سرویس حوادث جوان آنلاین: اوایل تابستان سال۹۵، مأموران پلیس از درگیری خونین در یکی از خیابانها شرق تهران باخبر و راهی محل شدند. اولین بررسیها حکایت از آن داشت که در آن درگیری پسری به نام علی از ناحیه سر زخمی و به بیمارستان منتقل شده است.
علی بعد از بهبود نسبی مورد تحقیق قرار گرفت و گفت: «مدتی قبل با دختر جوانی به نام نیلوفر در فضای مجازی آشنا شدم. بعد از چند بار صحبت به او علاقهمند شدم تا اینکه قرار شد حضوری همدیگر را ببینیم. روز حادثه به محل قرار رفتم که متوجه شدم نیلوفر همراه پسر داییاش آمدهاست. وقتی جلو رفتم و خودم را معرفی کردم، کامران یکباره به طرفم حمله کرد. علت را پرسیدم که او مدعی شد برای نیلوفر ایجاد مزاحمت کردهام.»
شاکی ادامه داد: «خیلی تلاش کردم تا او را راضی کنم که خود نیلوفر هم راغب به این قرار بود، اما او مهلت نداد و دست به چاقو شد. سعی کردم از خودم دفاع کنم، اما او با چاقو چند ضربه به سرم زد که بیهوش شدم.»
شاکی که به سختی صحبت میکرد، گفت: «وقتی به بیمارستان منتقل شدم خون زیادی از من رفته بود تا اینکه بعد از چند عمل جراحی به طور معجزهآسایی زنده ماندم، اما به خاطر آن ضربات سلسله اعصاب مغزیام به شدت آسیب دیده و تعادل ندارم. به همین خاطر نمیتوانم به خوبی راه بروم و صحبت کنم. به همین خاطر از کامران شکایت دارم، چون او مرا تا حد مرگ کتک زد و حالا ادامه زندگی برایم سخت است.»
با طرح این شکایت کامران شناسایی و دستگیر شد. او با اقرار به جرمش گفت: «روزی نیلوفر را دیدم که گفت پسر جوانی مزاحم او میشود و دست بردار نیست. او گفت علاقهای به آن پسر ندارد و از من کمک خواست. روز حادثه وقتی همراه نیلوفر سر قرار رفتم با آن پسر درگیر شدم. باور کنید برای ترساندن شاکی دست به چاقو شدم و قصد نداشتم به او آسیبی برسانم.»
به این ترتیب کامران راهی زندان شد و پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات روی میز هیئت قضایی شعبه نهم قرار گرفت. ابتدای جلسه شاکی در جایگاه ایستاد و برای متهم درخواست قصاص کرد. در پایان هیئت قضایی با توجه به مدارک در پرونده متهم را به دو سال حبس محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما قضات یکی از شعبات دیوان، این حکم را با توجه به درخواست شاکی مبنی بر قصاص نقض و پرونده را به پزشکی قانونی فرستادند.
با اعلام کارشناسان پزشکی قانونی درباره اینکه امکان قصاص وجود ندارد، متهم بار دیگر در همان شعبه محاکمه شد. ابتدای جلسه شاکی که با ویلچر در دادگاه حاضر شدهبود و قادر به صحبت کردن نبود بار دیگر اصرار به قصاص کرد و گفت حاضر به گذشت نیست. در ادامه متهم نیز با ابراز پشیمانی از خودش دفاع کرد.
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.