کد خبر: 1007890
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۹ - ۰۴:۳۰
وقتی مولتی میلیاردها، کالاهای‌شان را با تولید نگرانی در تبلیغات می‌فروشند
آینده نقطه هراس برای بسیاری از ماست بنابراین شرکت‌ها، بانک‌ها، بیمه‌ها و شرکت‌های مولتی میلیاردی، درست در همین نقطه ضعف ما سرمایه‌گذاری می‌کنند. آن‌ها واقعاً به فکر آینده ما هستند؟ این شرکت‌ها اگر هنر کنند آینده خودشان را تضمین می‌کنند که البته نمی‌توانند و نه تنها در ایران، بلکه حتی در کشور‌های پیشرفته هم خبر‌های گاه و بی‌گاه ورشکستگی و فساد مالی شرکت‌های بزرگ، بانک‌ها و مؤسسات مالی را می‌شنویم، پس چرا آن‌ها که از تضمین آینده خود ناتوان هستند به ما قول آینده بهتر را می‌دهند؟
حسن فرامرزی
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: خوش و خرم در بهشت امن‌تان در خانه نشسته‌اید، اما به قول قدیمی‌ها پرواضح است که اگر شما همین طور به آرامش خودتان ادامه دهید کمر سرمایه‌داری، شرکت‌های تبلیغاتی و شبکه‌های تلویزیونی را می‌شکنید. شاید برای‌تان جای تعجب باشد، اما بین نگران شدن شما و ایجاد درآمد برای سرمایه‌دار‌ها وتبلیغاتچی‌های‌شان رابطه مستقیمی وجود دارد. اگر شما آرامش داشته باشید، هویت خود را از بازی‌های هزار رنگ نگیرید و نگران نشوید شرکت‌های مولتی میلیاردی ورشکست می‌شوند. اگر شما نگران نشوید مدیران تبلیغات نمی‌توانند سوار خودرو‌های لوکس‌شان شوند، سفر‌های دور دنیا بروند، در رستوران‌های چندستاره غذا بخورند و در آپارتمان‌های مجلل زندگی کنند، بنابر این آن‌ها با نگران کردن شما به تجارت و پول‌سازی خود ادامه می‌دهند یا این طور بگوییم از همان جایی نفس می‌کشند و تکثیر می‌شوند که شما نگران می‌شوید.

نکند من به اندازه پدر و مادر کوشاجان متعهد نیستم؟

تلویزیون دارد آگهی کوشاجان را پخش می‌کند. کوشا جان با چهره‌ای‌تر و تمیز و خوش تیپ، کلی ژل به موهایش زده و آقایی از سر و رویش می‌بارد. کوشا جان نمونه کامل یک دانش‌آموز درس خوان است. چرا؟ به خاطر دو چیز: اول اینکه کتاب کمک درسی فلان برند را خریداری کرده و در زندگی هیچ دغدغه‌ای جز خواندن کتاب‌های کمک آموزشی این برند ندارد و دوم اینکه کوشا جان، پدر و مادر فهیمی دارد که اولویت‌های آینده محور فرزند خود را با شایستگی هرچه تمام‌تر تشخیص می‌دهند. در این نوع آگهی‌ها حتی می‌توانیم به مدد قوه خیال سفارش دهندگان و سازندگان آگهی، کوشا‌جان را در ۱۰ سال بعد هم ببینیم که تبدیل به جوانی رعنا و برومند، مهندس یا پزشک – کلیشه ذهنی والدین، توجه کنید که این آگهی‌ها از کلیشه‌های ذهنی مشتریان خود تبعیت می‌کنند- شده و در محیط‌های کاملاً مجلل در حال فعالیت است و به مفهوم واقعی کلمه کیف زندگی را می‌برند؛ و این همه با چه حاصل شده است؟ با خرید کتاب‌های کمک آموزشی فلان برند که با یک پیامک ساده می‌توانید آن را در منزل – البته درب منزل غلط است، اما معمولاً در این نوع آگهی‌ها از در استفاده می‌شود – تحویل بگیرید. وقتی هم این کتاب‌ها تحویل گرفته می‌شود پدر و مادر و کودک چنان لبخند ظفرمندانه‌ای می‌زنند که انگار اورست زیر پای‌شان است آن‌هم بدون کپسول اکسیژن.

نقطه سوء استفاده از شما کجاست؟ نگرانی‌تان!

اگر می‌خواهید مورد سوء‌استفاده شرکت‌های مولتی میلیاردی و تبلیغات چی‌های حرفه‌ای آن‌ها قرار نگیرید تقریباً نباید هیچ حفره‌ای را برای نگران شدن باز نگه دارید –، اما آیا چنین چیزی امکانپذیر است؟ -، چون به محض اینکه شما در جایی نگران شوید و حفره‌ای را باز کنید سر و کله آن‌ها پیدا می‌شود. آن‌ها خیلی خوب بو می‌کشند و همیشه هم رنگ و بوی علمی و کارشناسی به شعبده بازی‌های‌شان می‌دهند.

نگرانی این روز‌های شما چیست؟ شک نکنید قبل از اینکه نگران شوید پول آن نگرانی را در قالب یک کالا از جیب شما بیرون کشیده‌اند. از کیفیت آب آشامیدنی راضی نیستید؟ یا شایع شده که کیفیت آب آشامیدنی شهر افت کرده است؟ بلافاصله آن‌ها متوجه این نگرانی شما می‌شوند و بر روی این نگرانی شما سرمایه‌گذاری می‌کنند. صدای تبلیغات‌چی می‌آید: دستگاه‌های تصفیه آب... – اسم این دستگاه‌ها می‌تواند هر چیزی باشد که ما را یاد پاکی و زلالی بیندازد مثلاً اسم چشمه‌های معروف یا کوه‌ها می‌تواند انتخاب شود– با فیلترهای... - در این‌جا می‌توانید از چند کلمه انگلیسی و قلمبه با چند اصطلاح تخصصی هم استفاده کنید که هم مشتری را گیج کند و هم به او این حس را بدهد که روی نقطه درستی انگشت گذاشته است. مثلاً می‌توانید اسم فیلتر را RFG یا LKT بگذارید. به همین سادگی! - آب را در چندین مرحله تصفیه می‌کند. سلامتی شما خط قرمز ماست. اما واقعاً سلامتی ما خط قرمز آنهاست؟

شما مسئله‌تان را بگویید تا ما زیر فرش جارو کنیم

حالا نگرانی شما چیست؟ ممکن است نگران کیفیت بد هوای کلانشهر‌ها باشید. شک نکنید این شرکت‌ها بلافاصله روی این نگرانی انگشت می‌گذارند و یک محصول با چندین ده دکمه کوچک و بزرگ می‌سازند و به شما این حس را می‌دهند که کافیست اراده کنید و این دکمه‌ها را بچرخانید، اکوسیستم دنیا در زیر انگشتان شما تغییر خواهد کرد. این دستگاه‌ها می‌توانند به ناگهان با معجزه شگفت‌انگیزی کیفیت هوای جنگل‌های هیرکانی را به شما هدیه بدهند. اما چه چیز‌هایی از چشم ما دور نگه داشته می‌شود؟ اینکه چنین کالا‌هایی در واقع نه یک راهکار برای مسائل زیست‌محیطی که سوء‌استفاده از چالش‌های جدی و خطرناک زیست‌محیطی است. حتی اگر این دستگاه‌ها واقعاً کار کنند و ادعاهای‌شان را پوشش دهند در نهایت شما مسئله را حل نمی‌کنید بلکه مسئله را جابه‌جا می‌کنید و به عبارت دیگر مسئله را زیر فرش جارو می‌کنید. همه ما تصور می‌کنیم کولر گازی خانه‌ها را خنک می‌کند، اما کسی به پشت صحنه آن‌ها دقت نمی‌کند که همین کولر‌ها چقدر شهر را گرم می‌کنند. به پشت صحنه یک کولرگازی– قسمتی که بیرون خانه است- سر زده‌اید؟ دیده‌اید چه جهنمی به پا می‌کند؟ و انرژی این کولرگازی از کجا می‌آید؟ از نیروگاه‌هایی که زمین را گرم‌تر می‌کنند و این همان پارادوکس است: برای اینکه خنک شوید باید گرم شوید. آیا دستگاه‌های تصفیه هوا واقعاً با آلایندگی‌های خودروها، کارخانه‌ها، نابودی جنگل‌ها و گرم شدن اقیانوس‌ها مقابله می‌کنند، معلوم است که نه! آیا دستگاه‌های تصفیه هوا قرار است جایگزین جنگل‌هایی شوند که نابود می‌شوند؟

نگاه کاسبکارانه به مسائل زیست محیطی

در حقیقت مخاطراتی که امروز ما با آن سر و کار داریم ماحصل نگاه سودمحورانه و کاسب گرایانه به مسائل بنیادینی است که ما با آن در سطح جهانی روبه‌رو هستیم. اگر بخواهیم مشکل هوا یا آب یا هر پارامتر مهم در زندگی امروز را حل کنیم معلوم است که شکل زندگی انسان باید دچار تحول بنیادینی شود و این جاست که همان سازندگان و سفارش دهندگان دستگاه‌های تصفیه هوا، آب و اسباب بازی‌های دیگری از این دست، با این نگاه مخالفت خواهند کرد، چون اگر واقعا بخواهیم مشکل هوا یا آب حل شود به معنی توقف رشد اقتصادی در بسیاری از قدرت‌های بزرگ مالی و اقتصادی خواهد بود و آن‌ها اجازه نمی‌دهند این اتفاق بیفتد.

فشار وحشتناک برای تولید و مصرف از کجا می‌آید؟

اگر ما بخواهیم نگرانی‌های ساختاری انسان در حوزه اقتصاد، فرهنگ و... حل شود سیستم سرمایه داری حاکم بر این حوزه‌ها در همه کشور‌های دنیا باید دستخوش تغییر شود. ممکن است بی‌ربط به نظر برسد، اما مشکل هوا زمانی حل می‌شد که قبول کنیم انسان‌ها واقعا با هم برابر هستند نه اینکه به تعبیر جرج اورول: انسان‌ها با هم برابرند، اما بعضی‌ها برابرتر، این یعنی مثلاً وقتی از حقوق برابر، آزادی، عدالت و نظایر آن سخن می‌گوییم عملاً و در نهایت این شعار‌ها و حرف‌ها به واسطه همان سیستم سرمایه‌داری سر از نابرابری‌های وحشتناک و تجمع ثروت و موقعیت در دست یک گروه خاص منجر می‌شود. کیفیت هوا چه زمانی خوب می‌شود؟ وقتی فشار وحشتناک برای تولید و مصرف از روی دنیا و شانه آدم‌ها برداشته شود. فشار وحشتناک برای تولید و مصرف چه زمانی برداشته می‌شود؟ وقتی تفکر حاکم بر تبلیغات مبتنی بر نگران کردن آدم‌ها نباشد و در فرهنگ عمومی این طور برداشت نشود که ارزش هر کسی به اندازه هزینه‌هایی است که در زندگی انجام داده است. البته که ما از عنوان‌های محترمانه‌تر استفاده می‌کنیم به اندازه داشته‌هایش: دارندگی و برازندگی. آیا ما واقعاً به این همه پرواز هواپیما، به این همه فروشگاه، به این همه کارخانه و این همه جنس نیاز داریم؟ ۲۰۰ سال پیش انسان‌ها با چند قلم کالا زندگی خودشان را آغاز می‌کردند و با چند قلم کالا زندگی خودشان را تمام می‌کردند؟ و ما امروز چقدر کالا و جنس مصرف می‌کنیم و تبعات این تغییرات چیست؟ هزینه زندگی انسان معمول در ۵۰۰ سال پیش چقدر بود و ما امروز چقدر هزینه روی شانه‌های زمین می‌گذاریم؟ آیا حال نزار و آشفته زمین در این روز‌ها به خاطر فشار ویران کننده تولید و مصرف نیست؟ و به خاطر همین فشار نیست که شما را با لطایف‌الحیل نگران می‌کنند اگر به اندازه کافی کالا مصرف نکنید؟ مثلاً کاری می‌کنند که شرمنده باشید اگر هر سال نتوانید لوستر یا مبل‌های‌تان را عوض کنید چه کسی قدر می‌بیند و در صدر می‌نشیند؟ کسی که بیشتر مصرف می‌کند.

اگر بخواهید کم‌تر مصرف کنید...

حال تصور کنید که شما بخواهید کم‌تر مصرف کنید، فضایی در اطراف شما به وجود می‌آورند که خیلی سریع نگران شوید و دوباره به آن نقطه اول برگردید. من نمی‌خواهم این همه اپلیکیشن و کانال در تلفن همراهم باشد. واقعاً که! تو هم انگار در زیردریایی زندگی می‌کنی. نمی‌خواهم تلویزیون داشته باشم. واقعاً؟ چطور می‌خواهی زندگی کنی؟ حالا از همان کسی که صبح تا شب پای سریال‌های ماهواره‌ای می‌نشیند بپرسی دستاورد این سریال‌ها تا به حال برای تو چه بوده؟ جز کلی گویی چیزی ندارد. من نمی‌خواهم کتاب کمک آموزشی برای فرزندم بگیرم. واقعاً که! عجب پدر و مادر بی‌مسئولیتی! آینده بچه چه می‌شود؟

نگران آینده هستید؟ مولتی میلیارد‌ها روی آینده سرمایه‌گذاری می‌کنند

آینده نقطه هراس برای بسیاری از ماست بنابراین شرکت‌ها، بانک‌ها، بیمه‌ها و شرکت‌های مولتی میلیاردی، درست در همین نقطه ضعف ما سرمایه‌گذاری می‌کنند. آن‌ها واقعاً به فکر آینده ما هستند؟ این شرکت‌ها اگر هنر کنند آینده خودشان را تضمین می‌کنند که البته نمی‌توانند و نه تنها در ایران، بلکه حتی در کشور‌های پیشرفته هم خبر‌های گاه و بی‌گاه ورشکستگی و فساد مالی شرکت‌های بزرگ، بانک‌ها و مؤسسات مالی را می‌شنویم، پس چرا آن‌ها که از تضمین آینده خود ناتوان هستند به ما قول آینده بهتر را می‌دهند؟ در واقع آن‌ها از محل ترس و نگرانی ما منابع مالی خود را فراهم می‌کنند، اما با عناوینی که می‌تواند برای مشتریان جذاب باشد. حساب آینده ساز کودکان، حساب آینده‌ساز نوجوانان... چرا؟ چون این شرکت‌ها و مؤسسات می‌دانند والدین دچار یک حفره روانی و ذهنی هستند. آن حفره چیست؟ در آینده چه خواهد شد؟ بنابراین، این شرکت‌ها بساط خود را بر سر ترس‌های ما پهن و طبیعتاً منابع مالی و نقدینگی مورد نیاز خود را جذب می‌کنند.

تبلیغاتچی‌های سرمایه‌داری زیر ماسک‌های خیرخواهانه

اگر می‌خواهیم زندگی متعالی و باکیفیت‌تری تجربه کنیم چاره‌ای جز مراقبت از خودمان نداریم. راهی نداریم جز اینکه آگاه باشیم شرکت‌ها و تبلیغاتچی‌ها بسیار حیله‌گرانه زیر ماسک‌های خیرخواهانه و حتی بهداشتی و درمانی پنهان شده‌اند.

چرا نگران چهره‌ات هستی؟ واقعاً چهره تو آن گونه که تصور می‌کنی غیر استاندارد و عقب مانده است؟ چرا تصور می‌کنی چهره‌ات زشت است؟ آیا این تشخیص خودت است که چهره‌ات را زشت یافته‌ای یا به تو القا شده است؟

قدیم تر‌ها همه دندان‌های یک شکل و مرتب داشتند؟ اصراری بود که دو طرف صورت آدم قرینه باشد؟ نه! آیا لازم بود که مثلاً یک نفر از محله بیرون کشیده شود و چهره او الگوی همه باشد؟ مثلاً اگر آن کسی که به صورت تصادفی از محله بیرون کشیده شده گونه داشت، همه بروند گونه بکارند تا شبیه او شوند؟ و برعکس اگر او گونه نداشت همه بروند گونه‌های‌شان را تخلیه کنند؟ اگر او لب‌های گوشت آلودی داشت همه بروند ژل تزریق کنند؟ اگر امروز به یکی بگویند یک نفر از بلوکی که در آن زندگی می‌کنی یا یک نفر از محله بیرون می‌کشیم تا تو هم چهره‌ات را دقیقاً مثل او کنی دادش به آسمان می‌رود و این کار را نقض آزادی‌های فردی و نوعی برده داری می‌دانند. به چه حقی به خودتان اجازه چنین جسارتی را دادید که من بروم چهره‌ام را دستکاری کنم که شبیه آن فرد شوم؟ اما همین فرد می‌رود خودش را شبیه چهره فلان سلبریتی هالیوودی می‌کند، چون موج جریان ساز در صنعت هالیوود یک سلیقه خاص در اندام و چهره را به دیگران تحمیل می‌کند. آن وقت صورت فلان ستاره به عنوان صورت معیار و استاندارد به دیگران تحمیل می‌شود. چهره یک نفر از محله – جهان را یک محله در نظر بگیریم– را بیرون کشیده‌ایم و به عنوان چهره مقبول و استاندارد تبلیغ می‌کنیم و در نهایت چه چیزی زاده می‌شود؟ ترس و نگرانی من از استاندارد نبودن چهره‌ام و چه کسانی از این نگرانی سود می‌برند؟ سرمایه‌دارها!

بی‌رحمی‌های زیرکانه‌تر و زیرپوستی‌تر

واقعیت آن است که بی‌رحمی‌های جهان امروز ما احتمالاً کم‌تر از بی‌رحمی‌های دوره‌های گذشته نیست، در واقع تفاوت این است که بی‌ر حمی‌های امروز زیرپوستی‌تر، زیرکانه‌تر و ظریف‌تر طراحی شده‌اند. وقتی تبلیغات گلوی مرا برای خریدن کردن فشار می‌دهد در واقع دارد مرا خفه می‌کند. این طور نیست؟ اگر این کالا را نداشته باشی در واقع یک فرد استاندارد نیستی و حال فرد چطور باید این کالا را داشته باشد؟ طنز تلخ و گزنده داستان این است که او باید برود از همان کسانی که او را تحت فشار قرار داده‌اند وام بگیرد و زندگی‌اش را زیر قسط و بدهی و بهره و ناامنی روانی ببرد تا دیگران فربه‌تر و پولدارتر شوند. اگر این همان برده‌داری نوین نیست پس چیست؟ چرا ما این زندگی کوتاه را حتماً باید با نگرانی و استرس پیش ببریم؟ آیا انتخابی جز نگران شدن در این زندگی وجود ندارد؟ چرا هست، اما به شدت باید آگاه باشید وگرنه یک لحظه غفلت کنید بازی را باخته‌اید.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار