جوان آنلاین: در صفحه ۳۶۵ و ۳۶۶ کتاب «اتاق حوادث» میخوانیم: من به دفتر خودم رفتم و به پمپئو که در اقامتگاهش بود، زنگ زدم. هر دو حال مشابهی داشتیم. من وضعیت و آنچه را که در دفتر ریاست جمهوری دیده بودم، برایش شرح دادم. حرص پمپئو از آیزنبرگ درآمد و تعریف کرد آن زمان که مدیر سیا بوده هم آیزنبرگ با همین گونه استدلالهای غیرمنطقی بچگانه در امور دخالت میکرده و موجب توقف برخی مأموریتهای عملی میشده است. پمپئو گفت به خاطر این دخالتها هیچ وقت آیزنبرگ را نمیبخشد. کوپرمن که تمام این مدت در دفترش که دقیقاً کنار من است، حضور داشت تأیید کرد که آیزنبرگ تلاشی برای صحبت با او یا مشورت با من نداشته و حتی سعی نکرده است سیپولون و مولوینی را پیدا کند. او خیلی سادهلوحانه به دفتر ریاست جمهوری شتافته و به ترامپ گفته که میخواهد ۱۵۱ ایرانی را بکشد! این حرف کاملاً نادرست، فیلتر نشده و غیرقابل تصور بود، اما به نوعی واقعیت جلوه داده شد که توجه ترامپ را همانگونه که روایت شد، جلب کرد.
وقتی با پمپئو درباره اشتباهات این روزها صحبت میکردیم او گفت: «این واقعاً خطرناک است» به طور ویژه بدترین چیز این بود که یک تصمیم جمعی و منطبق بر اطلاعات و آنالیزهای مربوطه در کسری از ثانیه متوقف شده بود، فقط به این دلیل که آیزنبرگ، بدون مشورت با کسی فکر کرده بود که ترامپ باید حقیقتی را که ابداً حقیقت نبوده و اشتباه هم بوده، بشنود! به قول پمپئو: «زمانهایی وجود دارد که دلتان میخواهد فقط بگویید:ای مردم یکی من را درک کند.» بعد از اینکه تلفن پمپئو را قطع کردم، کوپرمن به من گفت که پنس به کاخ سفید برگشته است و هنوز منتظر ساعت ۹ و شروع حمله است و میخواهد بداند که چه خبر شده است.
حدود ساعت هشت بود که به دفتر معاون رئیسجمهور رفتم و برای ۲۰ دقیقهای با او صحبت کردم. پنس هم به اندازه من گیج و گنگ شده بود. ما تصمیم گرفتیم مجدد با هم به طبقه پایین برویم و ترامپ را ببینیم تا شاید بشود راهی برای برگرداندن تصمیم او پیدا کنیم، اما همانطور که معلوم بود اتفاق خاصی نیفتاد و من ساعت ۴:۴۰ شب به خانه بازگشتم. من پیش از این بارها به فکر استعفا افتاده بودم، اما این بار دیگر نقطه عطفی برای تصمیمگیری بود. اگر قرار بود که اینگونه برای لحظات و مراحل بحرانی تصمیمگیری کنیم و اگر عاقبت تصمیمهایی که میگرفتیم اینگونه بود دیگر چه حرفی باقی میماند؟ من کمی بیشتر از ۱۴ ماه بود که در کاخ سفید حضور داشتم و اصلاً به دنبال رکوردهای طولانی مدت مأموریت نبودم.
روز جمعه ۲۱ ژوئن پس از آنکه رسانهها اخبار و شایعات مختلفی را درباره لغو حمله به ایران منتشر میکردند، مولوینی گفت که شب گذشته با آیزنبرگ و سیپولون صحبت کرده است و آیزنبرگ اعتراف کرده که او پیش از رفتن به دفتر ریاست جمهوری با هیچکس صحبت نکرده است. آیزنبرگ هیچ توضیحی نداد که چرا سروکله آن آمار وزارت دفاع در لحظات آخر و نزدیک به عملیاتی شدن حمله پیدا شد و چرا اینقدر از واقعیت دور بود. زمان کافی برای قضاوت در باره این اتفاق وجود دارد. مولوینی از پاسخهای مبهم آیزنبرگ و عدم آگاهی سیپولون نتیجه گرفت که رفتار آیزنبرگ غیر قابل قبول است. روندهای غیر قابل قبول بسیاری در روز پنجشنبه رخ داده بود که رفتار آیزنبرگ بدترین آنها بود.