سرویس حوادث جوان آنلاین: سال۹۷، مأموران پلیس تهران از درگیری یک سارق با مرد جوانی مقابل قهوهخانهای در یکی از محلههای بازار تهران باخبر و راهی محل شدند. اولین بررسیها نشان داد در آن درگیری سارق ۲۷ ساله به نام محمود از ناحیه چشم به شدت آسیب دیده و راهی بیمارستان شده است. تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه خبر رسید چشم راست محمود بر اثر شدت جراحات تخلیه شده است به این ترتیب ضارب که حیدر نام داشت و صاحب یک کارگاه تولیدی کیف و کفش در بازار تهران بود شناسایی شد. او در بازجوییها گفت که محمود قصد سرقت کیفش را داشت به همین دلیل با او درگیر شده و برای دفاع از خودش به سارق ضربه زده بود.
با اعتراف مرد بازاری به درگیری با سارق وی راهی زندان شد و پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و روی میز هیئت قضایی شعبه دوم قرار گرفت.
ابتدای جلسه مرد سارق در جایگاه قرار گرفت و گفت: «از مرد بازاری شکایت دارم، اما قصاص نمیخواهم. از روزی که یکی از چشمانم را از دست دادم زندگی برایم خیلی سخت شدهاست به همین خاطر راضی نیستم تا چشم یکنفر دیگر هم نابینا شود. آن روز قصد سرقت از متهم را داشتم که این حادثه رقم خورد به همین دلیل اعلام گذشت میکنم، اما درخواست دیه دارم.»
در ادامه مرد بازاری هم در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش گفت: «صاحب یک کارگاه تولیدی کیف و کفش هستم و کارگاهم حوالی بازار است. صبحها به کارگاه میرفتم و بعدازظهرها همراه چند نفر از دوستانم که در کارگاهم کار میکردند به قهوهخانهای حوالی بازار میرفتیم و قلیان میکشیدیم. آخرین بار وقتی از قهوهخانه خارج شدیم شاکی همراه دو نفر از دوستانش به طرف ما حمله کردند. آنها قصد داشتند کیفی را که در دستم بود، سرقت کنند که من مانع شدم و کار به درگیری کشید.»
وی ادامه داد: «قبل از حادثه، شاکی و دوستانش را ندیده بودم و آنها را نمیشناختم، اما احتمالاً آنها مرا میشناختند و مشخص بود از قبل نقشه سرقت را طراحی کردهاند. آن روز شاکی به من نزدیک شد و میخواست کیفم را به زور از دستم بکشد. من مقاومت کردم و او را به عقب هل دادم، اما دوباره نزدیک شد و دست بردار نبود. آن لحظه وسیلهای برای دفاع از خودم نداشتم، اما زمانیکه شاکی با مشت به سینهام زد، عقب رفتم و تعادلم را از دست دادم طوری که داشتم روی زمین میافتادم. همان موقع مچ دست دوستم را گرفتم که متوجه شدم دست او یک چاقو است که برای دفاع از من آنرا گرفته بود. همان لحظه چاقو را از دستش گرفتم و به سمت شاکی پرتاب کردم که ناخواسته به چشم او برخورد کرد.»
متهم در آخر گفت: «پشیمانم و باور کنید قصد نداشتم به شاکی آسیبی برسانم. او قصد سرقت داشت و مرتکب جرم شده بود، اما حالا من بیگناه و بیدلیل باید در جایگاه متهم قرار بگیریم. روز حادثه یک لحظه کنترلم را از دست دادم و برای دفاع از خودم تصمیم اشتباهی گرفتم. حالا از دادگاه تقاضای تخفیف در مجازات را دارم.» در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.