کد خبر: 1005743
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۳:۳۷
مرتضی سیمیاری
«دو روز این دنیا ارزش سازش ندارد!»، این جمله نه از زبان یکی از مخالفان مذاکره با غرب در صف رقبای دولت، که از زبان یکی از نزدیک‌ترین ایدئولوگ‌های حسن روحانی (حسام‌الدین آشنا) در وصف رابطه با امریکا بیان شده است! بیانی چنین شیوا از زبان مدافعان مذاکره این سؤال را پدید می‌آورد که در عرض چند ماه چه رویداد‌هایی پیش آمده که هواداران سینه‌چاک چینش میز مذاکره در هر جا و هر نقطه به یک باره چرخش کرده و با بیانی عارفانه مذاکره با امریکا را بی ارزش می‌دانند؟ پاسخ به این سؤال ساده است و در یک جمله کوتاه باید گفت: «تهران دیگر به میانجی گران مذاکره با امریکا، اعتقادی ندارد».

آگاهان سیاست داخلی می‌گویند، دولت روحانی دیگر دولت هشت سال قبل نیست و با تجربه‌تر شده، اما این دید رئالیستی آن‌ها را افسرده نیز کرده است، سرخوردگی دولت تنها به دستاورد‌های میوه کال برجام و خروجی بی ارزش آن در خطوط تراکنشی اینستکس و بی وفایی اروپایی‌ها منتهی نمی‌شود! شیخ دیپلمات حتی شرط بندی روی اسب دو متحد شرقی ایالات متحده یعنی کره جنوبی و ژاپن را نیز باخته است. کره جنوبی که سال‌ها بازار ایران را قبضه کرده، با اشاره تیم ضد ایرانی کاخ سفید کل تجارت خود با ایران را متوقف و طلب نفتی ایران را با ۵۰۰ هزار دلار داروی بی ارزش معاوضه کرده و خبر‌های رسیده حکایت از آن دارد که طلب ۷ و به روایت دیگر ۲۰ میلیون دلاری ایران از ژاپن به این زودی‌ها نقد نمی‌شود! اگر این اطلاعات را، چون پازل کنار هم قرار دهیم، به سادگی می‌توان دریافت که چرا دولت متولد شده از مذاکره در سال آخر حتی حاضر نیست لابی‌های دیپلماتیکش را برای آزاد سازی حواله‌های نفتی به کار ببرد.

آنچه مشاور دولت از تراژدی «بی ارزشی» مذاکره با غرب می‌گوید، ماجرای بسیار جالبی است که می‌توان آن را در دانشکده‌های وابسته به وزارت امور خارجه برای محصلانش درس داد. دولت حاکم، نزدیک به دو سال پس از خروج ترامپ از برجام به دنبال میانجی برای مذاکره با امریکا گشته و حالا بی رمق‌تر از همیشه پرونده آن را بسته است. حسن روحانی با تجربه به دست آمده از برجام و قبل آن مذاکرات کاخ سعد آباد خیلی خوب می‌دانست که روی اروپایی‌ها به‌عنوان کارت آخر نمی‌تواند حساب کند. از همین روی اواخر پاییز سال گذشته وقتی رئیس جمهور پایش را به فرودگاه توکیو گذاشت، خبرگزاری نزدیک به دولت تیتر زد: «شکستن بن بست‌ها با سفر به ژاپن»!

مشاوران دولت گمان می‌کردند که پس از طی نمودن راهی طولانی روی سنگلاخ‌ها همچنان فرصت مذاکره وجود دارد، آن‌ها گمان می‌کردند که در انتهای هر جنگی یک میانجی پیدا می‌شود که دو طرف ماجرا را بر سر میز گفتگو می‌آورد؛ در وزارت خارجه دیپلمات‌های استخوان خرد کرده در بحث‌های خودمانی‌تر می‌گفتند که اگر میان دو همسایه دعوا شود، یک همسایه عاقل هم پیدا می‌شود که قبل از آنکه کار از جدل لفظی به درگیری خیابانی برسد با میانجی‌گری مشکل را حل می‌کند، برای دولتی‌ها ژاپن مصداق همسایه‌ای عاقل بود که درگیری‌ها را حل و فصل خواهد کرد!

از همین رو وقتی آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن پایش به تهران رسید، همراهان دولت با سلام و صلوات برایش فرش قرمز پهن کردند، اما فردای آن روز و بیرون از کاخ رؤیایی دولت و در محفلی ساده‌تر در حوالی میدان حر نه آن‌چنان استقبال گرمی از ژاپنی‌ها شد و نه مأموریت نخست وزیر با هدایت امریکایی‌ها برای کشاندن ایران به میز مذاکره به نتیجه رسید.

رهبر انقلاب در دیدار هیئت ژاپنی و بدون لحاظ کردن تشریفات و تکلفات دیپلماتیک به آبه می‌گویند: «به امریکایی‌ها پیامی نمی‌دهیم و اعتمادی هم به آن‌ها نداریم». شش درخواست هیئت ژاپنی از رهبر انقلاب با پاسخ‌های محکم انقلابی و منفی روبه‌رو شده و عملیات فریب امریکایی‌ها برای تحمیل مذاکره با شکست روبه‌رو می‌شود. هزینه ماجرا در شکست مأموریت آبه به کاخ سفید آن‌قدر بالا می‌رود که نفتکش‌های ژاپنی را در خلیج فارس مورد حمله قرار دادند تا با موج سازی جدید فضاحت نقشه بر باد رفته را مخفی کنند!

اما فردای بازگشت نخست وزیر ژاپن به کشورش عده‌ای از تحلیلگران داخلی می‌گفتند که ایران «فرصت طلایی» مذاکره را از دست داده است، آن‌ها در یادداشت‌های مکرر به این نکته اشاره می‌کردند که چه فرصتی بهتر از این و چه موقعیتی مناسب‌تر از امروز که با واسطه ژاپن و با حداقل هزینه با امریکایی‌ها معامله کنیم و ۴۰ سال خصومت را با کارت آخر به سرانجام برسانیم.

اما آن‌هایی که سیاست خارجه را می‌شناختند، خوب می‌دانستند که مذاکره با عهد شکنی، چون ترامپ عملی نیست و استراتژی «نه جنگ و نه مذاکره» بهترین راهبرد برای شکستن هیمنه وحشی‌ترین دولت حاکم بر ایالات متحده است و از آن مهم‌تر تکیه بر دولت کاسبی، چون ژاپن به‌عنوان میانجی پیمودن راهی عبث است که حالا نتیجه‌اش خوب مشخص شده است! ژاپنی‌هایی که حتی حاضر نیستند و یا در حالت خوش‌بینانه توان عملیاتی در شکست تحریم‌ها علیه ایران را ندارند، پس چگونه می‌توانند بار میانجی‌گری را میان تهران و واشنگتن را بر دوش بکشند! ژاپنی‌ها، چون باند‌های مافیایی سعی کردند با انتقال چند پیغام بر سر سفره نفتی ایران بنشینند، اما تدبیر رهبری در‌ها را هم بر آن‌ها و هم بر رئیس‌شان بست. حالا صحنه سیاست قابل مشاهده‌تر از گذشته است، دولتی که قرار بود با تکیه بر مذاکره و پیوست کردن میانجی‌های غربی و شرقی مشکل‌گشایی کند، به نتایج قابل توجه و درخشانی دست یافته است، اگر چه هزینه این درس-تجربه‌ها گران بود، اما خروجی آن برای همه دولت‌های پس از آن قابل ملاحظه در یک جمله است: «رابطه ایران با دشمنانش نیاز به میانجی‌گری ندارد»، علت آن نیز روشن است، وقتی در سیاست خارجه اسلحه‌ای پشت سرت داری، می‌توانی با هر زبانی پای میز مذاکره بنشینی و میوه‌های آن را جمع کنی، بازی پوکر برای کسانی است که دست‌شان خالی است. زیبا‌ترین تعبیر در دولت‌های وابسته به مذاکره از زبان سید حسن نصرالله است که می‌گوید: «اگر کسی به امریکا با متحدان بین‌المللی‌اش به‌عنوان میانجی نگاه کند، در توهم اندر توهم و دلبسته به سراب است».
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار