کد خبر: 1008614
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۹ - ۲۲:۵۹
نگاهی به ریشه انتقادات مطرح شده درباره تفاهمنامه ۲۵ ساله تهران و پکن
این روز‌ها در حالی برخی انتقادات نسبت به تصویب پیش‌نویس تفاهمنامه ۲۵ ساله ایران و چین مطرح می‌شود که سخنان گفته شده نه تنها از هیچ مبنایی برخوردار نیست بلکه به نظر می‌رسد آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر منافع مدنظر واشنگتن مطرح می‌شود.
سرویس سیاسی جوان آنلاین: یکی از عجیب‌ترین فرآیند‌های واکنشی در جامعه سیاسی ایران به اظهار نظر در خصوص سیاست خارجی اختصاص دارد. این واکنش‌ها گاه چنان هیجانی و گسترده می‌شود که خطر ایجاد شکاف‌های قطبی در داخل جامعه را پدید می‌آورد، از این رو در ماجرای برجام و مذاکرات مربوط به آن یکی از مهم‌ترین تأکیدات رهبری دوری از فراهم کردن فضایی بود که موجب ایجاد دوقطبی در جامعه شود.

در اغلب کشور‌ها فضای عمومی جامعه درباره چنین تحولاتی در حوزه سیاست خارجی یا بی‌تفاوت است یا تابع نظر کارشناسان فارغ از بحث‌های جناحی و حزبی است. در ایران به دلیل تجربیات تاریخی زیانبار درباره توافقنامه‌های دوجانبه یا چندجانبه از جمله قرارداد گلستان و ترکمنچای، قرارداد سعدآباد در زمان رضا شاه و قرارداد جدایی بحرین از ایران، افکار عمومی حساسیت زیادی در این باره دارند، البته نفس چنین حساسیتی پسندیده و نشانه حضور آشکار مردم در تصمیم‌گیری‌های رده‌بالاست، اما گاه این پتانسیل تبدیل به ابزار دستی برخی برای دخالت‌های بیجا یا اظهارنظر‌های خام در راستای تحریک افکار عمومی می‌شود.

به نظر می‌رسد این روز‌ها نیز شاهد جریان یافتن چنین موجی در خصوص توافقنامه همکاری ۲۵ ساله بین ایران و چین هستیم.

نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی

همکاری یا گرایش به شرق همواره موضوعی جنجالی به خصوص در بین برخی نخبگان و خواص بوده است. تا قبل از انقلاب اسلامی، ایران کشوری تعریف شده در مدار غرب و پیمان‌های مرتبط با آن همچون «سنتو» بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در راستای شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» همکاری با دو ابرقدرت شرق و غرب تابع ملاحظات مربوط به منافع ملی و آرمان‌های اسلامی شد، به عنوان مثال در اوج جنگ تحمیلی و کمک‌های بدون ملاحظه اتحاد جماهیر شوروی از دولت بعثی عراق، ایران حاضر به قطع حمایت خود برای مبارزه با مجاهدین افغان نشد. این رویه تا پایان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نظام دوقطبی حاکم بر دنیا ادامه یافت.

با ورود به این دوره تاریخی و برتری نسبی نظامی و اقتصادی امریکا در سطح جهانی عملاً گزینه‌های محدودی برای همکاری بین ایران و شرق باقی ماند.

کشور چین همچنان در ابتدای رشد اقتصادی خود قرار داشت و روسیه هم با مشکلات فراوان اقتصادی از جمله بحران کاهش ارزش پول روبه‌رو بود. اگر چه بعد‌ها این وضعیت در شرق بهبود یافت، اما همکاری‌های ایران با چین و روسیه تحت تاثیر فشار‌های امریکا قرار می‌گرفت، به عنوان مثال تحویل برخی سامانه‌های نظامی خریداری شده توسط ایران از سوی روسیه با قطعنامه ۱۹۲۱ به تعویق افتاد و از سوی دیگر خریداری نفت و انرژی از سوی چین نیز بعد از اعمال تحریم‌های ثانویه از سوی وزارت خزانه‌داری امریکا به تعویق افتاد، از سوی دیگر بخشی از طبقه نخبگان در داخل ایران نیز به دلیل گرایش به غرب نگاه چندانی به گسترش همکاری‌های راهبردی با چین نداشتند و آن را فاقد هر گونه آورده‌ای برای نظام جمهوری اسلامی ایران می‌دانستند. طبق نظر این طیف همکاری‌های ایران با کشور‌های بلوک شرق باید بر همکاری‌های کوتاه‌مدت تجاری متمرکز باشد و روابط بلندمدت اقتصادی با غرب تعریف شود. این رویکرد به وضوح خود را در توافقنامه‌های متمم برجام همچون امضای توسعه فاز ۱۱ پارس‌جنوبی و خرید ۱۰۰ فروند ایرباس به خوبی خود را نشان داد، با این حال شکست توافق برجام درباره برداشتن تحریم‌های یکجانبه ایران سبب شد تا فلسفه این نگاه از یک طرف به سمت غرب زیر سؤال برود، به خصوص اینکه ایران توانست همکاری‌های موفقی را با شرق پی‌ریزی کند.

چگونه تهران و بلوک شرق به همکاری راهبردی رسیدند

در طول چند سال گذشته ایران توانسته همکاری‌های موفقی با شرق را پی‌ریزی کند. شاید نمونه اصلی چنین همکاری‌ای نبرد تهران و مسکو در یک جبهه برای رهایی سوریه از چنگال تروریست‌ها باشد. بعد از آغاز این همکاری روابط دو طرف وارد عرصه جدیدی شده که یکی از نشانه‌های آن حمایت مداوم از ایران در مجامع مهم بین‌المللی از جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بوده است.

چین به دلیل اوج‌گیری تقابل با امریکا همکاری‌های جدیدی را با ایران آغاز کرده است که یکی از نشانه‌های آن حمایت گسترده از ایران در اجلاس اخیر شورای حکام بود، علاوه بر این، چین و روسیه از مخالفان اصلی تمدید تحریم‌های تسلیحاتی ایران از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد بوده‌اند.

حالا و در شرایطی که ایران تحت فشار تحریم‌های چندجانبه امریکا قرار دارد، امضای تفاهمنامه ۲۵ ساله ایران و چین موجب برخی انتقادات در داخل کشور شده است که به نظر نمی‌رسد حتی مبنای دقیقی داشته باشد.

وقتی که وزیر خارجه امریکا نگران استقلال ایران می‌شود

نمونه چنین انتقاداتی را می‌توان در ماجرای فرود و سوخت‌گیری بمب‌افکن توپولف- ۲۲ ام در پایگاه شهید شاهرخی همدان برای بمباران تروریست‌ها در سوریه دید؛ اعتراضاتی که عمدتاً ناشی از کم‌اطلاعی درباره وظایف و اختیارات شورای عالی امنیت ملی است. جالب این است که جان کری وزیر خارجه وقت امریکا ضمن اعلام خطر درباره چنین حرکاتی از ضرورت تحریک احساسات ملی ایرانیان در مقابل گسترش روابط دوطرفه ایران و روسیه سخن می‌گوید.

حال سؤال این است که چرا وزیر خارجه امریکا باید از گسترش روابط ایران و روسیه احساس خطر کند. ماجرای انتقادات نسبت به چین نیز دقیقاً از زمانی آغاز شد که ایران توانست با استفاده از بحران ناشی از ویروس کرونا دیپلماسی عمومی گسترده‌ای برای گسترش روابط با چین به راه اندازد. دقیقاً در میانه این موج مثبت بود که سخنگوی سابق وزارت بهداشت به تکرار مواضع امریکا درباره گسترش ویروس کرونا پرداخت. اگر چه به نظر نمی‌رسد این حرکت او با قصد قبلی صورت گرفته باشد، اما نگاهی به طیف منتقدان تفاهمنامه ۲۵ ساله ایران با چین نشان‌دهنده گرایش سیاسی ایران است، به عنوان مثال پدرام سلطانی از اعضای اتاق بازرگانی و واردکنندگان مشهور کشور در توئیتی توافق ایران و چین را همچون توافقنامه دارسی می‌نامد یا عبدالله رمضان‌زاده این توافق را یک قرارداد پنهانی برخلاف منافع ملی می‌داند.

جالب این است که این دو درباره برجام که نتایج خاصی برای اقتصاد کشور ندارد، موضع‌گیری انتقادی نداشتند و با تمام قدرت از آن حمایت کردند. در این میان سخنان یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام ضریب رسانه‌ای چنین سخنانی را چند برابر کرده و سؤالات جدی را در افکار عمومی ایجاد کرده است. شاید بهترین راه برای تشخیص جهت‌گیری این افراد درباره این قرارداد نگرانی امریکایی‌ها از گسترش روابط ایران و چین باشد، کمااینکه در گذشته این کشور با استفاده از متحدان خود همچون عربستان و امارات تلاش کرده بود، بازار‌های انرژی ایران در چین را تصرف کند، از سوی دیگر چنین توافقی در مرحله تصویب پیش‌نویس قرار دارد و به طور حتم نهایی شدن منوط به گذشتن آن فیلتر‌های قانونی همچون مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان است. به این ترتیب مطرح کردن ادعا‌های عجیب و غریب از جمله سرمایه‌گذاری چین در ایران به شرط استقرار نیرو‌های نظامی این کشور هیچ توجیهی ندارد، البته نمی‌توان تمام منتقدان این قرارداد را به همکاری با طرف امریکایی متهم کرد، اما تحریک افکار عمومی به صرف برخی شنیده‌ها آن هم در شرایطی که چین مهم‌ترین قدرت معارض اقتصادی با امریکاست، هیچ توجیهی ندارد.

فراموش نکنیم که بی‌اعتنایی دولت یازدهم به طرف چینی پس از امضای برجام سبب شد تا در میانه بدعهدی امریکا و اروپا بر سر برجام، دستان کشور خالی باشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار