سرویس حوادث جوان آنلاین: تابستانسال۹۷ مرد میانسالی مأموران پلیس را از ناپدید شدن دختر ۳۵سالهاش مهتاب باخبر کرد. این مرد به مأموران گفت: «دخترم ماساژور بود و مشتریهای زیادی داشت. او روز گذشته با یکی از مشتریهایش قرار داشت و از خانه بیرون رفت، اما دیگر بازنگشت.»
با اعلام شکایت تلاش برای یافتن زن جوان ادامه داشت تا اینکه جسد وی در کانال آبی حوالی خیابان کرمان کشف شد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی پرونده با موضوع قتل عمد در دستور کار قرار گرفت تا اینکه در روند تحقیقات با بررسی فهرست مکالمات تلفن همراه مقتول، مرد جوانی به نام بابک به عنوان اولین مظنون بازداشت شد. او در پلیس آگاهی به جرمش اقرار کرد و متهم بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد.
پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز روی میز هیئت قضایی شعبهدوم دادگاه قرار گرفت. ابتدای جلسه قاضی زالی رسمیت جلسه را اعلام کرد. سپس برادر مقتول که در دادگاه حاضر بود، گفت: «متهم، فقط قاتل خواهرم نیست او پدر و مادرم را نیز کشته است. مادرم بعد از قتل خواهرم سکته کرد و پدرم نیز حالش خوب نیست و مسافر امروز و فرداست. برای متهم درخواست قصاص دارم.» سپس وکیل اولیایدم درخواست قصاص کرد.
در ادامه متهم ۴۶ساله در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: «کارمند یکی از شرکتهای مخابراتی بودم، اما در کار خرید و فروش قناریهای گرانقیمت که نژاد خاصی داشتند نیز مشغول بودم. در تلگرام عضو کانالی بودم که در آن داروهای تقویتی و غذا برای قناریها خریداری میکردم. روزی وارد کانال شدم و تبلیغ ماساژ را دیدم. کنجکاو شدم و با آن شماره تماس گرفتم. زنی که پاسخ تلفنم را داد شماره دیگری داد تا با آن تماس بگیرم. آن شماره برای مقتول بود که بعد از تماس با او هماهنگ کردم که در ساعتی همدیگر را ببینیم.» متهم ادامه داد: «آن روز وقتی سر قرار رفتم با دیدن مهتاب شوکه شدم. او پوشش مناسبی نداشت به همین خاطر از او خواستم سریع در ماشین بنشیند تا همسایهها ما را نبینند. در مسیر به مقتول گفتم پشیمان شدهام، اما جیغ کشید و شروع به داد وفریادکرد. او را آرام کردم و گفتم پولش را حساب میکنم و خواستم از ماشین پیاده شود تا برایم دردسر نشود، اما او دست بردار نبود. این شد که عصبانی شدم و چند مشت به سر و صورت او کوبیدم که بیهوش شد وقتی آینه را جلوی دهانش گرفتم او نفس نمیکشید. خیلی ترسیده بودم تا اینکه جسد را لای پتوی مسافرتی پیچیدم و به طرف کانال آب بردم. قصد داشتم آنرا کنار کانال رها کنم، اما ناگهان جسد داخل کانال افتاد.»
متهم در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید قصد قتل نداشتم و نمیخواستم جسد را مخفی کنم. اشتباه کردم و به خاطر کنجکاوی بود که با مقتول تماس گرفتم.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.