سرویس حوادث جوان آنلاین: ساعت۷:۵۰ صبح دیروز دو نفر از ساکنان برج مسکونی سپید در بزرگراه اشرفی اصفهانی، خیابان مختاری شرقی حوالی منطقه پونک متوجه داد و فریاد و درگیری دو نفر از همسایهها شدند و از خانههایشان بیرون آمدند. همسایهها جلوی واحد۷۶ با صحنه درگیری خونینی روبهرو شدند، یکی از همسایهها، همسایه دیگر را با چاقوهدف قرار داده بود که پس از آن بلافاصله موضوع را به اداره پلیس اطلاع دادند.
لحظاتی بعد سرهنگ سیفالله نوایی، رئیس کلانتری۱۴۰ باغفیض همراه تیمی از مأموران کلانتری راهی محل شدند. مأموران پلیس وقتی از طریق آسانسور وارد طبقههفتم شدند با آثار خون زیادی روی کف راهرو و در و دیوار از همان ابتدای ورودی آسانسور تا جلوی واحد۷۶ که دو متری با آسانسور فاصله داشت مواجه شدند. همان نگاه اول حکایت از این داشت خونهای ریخته شده در آنجا خبر از حادثهای تلخ و خونینی از داخل آپارتمان میدهد. در حالی که کسی از داخل خانه در را روی مأموران پلیس باز نمیکرد، تیمی از عوامل آتشنشانی در محل حاضر شدند و به دستور قضایی قفل در را تخریب کردند و مأموران پلیس پای در آنجا گذاشتند. صحنه تلخ و غیر قابل باوری بود به طوریکه در همان ابتدای ورودی مأموران پلیس پشت در با جسد صاحبخانه که مرد ۳۴سالهای به نام محمد است، روبهرو شدند که با ضربات متعدد چاقو به بدن و گردنش به قتل رسیدهبود. مأموران پلیس کمی آنطرفتر جسد خونین دختر ششساله صاحبخانه را به نام آتنا که آثار بریدگی در گردنش مشخص بود، پیدا کردند که خونین و به پشت در کف پذیرایی افتاده بود. کشف جسد دختر خردسال پایان جنایت تلخ نبود و مأموران در راهرو بین پذیرایی و اتاق خواب در نزدیکی در حمام جسد خونین همسر محمد را دیدند که او هم با ضربات متعدد چاقو به گردن و بدن به قتل رسیده بود.
بدین ترتیب با اعلام خبر قتل سهعضو یک خانواده قاضی بخشوده، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم و تشخیص هویت پلیسآگاهی در محل به تحقیق پرداختند.
شناسایی عامل جنایت
بر اساس گفتههای شاهدان عینی و بررسی دوربینهای مداربسته محل حادثه مأموران خیلی زود هویت قاتل را که مرد ۳۳سالهای به نام فراز است، شناسایی کردند. تحقیقات پلیسی نشان داد عامل جنایت پسرخاله محمد است که پس از قتل اعضای این خانواده از محل گریخته است.
دوربینهای مداربسته نشان داد، قاتل پس از قتل در حالی که چاقویی به دست دارد به سراغ نگهبان ساختمان میرود و از او میخواهد به طبقه هفتم برج برود و آثار خونی که به جامانده از گوشت و مرغ است با تی نخی پاک کند. پس از این مرد جنایت کار به پارکینگ میرود و پس از مخفی کردن چاقو در گوشهای دستهای خونی خود را روی دیوار میکشد و خون به جامانده از صحنه حادثه را پاک میکند و بعد با خودروی سراتوی گرانقیمتش از برج مسکونی بیرون میرود.
در بررسیهای صحنه حادثه مأموران پلیس احتمال دادند قاتل صبح با انگیزه قتل وارد خانه پسرخالهاش میشود و به طور ناگهانی همسر پسر خالهاش را با چاقوی میوهخوری در راهرو اتاق خواب به قتل میرساند که صدای دلخراش زن جوان باعث میشود دختر ششساله این خانواده از خواب بیدار میشود و به داخل پذیرایی میآید و در این لحظه مرد سنگدل دختر خردسال را هم با همان چاقو به قتل میرساند که ثانیههایی بعد محمد که به نظر میرسد بیرون از خانه بوده وارد خانهاش میشود و قاتل در همان ابتدای ورودی در او را نیز با چاقو هدف قرار میدهد و بعد محمد را به داخل آپارتمان میکشاند و ضربات نهایی را به بدن او میزند که همسایهها متوجه این صحنه میشوند.
از سوی دیگر بررسیهای میدانی حکایت از این داشت برج سپید برج خانوادگی است که متعلق به خانواده مقتول و قاتل و تعداد دیگری از بستگان نزدیکشان است که احتمال میرود این جنایت به خاطر اختلاف در تقسیم ارث رخ داده باشد.
اولین تماس قاتل
در حالی که ساعت۹:۴۵ را نشان میداد و فراز هم به عنوان قاتل تحت تعقیب مأموران قرار گرفته بود و کارآگاهان نیز در محل حادثه مشغول تحقیقات و بررسی بودند، زنگ تلفن دایی مقتول در محل حادثه به صدا در آمد. آنسوی خط فراز بود که با تلفن همراه داییاش که او هم در همان ساختمان زندگی میکند تماس گرفته بود تا از اوضاع و احوال محل حادثه با خبر شود. فراز پس از احوال پرسی از داییاش درباره ساختمان سؤال کرد و مدعی شد که در دفترخانه ثبت و اسنادی منتظر محمد، پسر خالهاش است که قرار است تعدادی سند به نام او بزند. فراز از داییاش درباره محمد سؤال کرد و گفت صبح وقتی از ساختمان خارج شده است متوجه لکههای خونی جلو در خانه محمد شده و احتمال داده که خونها متعلق به گوشت گوسفند یا مرغ است و به همین خاطر از سرایدار خواسته راهرو را با آب بشوید. این سوی خط دایی حرفهای او را تأیید کرد و گفت: لکههای خون هنوز است، اما کسی در را باز نمیکند. در حالی که این گفتگو ادامه داشت دایی با راهنمایی مأموران پلیس از فراز خواست به محل زندگیاش بیاید تا موضوع را با هم بررسی کنند که فراز هم قبول کرد و ساعتی بعد به محل میآید.
قاتل به محل جنایت بازگشت
تحقیقات ادامه داشت و مأموران کلانتری باغفیض و کارآگاهان جنایی به صورت نامحسوس اطراف برج مسکونی را تحت نظر داشتند که ساعت ۱۰:۳۴ خودروی سراتوی متهم وارد کوچه مختاری شرقی شد. راننده فراز، قاتل تحت تعقیب بود که با پای خودش به محل جنایت بازگشته بود. فراز از داخل خودرو با ریموت در پارکینگ برج را باز کرد و وارد پارکینگ شد که در همین لحظه دو مأمور لباس شخصی و دو مأمور کلانتری هم وارد پارکینگ شدند و هنگامی که متهم خودرواش را در پارکینگ طبقه اول پارک کرد، مأموران در خودرو را باز کردند و بر دستان او دستبند زدند. متهم که هراسان و لرزان به نظر میرسید به کارآگاهان جنایی اعتراض کرد و همان لحظه قتل پسر خالهاش را منکر شد، اما مأموران او رابه قتلگاه هدایت کردند. متهم با وجود اینکه با شاهدان عینی روبهرو شد و چهرهاش را در دوربینهای مداربسته دید باز هم اصرار داشت که بیگناه است که ساعتی بعد به دستور قاضی بخشوده برای تحقیقات بیشتر به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل شد.
صحبتهای شاهدان عینی
زن جوانی که آپارتمانشان درست مقابل آپارتمان واحد ۷۶ است در حالی که به شدت مضطرب بود درباره حادثه به خبرنگار ما گفت: ساعت حدوداً ۷:۵۰ صبح بود که با صدای داد و فریادی از خواب بیدار شدم. صدا دلخراشی بود به همین خاطر در آپارتمان را باز کردم که دیدم یکی از همسایهها به نام فراز با چاقو با محمد پسر خالهاش درگیر شده است. جلوی در آپارتمان خونی بود که صدای محمد را شنیدم که به پسر خالهاش گفت: «من زن و بچه دارم نزن». پس از این فراز به من گفت به داخل خانهام بروم و من هم از ترس در را بستم، اما از چشمی در صحنه را مشاهده میکردم ودیدم که او پسر خالهاش را به قتل رساند و از آنجا رفت، اما فکر نمیکردم که قبل از آن زن و بچه محمد را هم به قتل رساندهباشد. خیلی ترسیده بودم که موضوع را تلفنی به شوهرم و بعد به نگهبان برج اطلاع دادم. وی در پایان گفت: چند روز قبل متوجه شدم فراز خانوادهاش را برای تفریح به ویلایی که در کردان کرج دارند برده است.
زن جوان دیگری که در واحد بغلی آپارتمان شماره۷۶ زندگی میکند گفت: ما اهل کرمان هستیم و مدتی قبل این واحد را برای دو فرزندم که در تهران دانشجو هستند اجاره کردم. شب قبل برای دیدن آنها به تهران آمدم که صبح صدای درگیری همسایه به گوشم رسید. صدای نفس نفس میآمد که وقتی دقت کردم صدای «آی خدا کمک کمک» مردی را شنیدم. در را باز کردم که مرد زخمی به مرد چاقو به دست گفت «فراز ما با هم برادریم چرا میزنی». همان لحظه قاتل مرا دید و تهدید کرد به داخل خانهام بروم.
سرایدار ساختمان هم گفت: ساعت۷:۵۰ صبح همسایه به من زنگ زد و گفت همسایهها درگیر شدهاند. بلافاصله به طبقه۷ آمدم که دیدم راهرو خونی است و فراز هم چاقو در دست دارد. فراز از من خواست به لابی برج بروم و بعد هم خودش به آنجا آمد و گفت به طبقه هفتم بروم و خون را پاک کنم. فراز از برج رفت و من هم به طبقه۷ رفتم که زن همسایه گفت به چیزی دست نزنم، چون پلیس را خبر کرده است.