کد خبر: 1013149
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۶:۱۵
پسر جوانی که به اتهام اسیدپاشی بازداشت شده مدعی است قربانی حادثه از سوداگران مرگ است که وی را مورد آزار قرار داده است.
سرویس حوادث جوان آنلاین: ساعت ۲۴ شامگاه دوشنبه ششم مرداد، مأموران پلیس تهران از حادثه اسیدپاشی در زیرزمین خانه‌ای قدیمی حوالی خیابان وحدت اسلامی باخبر و در محل حاضر شدند. بررسی‌ها نشان داد پسری به نام بهادر به علت اسیدپاشی به شدت از ناحیه صورت دچار سوختگی شده و عامل اسیدپاشی هم که مقصود نام داشت از سوی دوستان بهادر به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته و بیهوش شده است. همچنین مشخص شد دو دوست قربانی اسیدپاشی هم از ناحیه دست دچار سوختگی سطحی شده‌اند، بنابراین مأموران پلیس مصدومان حادثه را برای درمان به بیمارستان منتقل کردند.

در حالی که قربانی اسیدپاشی که از ناحیه دو چشم و صورت آسیب دیده و در بیمارستان تحت درمان است، متهم پس از بهبودی نسبی برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. وی در بازجویی‌ها به اسیدپاشی اعتراف کرد و در ادامه به دستور قاضی ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرا برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

گفتگو با متهم

مقصود، چرا به صورت بهادر اسیدپاشیدی؟

از او کینه داشتم. می‌خواستم او را بکشم، اما آن شب موفق نشدم و فقط مایع اسیدی به صورتش پاشیدم.

چه کینه‌ای؟

چند روز قبل او به بهانه تفریح مرا سوار خودرواش کرد و بعد از اینکه با هم شیشه مصرف کردیم خودروش را در کوچه خلوتی متوقف کرد و به زور مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد هم ۱۵ هزار تومان پول به من داد و تهدید کرد در این باره با کسی حرفی نزنم.

چطور معتاد به شیشه شدی و بهادر را از کجا می‌شناختی؟

عمه‌ام از چند سال قبل زیرزمین خانه‌اش را به فردی به نام شاهرخ معروف به عمو شاهرخ اجاره داده است. عمو شاهرخ در زیرزمین کارگاه تولید شیشه راه‌اندازی کرده و به همین خاطر آنجا پاتوق افراد خلافکار است و بهادر هم که خلافکار معروفی است به آنجا رفت و آمد داشت، بنابراین مدتی قبل با او آشنا شدم. من هم از سه سال قبل که به خانه عمه‌ام رفت و آمد داشتم با عمو شاهرخ آشنا و بعد هم معتاد به شیشه شدم.

پدر و مادرت مانع رفت و آمد شما به خانه عمه‌ات نشدند؟

متأسفانه من بچه طلاق هستم و از دوران کودکی با مشکلات زیادی روبه‌رو شدم، حتی در دوران کودکی یکی از دوستانم که کمی از من بزرگ‌تر بود مرا آزار داد، اما کم‌کم فراموش کردم تا اینکه آن شب وقتی این موضوع برای من تکرار شد به شدت عصبانی شدم و خاطرات بد دوران کودکی به خاطرم آمد که تصمیم گرفتم او را بکشم.

مایع اسیدی را از کجا آوردی؟

من می‌دانستم که بهادر چه ساعتی به پاتوق می‌رود، به همین خاطر تصمیم گرفتم او را در خانه عمه‌ام به قتل برسانم. وقتی به خانه عمه‌ام رفتم دیدم بهادر همراه دوستان خلافکارش است که تصمیمم عوض شد، اما دقایقی بعد باهم درگیر شدیم، در این هنگام مایع اسیدی را که عمو شاهرخ برای ساخت شیشه استفاده می‌کرد برداشتم و به روی او پاشیدم. بعد هم دوستانش به من حمله کردند و وقتی به هوش آمدم روی تخت بیمارستان بودم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار