سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: این روزها همه جا صحبت از این است که مردم تغییر کردهاند. گفته میشود کووید ۱۹ روی جهان اثر گذاشته و زندگی مردم را تغییر داده است. پرسش این است؛ این تغییر برای هر یک از ما چگونه بوده است؟ تغییر، واژهای است که در ظاهر ساده مینماید ولی در ماههای گذشته درک کردهایم که یکی از ژرفترین واژگان دنیاست. شاید بارها توصیههایی درباره تغییر کردن به دیگران داشتیم یا خودمان را زیر سؤال میبردیم که تغییر را از کی شروع میکنیم؟! ولی با وجود همه اینها، بزرگی و عمقش را چندان درک نمیکردیم، اگر نه نمیتوانستیم به راحتی آن را برای دیگران نسخهپیچ کنیم. بسیاری از ما وقتی نیاز به تغییری درباره چیزی در زندگیمان احساس میکردیم، شاید پیاده کردنش برایمان دشوار بود و گاه از نداشتن حوصله یا انگیزه یا سستی در شروع، آن را به تعویق میانداختیم. برای تغییری هر چند کوچک خیلی دیر دست به اقدام میزدیم یا هیچگاه آن را شروع نمیکردیم. شاید هم شروعش میکردیم ولی پیش از دیدن نتایج تغییر، آن را نیمهکاره رها میکردیم. برای اینکه عذاب وجدان نگیریم و از دادگاه درونی خود، مانع به چالش کشیدن عملکردمان شویم، سرمان را با چیزی گرم میکردیم.
درک دوباره از تغییر
میدانستیم و درک میکردیم تغییراتی برای زندگیمان لازم است که ما در انجام دادنشان کوتاهی میکردیم. در روزهای قرنطینه و تغییراتی که به طور اجبار به زندگیمان وارد شد، تغییر، مفهوم دیگری پیدا کرد. اگر تا آن لحظه تغییر، امری لازم به نظر میرسید، دیگر به تکلیفی برای انجام دادن تبدیل شد؛ تکلیف و دستوری که اگر انجام نمیشد، زندگیمان به خطر میافتاد. برای نمونه اگر رعایت کردن بهداشت در برابر تغییرات با مقاومت همراه بود، و مردم بهداشت را بیش ازپیش رعایت نمیکردند، زندگیشان به خطر میافتاد. هماکنون نیز اگر در حد کافی رعایت نشود، و کوتاهیای دربارهاش کنیم، ممکن است سلامتی خود و خانوادهمان را به خطر بیندازیم. چون هنوز هم ویروس در بین آمار و ارقام مبتلایان به خودش، جولان میدهد و بیم سلامتیمان را داریم. بنابراین شاید تلاش این ویروس برای رعایت بهداشت مردم به ثمر نشسته است.
ویروسی که وادار به تغییرمان کرد
میشود گفت تغییر، یکی از اجبارهای زندگی است که در انجامش اختیار داریم. میتوانیم انجامش دهیم و میتوانیم انجامش ندهیم. کاری است که وقتی به طور مصمم به سراغش میرویم، که به انجامش ایمان پیدا کرده باشیم. روی هم رفته وقتی درباره انجام کاری آگاهی پیدا میکنیم در واقع به درجهای یا مرتبهای میرسیم که تشخیص درستی پیدا کردهایم. بنابراین میدانیم که باید تغییری را که به آن نیاز داریم، انجامش دهیم. تغییر در نگاه، تغییر در شغل، تغییر در رشته تحصیلی، تغییر در رژیم غذایی، تغییر در مدیریت مالی، تغییر در روابط و بسیاری موارد دیگر میتواند در زندگی فعلی ما وجود داشته باشد که برای زندگی بهتر و با کیفیتتر به آن نیاز داریم. شاید بارها دلمان خواسته باشد تغییراتی را در خود ایجاد کنیم تا خود بهتری داشته باشیم. ولی با وجود احساس نیاز به این تغییر، باز هم دست دست کرده و آنقدر امروز و فردا کنیم که یادمان برود به دنبال چه بودیم. استاد دانایی دارم که بارها این مثل را از او شنیدهام که میگوید: آب با آن همه پاکی اگر یک جا راکد بماند میگندد.
ممکن است بارها راکد شده باشیم و از تعفن راکد بودن خودمان به ستوه آمده و خواسته باشیم خود بهتری برای زندگیمان بسازیم ولی حتی در این صورت هم تغییر را به تعویق انداخته باشیم. با وجود نیاز به تغییر بنا به دلایلی از انجامش سر باز زده یا فراموشش کرده باشیم.
از حدود چهار ماه پیش که ویروس تازهوارد به کشورها و زندگی مردم وارد شد با تمام رنجی که برای مردم پیش آورد لطف بزرگی نیز به ما کرد. وادارمان کرد تا تغییر کنیم. وادارمان کرد تا تغییر را پشت گوش نیندازیم و دستکم یک بار هم که شده به آن اهمیت دهیم و به راستی و درستی انجامش دهیم. مانند دانشآموزی که ممکن است به سستی تکالیفش را انجام دهد و ممکن است نیاز داشته باشد به جدیت و کمی سختگیری.
بیان یک نمونه از تغییر
روزی یکی از دوستانم داستانی را از زندگیاش تعریف کرد که نمونه خوبی برای این سخن است. او که سالها پیش این خاطره را در زندگیاش ثبت کرده وقتی آن را برایم تعریف میکرد میخندید. او گفت: یادم میآید در ابتدای نوجوانی علاقه زیادی به یکی از سریالهای تلویزیونی داشتم. هر شنبهشب بیقرار بودم تا زودتر شروع شود تا آن را ببینم. اتفاقاً در یکی از درسها ضعیف بودم، نمرات کمی میگرفتم و علاقهای به یادگیریاش نداشتم. تازه کارنامه گرفته بودم و نمره پایینم در آن درس خانوادهام را ناراحت کرده بود. یکشنبهها کلاس درسی که دوست نداشتم برگزار میشد و آن هفته نیز قرار بود امتحانی کلاسی از آن برگزار شود. مانند شنبهشبهای دیگر نشسته بودم پای تلویزیون که سریال شروع شود، در حالی که باز هم برای امتحان آن درس آماده نبودم. برادر بزرگترم از من پرسید برای امتحان آماده شدهای؟ گفتم بعد از سریال میخوانم. او که میدانست من درسبخوان نیستم، نگذاشت پای سریال بنشینم و آن را ببینم. من با بغض و گریه به اتاقی رفتم و در تنهایی غصه خوردم، اشک ریختم و سعی میکردم صدای تلویزیون را که سریال مورد علاقهام را پخش میکرد، نشنوم. در آن بین درس را خواندم، اما با زجر. در چنین سنی چنین تنبیههایی خیلی سخت است. آن موقع هنوز تکرار پخش هر قسمت از سریالها در تلویزیون باب نبود. یادم میآید با خودم میگفتم تا یک هفته دیگر باید صبر کنم تا بتوانم آن را ببینم، آن هم قسمت دیگرش را؛ برای همین با غصه درس میخواندم. روز بعد در امتحان نسبت به گذشته به سؤالات بیشتری پاسخ دادم و توانستم نمره ۵/۱۵ بگیرم. هیچگاه آن شب را فراموش نمیکنم. شنیدن صدای خنده خانوادهام پای تلویزیون در حالی که تنهایی در گوشه اتاقی اشک میریختم و درس میخواندم. ولی همیشه از برادرم سپاسگزار بودم که هر چند تلخ و سخت، اما مجبورم کرد تا به سراغ خواندن درسی بروم که برای یادگیریاش امروز و فردا میکردم.
ماجرای امروز ما
این ماجرا مانند امروز ماست. تغییرات به طور اجبار به زندگیمان وارد شده است، به تلخی و با سختی و با بیماری.
تغییر در برخی آداب و رسوم، تغییر در فعالیتهای روزمرهمان، تغییر در نحوه برخوردمان با دیگران، تغییر در روش خرید کردنمان، تغییر در چیزهایی که میخریدیم و به زندگیمان میآوردیم و بسیاری تغییرات دیگر ناشی از وجود این عامل بیماریزا در زندگی ماست.
ویروسی که در زبان اوستایی ویش گفته میشود و با دستگاههای ساخته بشر هم دیده نمیشود، مأموریتش را در هستی خوب انجام میدهد. از نگاه عرفا هر مخلوقی فرستادهای است برای انجام مأموریتی. شاید این ویش هم مأمور است تا تغییراتی را که لازم است ایجاد کند.
اگر ما نیز خود را فرستادهای بدانیم که مأمور به انجام برخی وظایفی هستیم که در هستی برایمان تعیین شده است، شاید مانند ویش کوچک، وظایفمان را خوب انجام بدهیم.
به جز تغییراتی که این ویش برای ما به وجود آورده درس بزرگی نیز به ما میدهد، و آن این که: فرستادگان مخلوق، کارتان را خوب انجام دهید!
این مخلوق ریز در هستی، بزرگترین کارهایی را که نیاز به انجامش داشتیم در کنار آسیبهایی که پدید آورده برایمان انجام داد.
این ویش آموزگار امروز ماست. شاید خواستن توانستن است، شعار این مخلوق باشد یا کار نشد ندارد! بیشتر اهل معرفت معتقد هستند هر آموزگار تا وقتی به ما درس میدهد که درس را یاد نگرفتهایم. شاید هم از این رو است که ویش هنوز در زندگی ما وجود دارد. اگر نه شاید راهش را میگرفت و میرفت. بزرگی به هیوپراتر نویسنده جملهای بیان میکند که تعمق در آن بیتناسب با این مبحث نیست؛ «درست هنگامی که فکر میکنم راه زندگی کردن را یاد گرفتهام، زندگی تغییر میکند».
دوباره شعر میسراییم
این روزها در تمام شبکههای مجازی و منابع مختلف خبری و رسانهای صحبت از این است که «کووید ۱۹» تغییرات اساسی را در زندگی ما به وجود آورده است. ولی نقش آموزگار بودن او را نیز چطور، آیا این مورد را در نظر میگیریم؟ برخلاف آنچه در ظاهر مینماید، انگار ما از پس خود برنمیآمدیم و نیاز داشتیم به شخصی که از دلخوشکنکهای زندگی ما را دور کند، تا بیاموزیم که با جدیت به زندگیمان برسیم. تغییراتی که برای پاک کردن هوای شهرها و آسیبنزدن به زمین نیاز داشتیم با سختگیری این ویش، فراهم شد. همیشه لازم نیست قهرمانی از راه برسد و درست زندگی کردن را یادمان بدهد. این بار مخلوقی کوچک فرمانروای زندگی ما شد، آن هم به طور یکپارچه و همهگیر، در سرتاسر جهان. قدرت پروردگار در این ویروس کوچک شاید یادآور فرمایشی از خداوند باشد. پروردگار در آیه ۱۳۳ از سوره اعراف میفرماید: «پس ما طوفان و ملخ و کنه و قورباغه و خون را به صورت نشانههایی آشکار بر آنها فرستادیم، باز هم تکبر و سرکشی ورزیدند و گروهی گنهکار بودند». جالب است بدانیم وزن تمام ویروس کرونایی که تمام دنیا را به چالش کشیده صرفاً ۵ گرم است!
شاید لازم است نشانههای آشکارمان را از طوفانها، ملخها و هر آنچه پروردگار به سوی ما فرستاده است درک کنیم. شاید ویش درسش را که بدهد و دریابد که ما نیز آنچه را که باید بیاموزیم، آموختهایم رسالتش تمام شود و ما را با این سخن آرامشبخش از جبران خلیل جبران تنها بگذارد: «بله. جای خوشحالی است. خوشحالی برای بردن گوسفندهایتان به مرتع. خوشحالی برای خواباندن فرزندتان در رختخواب و خوشحالی برای نوشتن آخرین بیت شعری که تصمیم به سرودن آن داشتید.»