کد خبر: 1012562
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۴:۳۰
شهید سعید صفاری پس از بار‌ها جانبازی در ششم مرداد ۱۳۶۷ به آرزویش رسید
برای بسیاری از رزمندگان عملیات مرصاد، فرصتی دوباره جهت تجدید میثاق با امام خمینی و نوشیدن از شهد شیرین شهادت بود. جاماندگان دلشکسته عملیات‌های پیشین، از هر کجا که بودند خودشان را به غرب کشور رساندند تا در آخرین سنگر، همچون گذشته بدرخشند. آن‌ها همچون سایر عملیات‌های دیگر از خدا نصرت و شهادت را توأمان با هم می‌خواستند و جوانان نازنینی، چون سعید صفاری به آرزویشان رسیدند و به قافله شهیدان پیوستند.
روزبه فکور
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: شهید سعید صفاری سن و سال زیادی نداشت وقتی اولین بار پای به جبهه گذاشت. جوان عاشق انقلاب و اسلام و امام که سختی‌های راه را می‌دانست و برای پیمودن این مسیر هر مشکلی را به جان می‌خرید. شهید صفاری متولد ۱۳۴۵ بود و اولین بار در سال ۱۳۶۳ برای شرکت در عملیات والفجریک قدم در جبهه گذاشت و از ناحیه سینه طرف راست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. اگر همرزمانش او را کمی دیرتر پیدا می‌کردند شهید صفاری در همان اولین عملیات به شهادت می‌رسید. پیکر غرق به خونش در شیاری افتاده بود و همرزمانش پس از یک روز بدن نیمه جانش را پیدا کردند و به عقب آوردند. پس از بهبودی حال، شهید صفاری دوباره عازم جبهه شد و این بار در عملیات‌های خیبر و بدر شرکت کرد و در عملیات بزرگ والفجر ۸ (فاو) مجروح شیمیایی شد. دوباره به تهران بازگشت و تحت درمان قرار گرفت. برادر شهید صفاری در جبهه شهید شده بود و فرماندهان با وجود مجروحیت‌های بدنش به او اجازه اعزام مجدد را نمی‌دادند. ناصر صفاری در جریان عملیات بزرگ کربلای ۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و این شهادت دلتنگی و فراق سعید را بیشتر از همیشه کرد. یکی از رزمندگان درباره حال و هوای شهید صفاری و دوستانش در آن روز‌ها چنین می‌گوید: «بعد از عملیات کربلای ۵ و ۸ و قبل از نصر ۷ در منطقه سردشت، شهید مالک غار کوچکی را پیدا کرده بود و عصر‌ها در آن زیارت عاشورا می‌خواند و بعداً من، شهید سعید صفاری و دوستان دیگر هم به او اضافه شدیم. همه ما به خاطر از دست دادن دوستانمان در عملیات‌های کربلای۵ و کربلای ۸ بسیار ناراحت بودیم.» شهید صفاری در عملیات بیت‌المقدس ۲ بدن خسته‌اش بار دیگر مجروحیتی برداشت و این بار دلشکسته‌تر از همیشه از اینکه چرا خدا او را پیش خود نمی‌خواند بسیار ناراحت بود. صفاری تنها یک خواسته از خدا داشت و آن هم شهادت بود. گاهی به دوستانش می‌گفت شاید من لیاقتش را ندارم که خدا من را پیش خود نمی‌خواند. اما عملیات مرصاد قرار عاشقی دیگری بود. شهید سعید صفاری خیلی سریع خودش را به جبهه رساند و آماده مقابله با منافقین شد. شهید صفاری سرانجام در جریان این عملیات در ششم مرداد ۱۳۶۷ جام شیرین شهادت را نوشید و به برادر و همرزمان شهیدش پیوست. شهید صفاری در بخشی از وصیتنامه‌اش با زبانی ساده و شیوا می‌نویسد: «و، اما سلام بر تو اى مادر و پدر عزیزم! شما که برایم حجت خدا بودید و زحمات فراوان شما و بى‌خوابی‌هاى شما براى راحتى زندگى من چیزى نیست که بتوانم به قلم بیاورم و کارى نیست که قابل جبران باشد و تنها خداست که باید اجر زحمات شما را بدهد و امیدوارم خداوند به خاطر کوتاهی‌ام و به خاطر بى‌احترامى به شما مرا ببخشد و از شما مى خواهم که حقیر و عاصى را حلال کنید و به شما وصیتى دارم خصوصاً به شما اى مادر عزیز و زحمتکشم مبادا برایم بى‌تابى کنى... مادر جان! به خدا سوگند من آرزویى غیر از شهادت نداشتم که هم اکنون ناکام از دنیا بروم. من کامم شهادت بود که از دست مولایم حضرت مهدى (عج) اگر لیاقتش را داشتم بنوشم و، اما شما اى پدرم! شما نیز همواره مدافع این قیام باش و شما نیز صبر و تقوى را پیشه کن همانطورى که به ما یاد دادى تا روز قیامت سربلند باشیم و تو‌ای خواهر عزیزم! تویى که همواره حجابت سنگر بود براى حفظ انقلاب. از قول من به تمامى مادران و خواهران بگو اى خواهران عزیز! حجاب خود را حفظ کنید، چراکه رواج بى‌حجابى از حیله‌هاى دشمنان این نهضت است تا نتوانند افکار جوانان این مرز و بوم را از مسائل مهم سیاسى و مذهبى به مسائل حیوانى و جنبى سوق دهند و تو اى خواهرم! الگویى باش از صبر براى تمامى مردم و با استقامت خویش به این انقلاب یارى بده. مبادا مادر و خواهرم سر مزارم شیون کنید. باید صبر کنید تا روز قیامت به پاس جوانى که در راه اسلام تقدیم کردید اجرى عظیم به شما عنایت بفرمایند.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار