جوان آنلاین: در خاطرات بولتون میخوانیم: صبح زود یکشنبه ۱۲ میاز اتاق وضعیت با من تماس گرفتند تا خبر هدف قرار گرفتن یک نفتکش را اطلاع دهند. ظاهراً در نزدیکی تنگه هرمز یک نفتکش با نوعی مهمات مورد اصابت قرار گرفته بود و اکنون در آتش میسوخت. آنها میگفتند شاید تا چهار کشتی مورد اصابت قرار گرفته باشد. من به اتاق وضعیت گفتم فوراً کوپرمن و دیگران را خبر کنند. سریع دوش گرفتم و لباسم را پوشیدم و اطلاعات مربوط را از سرویس مخفی برای کاخ سفید به دست آوردم. اندکی بعد از ۵ صبح از داخل ماشین با دانفور تماس گرفتم؛ متوجه شدم او هم همان اطلاعاتی را دارد که من دارم. حدود ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه بود که به ورودی غربی کاخ سفید رسیدم و فوراً به دن کاتس زنگ زدم تا مطمئن شوم او هم از این موضوع با خبر است.
بلافاصله که تلفن دن کاتس را قطع کردم، دانفور تماس گرفت تا اخبار مربوط به نفتکشها را تأیید کند، اما گفت به نظر نمیرسد این نفتکش متعلق به امریکا باشد. من با صدای بلند تعجب خودم را اعلام کردم و پرسیدم آیا ایران عمداً با حمله به اهداف غیر امریکایی میخواهد واکنش امریکا را بسنجد؟ دانفور اعتقاد داشت یکی از استراتژیهای ایرانیها تحریک ماست. البته برای این نتیجهگیری خیلی زود بود بهویژه آنکه ما هنوز اطلاعات کافی نداشتیم، اما مطمئن بودیم که رویداد مهمی در حال وقوع است.
بعد از چند تماس دیگر به اتاق وضعیت رفتم. در این اتاق کارمندان به صورت شبانهروزی تمام اطلاعات موجود را جمعآوری میکردند. کوپرمن از لحظهای که رسیده بود در این اتاق مستقر شده بود. اکنون میدانستیم که کشتیهای هدف قرار گرفته در نزدیکی لنگرگاه خلیج عمان در نزدیکی بندر فجیره امارات متحده عربی قرار گرفتهاند. اطلاعات همچنان ناقص و بعضاً متناقض بود. برخی گزارشها حکایت از انفجار در فجیره را داشتند که به نظر نادرست میآمد و بلافاصله هم از سوی فرمانداری محلی تکذیب شد. احتمال میدادیم یکی از کشتیها نروژی، دوتا از عربستان سعودی و یکی دیگر از امارات بوده باشند و انفجار به دلیل برخورد بدنه کشتیها با مینهای شناور یا با شلیک موشکهای کوتاه برد صورت پذیرفته باشد. تا پایان روز یکشنبه مینهای شناور اصلیترین گزینهای بودند که به آن رسیدیم که در روزهای بعد از سوی کارکنان عملیات ویژه ایالات متحده نیز به تأیید رسید.
حدود ساعت ۶ و ۱۵ دقیقه بود که به این نتیجه رسیدم باید ترامپ را از خواب بیدار کنم. این دومین بار در دو هفته گذشته بود که او را بیدار میکردم. بار اول در جریان اعتراضات ونزوئلا بود و حالا هم تصمیم گرفتم خبر را به او برسانم. به صورت خلاصه آنچه را که میدانستم برایش توضیح دادم و او پرسید: «خب حالا باید چه کار کنیم؟» به او گفتم که به جمعآوری اطلاعات ادامه خواهیم داد، نسبت به سایر حملات احتمالی هوشیار خواهیم بود و به یک واکنش نظامی فکر خواهیم کرد. ترامپ پرسید: «اما چرا نباید همه چیز را در این باره بدانیم؟» او ظاهراً هنوز هم اعتقاد دارد ما همه چیز را میدانیم. من پاسخ دادم: «همانطور که بارها توضیح دادهام ما واقف به همه چیز نیستیم و به محض اطلاع موثق از اخبار به او خبر خواهم داد.» در کمال تعجب ترامپ باز هم در همان روز وقتی با پمپئو صحبت میکردیم با تعجب سؤال خود را تکرار کرد و پرسید چرا ما قبل از وقوع این حمله، خبری از آن نداشتیم!