کد خبر: 1007724
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۹ - ۰۴:۰۰
از ترس مستبد می‌شویم و از ترس به استبداد درمی‌آییم
گاهی به سلطه می‌گیریم و گاهی به سلطه درمی‌آییم. از ترس مستبد می‌شویم و از ترس به استبداد درمی‌آییم، در حالی که حواس‌مان نیست که در کلاف درهم ذهنیات خود، درگیر بازی هستیم، بی آنکه سر نخ را در دست داشته باشیم!
حسین گل‌محمدی
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: کتابی می‌خواندم به نام هم وابستگی به قلم ملودی بیتی. در این کتاب درباره سلطه‌گری و دلایل آن نکات ارزنده‌ای وجود داشت که شرح حال بسیاری از ما بود. اگر هم‌اکنون از سلطه به نوعی در زندگی خود رنج می‌بریم شاید این کتاب منبع مناسبی برای درک این مقوله باشد. بسیاری از ما از اینکه مورد تسلط دیگری واقع شده‌ایم رنج می‌بریم، و بر خلاف آن بسیاری از ما نیز از اینکه دیگری را به سلطه خود دربیاوریم تلاش می‌کنیم. وقتی سخن از سلطه‌گری به میان می‌آید، اغلب ما خود را مدافع حقوق انسانی و اعمال چنین رفتار‌های را نادرست می‌دانیم؛ اما همین مایی که خود را انسانی با اخلاق می‌دانیم، ممکن است هم‌اکنون، به‌نوعی دیگران را به تسلط خود درآورده باشیم.

حتماً شما هم با اشخاصی برخورد کرده‌اید که علاقه زیادی به کنترل همه چیز دارند، افرادی که هم و غم‌شان بررسی جوانب مختلف امور پیرامون خود است. ممکن است برخی بررسی‌ها و کنترل‌ها سازنده و مفید و این در جای مناسب خود کار عاقلانه‌ای باشد، اما همیشه این‌گونه نیست. ممکن است دانش‌آموزی برای رسیدگی به درس‌های مدرسه به معاشرت با دوستان همکلاسی نیاز داشته باشد، در این صورت ممکن است والدین معاشرت فرزند نوجوان یا کودک خود را مورد بررسی قرار دهند و از اینکه بدون شناخت، او را راهی خانه و زندگی همکلاسی کنند، واهمه داشته باشند. در این صورت والدین با شناختی که از همکلاسی و خانواده‌اش پیدا می‌کنند، با آرامش و بدون نگرانی او را راهی معاشرت با همکلاسی می‌کنند. می‌توان گفت این نوع کنترل و نظایر آن در زندگی باعث جلوگیری از بسیاری مشکلات خواهد شد. ولی اگر همین نوجوان در جریان این معاشرت با کنترل شدید رو‌به‌رو باشد تا جایی که اعتماد به نفس خود را از دست بدهد، می‌توانیم مطمئن شویم که کنترل ما از حد مناسب خود خارج و به رفتاری مخرب تبدیل شده است.

هنگامی که با فردی کنترل‌گر برخورد داریم که ناچار هستیم از دستورات و آنچه برای ما صلاح می‌داند پیروی کنیم، ممکن است صدماتی بخوریم. در این بین آگاهی می‌تواند نقش مؤثری برای ما ایفا کند. اگر ناچار هستیم به هر دلیلی رفتار سلطه‌جویانه یکی از نزدیکان را در زندگی خود داشته باشیم، بهتر است برای خود کاری بکنیم. همه امکان رهایی از سلطه‌گری دیگران را ندارند. برای نمونه ممکن است فردی که با مادر یا همسر مستبد خود زندگی می‌کند، به دلیل برخی ملاحظات، رفتار‌های پر تنش او را تحمل کند و او را ترک نکند. ولی همین شخص، در صورتی که نتواند به خود کمک کند، ممکن است آسیب‌های جدی‌تری را متحمل شود. مباحث کارشناسی پیچیده‌ای در این رابطه وجود دارد که ما امکان پرداختن به آن‌ها را نداریم. ممکن است از روی ناچاری سلطه و تسلط دیگری را بر خود بپذیریم، ولی بسیاری از اوقات این شرایط از روی برخی ضعف‌های درونی خودمان رقم می‌خورد. نداشتن اعتماد به نفس کافی، نداشتن استقلال مالی، فکری و حتی عاطفی، ترس از تنهایی، نداشتن آگاهی‌های لازم و بسیاری از عوامل دیگر ممکن است ما را پایبند سلطه‌گری دیگری کند. نه تنها پایبند که با ضعف‌های بیشتری که در این رابطه پیدا می‌کنیم، ممکن است انرژی بیشتری به سلطه‌گر دهیم و کمکش کنیم تا قوی‌تر شود.

اگر بیاموزیم از خودمان به خاطر اینکه زندگی می‌کنیم و انسان به دنیا آمده‌ایم سپاسگزار باشیم، برای خود کار بزرگی کرده‌ایم. شاید غیر از انسان می‌توانستیم موجود دیگری خلق شویم، ولی انسان آفریده شده‌ایم پس لیاقت انسان بودن را داشته‌ایم. انسان به هستی می‌آید تا کاری برای جهانش کند. پس ما شگفت آوریم. همین می‌تواند برای اینکه قدر خودمان را بدانیم کافی باشد. حال اگر ناتوان باشیم یا دردمند، اگر بدون تحصیلات باشیم یا دچار مشکلات فراوان یا هر نوع گرفتاری دیگری، کمال انسانی ما زیر سؤال نخواهد رفت. پس بهتر است دیگر آب به آسیاب سلطه‌گر نریزیم. برای یک بار هم که شده دست خودمان را بگیریم و با مهربانی با خود رفتار کنیم. جوری که زندگی‌مان از زیر سلطه هر سلطه‌گری رها شود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار