به گزارش خبرنگارجوان انلاین ازاصفهان، به نقل از مرکز اطلاع رسانی پلیس اصفهان ؛ 17سال داشتم كه با پسري در محله ي خودمان آشنا شدم او بعد از مدتي به خواستگاريم آمد وعلی رغم ميل خانواده وبه اصرار خودم با او ازدواج كردم بعد از مدتي كه از ازدواجمان گذشت متوجه شدم كه او اعتياد دارد اوايل خيلي به او كمك كردم كه اعتيادش را ترك كند ولي او بهتر كه نمي شد هيچ ،هر روز اعتيادش هم شديد تر مي شد6 سال اين زندگي را تحمل كردم ودر آخر تصميم گرفتم از او جدا شوم بعد از طلاق هميشه فكر مي كردم كه اگر بخواهم ازدواج كنم چشم وگوشم را حسابي باز خواهم كرد تا اينكه يكي از دوستانم شماره اي به من داد وگفت از طريق اين شماره مي تواني وارد كانال ازدواج شوي اين كانال را خانمي خيرخواه راه اندازي كرده براي كساني كه مي خواهند ازدواج كنند من شماره را از او گرفتم و وارد كانال شدم .
در آن كانال با آقايي آشنا شدم ومدتي از طريق تلگرام با يكديگر چت مي كرديم او از من پرسيد كه شرايطم براي ازدواج چيست؟ ومن هم همه ي زندگي ام را براي او تعريف كردم وبه او گفتم مطلقه هستم او هم به من گفت شرايطي مشابه به من دارد تا اينكه تصميم گرفتيم به صورت حضوري يكديگر را ببينيم او قبلا از طريق تلگرام به من گفته بود ليسانس دارد ودر شركت نفت كار مي كند وخانه دارد واز لحاظ مالي نيز مشكلي ندارد وحتي گفته بود كه فقط سيگار مي كشد ومن با اين ديد حاضر شدم كه به صورت حضوري او را ملاقات كنم.
پس از اولين ملاقات از او خوشم آمد و او گفت مي خواهم با برادرت صحبت كنم وتو را از او خواستگاري كنم .در اولين ملاقات با برادرم او شرايطش را گفت ومن را خواستگاري كرد وقرار شد كه برادرم براي تحقيقات به محل كار او برود اما هر روز كه او مي خواست براي تحقيقات برود مجتبي بهانه اي مي آورد ومي گفت فعلا امروز نمي شود تا اينكه يك روز گفت مادر بزرگم فوت كرده وحالا كار درستي نيست بياييد در محيط كار وخانه ام تحقيقات كنيد در اين مدت هم من بدون اطلاع خانواده با مجتبي قرار مي گذاشتم واو را مي ديدم واز آنجايي كه من فرد مذهبي بودم بين خودمان صيغه اي هم خوانده بوديم وبا يكديگر رابطه هم داشتيم .تا اينكه يك روز خانمي به من زنگ زد وگفت: من همسر دوم مجتبي هستم ومي خواهم از دست تو شكايت كنم من عنوان كردم كه اصلاً از اين موضوع خبر نداشتم او گفت همسر اول مجتبي هم هنوز با او زندگي مي كند ويك فرزند هم از او دارد وتا كلاس سوم راهنمايي هم بيشتر درس نخوانده ودر پمپ بنزين كار مي كند.
بعد از شنيدن اين حرف ها به شدت عصباني وناراحت شدم وبا مجتبي تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم او گفت: "حرفي براي گفتن ندارم و فقط از تو معذرت خواهي مي كنم." آن روز ظاهراً موضوع تمام شد ومن ديگر با او تماس نگرفتم وشماره ام را هم عوض كردم.
بعد از گذشت دو ماه يك روز همان خانم كه قبلاً گفته بود همسر دوم مجتبي است با من تماس گرفت وابراز كرد مجتبي از رابطه اش با تو فيلم و عكس دارد و مي خواهد آبروي تو را ببرد به نظر من براي اينكه اين اتفاق نيفتد با مبلغي پول او را راضي كن! من هم خيلي ترسيدم به همين خاطر با پليس 110 تماس گرفتم وآنها آدرس مركز مشاوره آرامش معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی ارجاع دادند و با کمک کارشناسان این مرکز موضوع مجتبی احضار و با گرفتن تعهد از وی موضوع حل و فصل شد.
نظر یه کارشناس مشاوره پلیس :
خانم جعفری، کارشناس ارشد مشاوره و آسیب شناس مسایل خانواده در این خصوص به خبرنگار ما گفت: اصلي مهم در روانشناسي وجود دارد به نام مكانيسم دفاعي ميداني compen sation به اين معنا كه فرد براي مستور ساختن جنبه هاي منفي ،ضعف وعيوب ،حس خود كم بيني وحقارت ها وشكست هايش را با مطرح ساختن خود در زمينه هاي ديگر پنهان مي سازد ويا جبران ناكامي ها با كامجويي مفرط در زمينه هاي ديگر.
وی افزود: در اين مورد هم خانم چون بر سر ازدواج بسيار جنگيده وبا وجود مخالفت خانواده باز هم اصرار به ازدواج داشته است بعد از شكستي كه خورده ،خود به خود مكانيسم دفاعي جبران فعال شده كه فرد به خودش وديگران اثبات كند كه هنوز هم فردي دوست داشتني است وخواهان دارد.
کارشناس ارشد مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان اظهار داشت: چنین فردی تن به هر نوع رابطه مي دهد وبسيار كوركورانه عمل مي كند وشخصيتي را به خود مي گيرد كه ديگران به راحتي مي توانند او را گول بزنند وهويت واقعي خود را به راحتي پنهان كنند.
جعفری خاطر نشان کرد: اين خانم و افرادی مشابه وی نه تنها هوشيارانه عمل نكرده بلكه ناخود اگاه حاظرند مورد طمع واقع شده اما شكست وخطا را نپذيرند و درصدد جبران افراطي آن باشند.
