سرویس بین الملل جوان آنلاین: رژیمصهیونیستی در سال ۱۹۱۷ طی بیانیه بالفور تلاش خود را در عرصه بینالمللی برای تأسیس آغاز کرد. رژیمی که بر پایه جنبش صهیونیسم، تاکنون فراز و فرودهای بسیاری را از سرگذرانیده است. جنبش صهیونیسم با هدف تشکیل میهنی برای یهودیان شکل گرفت که آغازگر موج دوم مهاجرت بیش از ۴۰ هزار یهودی با ملیتهای مختلف به خاورمیانه شد. جامعهای که بر پایه مذهب بنیان نهاده شده، ساکنان آن از ملیتهای مختلفی دورهم جمع شدهاند و سرانجام در سال ۱۹۴۸ با اشغال بخش بزرگی از فلسطین اعلام موجودیت کرد. از آن زمان تاکنون منازعات بسیاری میان رژیم اشغالگر و اعراب به ویژه فلسطینیان در جریان بوده است. مهمترین این جنگها و منازعات، جنگهای ۱۹۴۸، کانال سوئز، جنگ شش روزه، جنگ یوم کیپور، جنگ داخلی لبنان، جنگ علیه حزبالله لبنان، جنگ علیه حماس در غزه و منازعات پراکنده با لبنان و سوریه است. اسرائیلیها در این منازعات از طرف عفو بینالملل و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، بهطور مکرر به نقض حقوق بشر و انجام جنایات جنگی متهم شدهاند.
رژیم صهیونیستی با جمعیتی بالغ بر ۹ میلیون نفر با مرکزیت تلآویو و شش استان حیفا، شمال، مرکز، اورشلیم، تلآویو و جنوب تشکیل یافته است. البته اسرائیلیها، اورشلیم را مرکز سیاسی خود معرفی کردهاند که تنها معدودی از دولتها از جمله ایالات متحده آن را به رسمیت میشناسد. نقشآفرینان اصلی در عرصه سیاست اسرائیل احزاب هستند که مهمترین آنها حزب کارگر (تعلقات ناسیونالیستی ملایم و طرفدار جدایی دین از سیاست)، لیکود (تعلقات ناسیونالیستی افراطی)، مفدال (تعلقات ملی- مذهبی)، شاس (تعلقات مذهبی- دینی صرف)، مرتص (تعلاقات سکولار و تکثرگرایانه)، کادیما و احزاب عرب هستند. این احزاب همواره تلاش دارند سهم بیشتری از پارلمان رژیمصهیونیستی یا همان کنست را بهدست بیاورند. هر حزبی که نزدیک به ۲ درصد آرا را بهدست بیاورد، میتواند وارد کنست شود و به این ترتیب احزاب سیاسی برای تشکیل کابینه، به ۶۱ کرسی از ۱۲۰ کرسی کنست نیاز دارند و در غیر این حالت، دولت ائتلافی تشکیل میدهند. این مسئله اخیراً تبدیل به چالش و بنبست سیاسی مهمی شد که در نهایت طی ائتلافی بین نتانیاهو و گانتس کابینه تشکیل شد، هر چند در روزهای گذشته اخباری درباره اختلاف جدی بر سر بودجه ۲۰۲۰ میان گانتس و نتانیاهو و تصمیم بر انحلال کابینه ائتلافی شنیده میشود. در این میان شیوع افسارگسیخته بیماری ناشی از ویروس کرونا و پیامدهای اقتصادی آن به همراه فساد مالی نتانیاهو و سوءمدیریت، خشم مردم را به همراه داشته و خواستار استعفای وی شدهاند.
جامعه اسرائیلی ماهیتا از داخل، جامعهای است چند ملیتی (چندپاره) که حول مذهب بهگونهای شکننده گردهم آمده، چند دستگی سیاسی گستردهای در آن وجود دارد و در مدت اخیر نیز، ناکارآمدی و سوءمدیریت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن سببساز گسست بیشتری در آن شده است. از ابتدای تاریخ تشکیل این رژیم، چنین گسستهایی که عمدتاً منشأ داخلی دارند وجود داشته و دولتمردان اسرائیلی سعی در مدیریت آن با استفاده از شرایط بینالمللی داشتهاند. به این ترتیب صهیونیستها همواره با دشمنسازی بیرونی، چندپارگیهای داخلی را برای مدتی مسکوت کردهاند. نمونه دشمنسازی اعراب، حکومت بعث عراق و اکنون نیز جمهوری اسلامی ایران در قالب این خطمشی قابل تعریف است. با توجه به شرایط داخلی و بینالمللی کنونی رژیم صهیونیستی نکاتی را باید مدنظر داشت: اول: گسست روزافزون اتحاد درونی رژیمصهیونیستی؛ تحولات کنونی و پیش روی رژیمصهیونیستی به دلیل فساد و سوءمدیریت سیاستمداران، نشان از گسست فزاینده در جامعه چندپاره آن دارد. خشونتهای خیابانی اخیر به دلیل تبعات اقتصادی- بهداشتی ناشی از کرونا، موج بیکاری ۲۷ درصدی و فساد نتانیاهو که باعث ورود سازمان اطلاعات و امنیت داخلی شاباک/ شین بت در جلوگیری از این اعتراضات شده، نشان از شرایط بحرانی در درون است. نقض حقوق شهروندی، موج دستگیریها، خشونت علیه تظاهرکنندگان در کنار نقض فاحش حقوق بشر از طرف رژیمصهیونیستی در ارتباط با فلسطینیان مسائلی میباشد که در شورای حقوقبشر سازمان ملل متحد قابل طرح است.
دوم: حیات و ممات اسرائیلیها منوط به دشمنسازی بیرونی است. رژیمصهیونیستی همواره نیازمند مطرح شدن در رأس رخدادهای بینالمللی را دارد تا از این طریق ضمن نشان دادن خود بهعنوان موجودیتی مهم و تأثیرگذار، افکار عمومی داخلی را منحرف و اتحاد لازم را میان جامعهای چندپاره ایجاد نماید. آنچه نمایان به نظر میرسد اینکه دشمنسازی بیرونی دولتمردان این رژیم قادر بوده چنین اتحادی را حفظ نماید. خطمشی کابینههای مختلف این رژیم و به ویژه نتانیاهو در مقابل ایران حاکی از این مهم است. به این ترتیب دو نکته را باید موردتوجه قرار داد: نکته اول اینکه رژیمصهیونیستی تا جایی که بتواند علیه ایران فضاسازی، اقدامات و تبلیغات خرابکارانه انجام خواهد داد، بهخصوص با توجه به شرایط نامناسب داخلی حاکم بر آن. نکته دوم خطمشی دولتمردان جمهوری اسلامی ایران در به حاشیه راندن رژیمصهیونیستی در عرصه بینالمللی است. در این زمینه دو خطمشی میتواند مورد توجه قرار گیرد: ابتدا اینکه همانند برخی دولتها (مانند دولت مالزی) ضمن به رسمیت نشناختن این رژیم، نسبت به اقدامات صورت گرفته توسط صهیونیستها، موضعگیری سرسختانهای اتخاذ نماییم. خطمشی دوم به گشتاور همکاریها و اتحادهای بینالمللی جمهوری اسلامی ایران بازمیگردد. به این صورت که هر اندازه دایره روابط کشورمان با سایر کشورها وسیعتر و گستردهتر شود و بر ضریب نفوذ منطقهای و جهانی جمهوری اسلامی افزوده شود، تبلیغات منفی رژیمصهیونیستی علیه کشورمان ناکارآمدتر و در نتیجه روزبهروز فرایند به حاشیه رفتن این موجودیت تسریع میشود. با توجه به آنچه از شرایط درونی و بیرونی رژیم صهیونیستی ذکر شد، در آیندهای نهچندان دور، شاهد افزایش تنشهای درونی و متعاقباً سیاست خارجی تهاجمیتر از این رژیم در خاورمیانه و به ویژه نسبت به جمهوری اسلامی ایران خواهیم بود.