت که «ما» شدن به معنای یکی شدن مطلق بدون هیچ قید و شرطی، نیست. وقتی دو نفر از دو خانواده مختلف بههم پیوند میخورند باید بدانند که همسر بخشی از زندگیاش شده و اتفاقات خاص و حرفهای محرمانه او برای همسرش نیز مهم است. اما طرفین در عین حال باید بدانند مثلاً تلفن همراه یک وسیله کاملاً شخصی است و کسی نباید به خودش این اجازه را بدهد که بدون اطلاع وارد تلفن همراه همسرش شود و تمام گفتگوها و صحبتهایش با دوستان و اقوام را چک کند. اگرچه این درک برای طرف مقابل وجود داشته باشد، چنانچه هرگونه مسئله مهمی وجود داشت بدون تصور غلط باید به همسرش بگوید و باهم مشورت داشته باشند.
صراحت در گفتگو را انتخاب کنید
قدیمیها همیشه پند و اندرزهای زیادی در زندگی به کار میبردند مثلاً میگفتند: «جز راست نباید گفت؛ هر راست نشاید گفت» به وضوح این جملات بیان میکند که همیشه راستگویی حرف اول را میزند و جز آن هم نباید انجام داد، اما در مواردی خاص که تنها مربوط به خود شخص میشود و میتوان آن را به تنهایی مدیریت کرد؛ نه اینکه دروغ بگوییم بلکه اصلاً لزومی به بیان کردن آن، حتی به نزدیکترین فرد، نیست. پس اگر بخواهیم رابطهای مادامالعمر باشد، نه دروغی باید گفت که نتیجه آن سلب اعتماد شود و نه تمام جزئیات بیاهمیت را؛ که بازگو کردنش به زندگی لطمه میزند. اما اگر در موردی تردید از گفتن یا نگفتن وجود داشت، چه بهتر که صراحت و راستگویی انتخاب شود و با توضیح دادن همراه با آرامش از همسر خود مشورت و کمک بخواهید. یک روانشناس میگوید: «بین زن و شوهر هرچه مخفیکاری و موارد پنهانی بیشتر باشد، ازدواجشان بیثباتتر و ناپایدارتر خواهد شد. وقتی در مورد آنچه که هستید صادق باشید و همزمان فردیت خودتان را حفظ کنید، همسرتان تمایل بیشتری برای پذیرش و قبول شما، آن طور که هستید پیدا خواهد کرد.» در این صورت است که زندگی مشترک محکم و استوار میشود، طعم شیرین اولیه خود را حفظ خواهد کرد و از «ما» شدن همواره لذت میبرید.