سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: «جوان» در گفتگو با «لیلی زندی» کارشناس باسابقه موزهداری و مدیر پیشین «خانه موزه جلال آلاحمد» به موضوع موزه و دلایل علاقه پایینتر از حد انتظار بازدید از موزهها پرداخته است.
چرا وقتی موزه لوور در فرانسه نزدیک ۱۰ میلیون بازدیدکننده در سال دارد، موزهها در ایران تا این حد خلوت است؟
شهر پر از گردشگر پاریس و شهرتِ لوور، عامل اصلی است؛ شهرتی که به واسطه قدمت، وسعت و شاهکارهای هنریاش به دست آورده و البته توسعه توریسم در این شهر. اما در ایران، نهادِ موزه آن قدمت را ندارد، ما موزههای چندان بزرگی نداریم، گردشگری ضعیف است و خودِ موزه که ناخودآگاه با تعریفی از گذشته در اذهان شکل گرفته و درباره اهمیت گذشته فرهنگسازی زیادی صورت نگرفته است. دانش موزه در ایران دانشی جدید است و تلاش متخصصان برای فرارفتن از رویکردهای پیشین و منجمد موزهها و پیشرفت آن نیاز به زمان دارد، لذا با توجه به این موارد، معیار قرار دادن لوور، چندان عادلانه نیست. اما متوجه پرسش شما هستم، خلوتی موزههای ما هم به میزان آگاهی و سلیقه جامعه بازمیگردد که نیاز به آموزش و اطلاعرسانی دارد و هم به ساختار و چگونگی خود موزهها بازمیگردد که به هر دلیل، خلاقیتهای ارتباطی و تبلیغاتشان ضعیف است.
اگر بخواهید موزه را برای کسانی که تا به حال به موزه نرفتهاند توصیف کنید چه تعریفی ارائه میدهید که آنها را مجاب به بازدید از موزه کنید؟
سؤال سختی است، چون قرار نیست اینجا موزه را تعریف کنم بلکه باید به گونهای توصیف کنم که مخاطب را مجاب به بازدید از موزه کنیم. به طور قطع به این موضوع توجه میکنم که «مخاطب هدف کیست؟» البته شاید به زبان طنز بگویم به موزه بروید برای پوستتان خوب است، اما در حقیقت باید به چیستی و چگونگی مخاطب، علاقهمندیها و دغدغههایش توجه داشته باشم. گاهی شاید ما موزه را یک مکان مشخص تعریف نکنیم بلکه به عنوان یک نگرش در نظر بگیریم؛ نگرشی که نه تنها به آثار مادی بلکه با مفاهیم گره خورده و اساساً از راه بیان مفاهیم، میتوان موزهها را به درون جامعه برد و مردم مختلف را به موزهها آورد، موزهها نباید با یک نسخه تعریف شده، برای همه بیان شوند.
چرا هیچ گاه موزهها در ایران به جایگاه فرهنگی و هنری واقعی خود نرسیدهاند؟
چون اهمیت آنها، هنوز از طرف متولیان اصلی و جامعه درک نشده است. دچار مدیریتهای سلیقهای و غیرمتخصص در امر فرهنگ هستیم. حقیقت این است که موزهها نتوانستهاند آن طور که باید به عنوان نهادِ قدرتمند فرهنگی عمل کنند. از آشفتگی فضای فرهنگ و هنر که بگذریم باید گفت که اگرچه موزهها «نقشِ نهادِ فرهنگی» را بر عهده گرفتهاند، اما این نقش را خشک ارائه کردهاند. تاریخ موزههای ما با باستانشناسی پیوند داشته و رویکرد تاریخمحورشان (که البته بسیار هم ارزشمند است) بر همه چیز غالب شده است، لذا وجه خلاقانه و تفریحیشان که بتواند افراد متعدد را به موزهها بکشاند، ضعیف است. برای رشد جامعه باید از موزه به عنوان یک «فرصت» استفاده کرد و نه فقط یک گنجینه ارزنده قابل تحسین.
نقش نهادهایی مثل آموزش و پرورش در ایجاد فرهنگ تماشای موزه چیست؟
برخی معلمان برحسب شناخت و علاقه رابط موزهها و مدارس شدهاند که بسیار ارزشمند است. اینها همه یک مجموعه به هم پیوسته است. ما هنوز در اول راهیم، چگونگی موزهها در فضای مجازی هم میتواند مورد استفاده معلمان در امر تدریس در خود مدارس باشد، مسئولان آموزش و پرورش و موزهها باید گفتمان داشته باشند و هنوز این اتفاق نیفتاده است، در حالی که در برخی کشورها موزه مدرسهها شکل گرفته است.
دولت و به طور خاص وزارت ارشاد هر ساله حمایتهای مالی و معنوی از سینما میکند تا مردم را به سینماها بکشانند، فکر میکنید چرا موزهها از این حمایتها برخوردار نیستند؟
موزهها متولی حقوقی و سازمانی خود را دارند و در حال حاضر فقط دو سه موزه زیر نظر ارشاد اداره میشود، از جمله موزه هنرهای معاصر. از حمایت مالی که بگذریم، بسیاری از موزههای ما از طرف نهادهایی که متولیان کشوری فرهنگ و هنر هستند حتی حمایت معنوی هم نمیشوند، چون در کشور ما مالکیتها تنها وجه حقوقی دارد و با حقیقت کاری ندارند. در حالی که موزه یک پدیده فرهنگی است، فرهنگ یک پویایی به غایت پیچیده است که فرآیند زندگی جمعی است. دستِ میراث فرهنگی هم از بسیاری از موزهها کوتاه است، متولیان حقوقی هم گاهی بدون در نظر گرفتن اهمیت موزهها، به خود اجازه میدهند که اصلاً یک موزه باشد یا نباشد؟! مثلاً اگر چند وقت دیگر خبردار شدید یکی از موزههای شهر تعطیل شد نباید تعجب کنید، چون کسی از آن نهاد متولی نمیپرسد، چرا؟!
اینکه نهادهای مختلف در ایران موزهدار هستند، نقطه قوت به شمار میآید یا نقطه ضعف؟
در حال حاضر نقطه ضعف است، چون بسیاری از این نهادها، هنوز الفبای موزه را نمیدانند، تصمیمگیریهای خودسرانه و غیرکارشناسی درباره موزهها انجام میدهند. اداره کل موزهها دخالتی ندارد، نیروی متخصص ندارند و موجب هدر رفتن بودجهها و زمان میشوند. نهادها و سازمانها و مراکز متعددی حالا متولی موزهها هستند که تعدادشان کم نیست، به طور مثال میراث فرهنگی، بنیاد مستضعفان که عنوان موزههایش تماشاگه است، دانشگاه تهران، بانک ملی، شهرداری، سازمان ورزش، وزارت ارتباطات و... جالب است بدانید هنوز در شهرداری، مدیریت منسجم و واحدی برای موزهها شکل نگرفته است و هر کدام از موزههای شهرداری، زیرمجموعه یکی از سازمانها و مناطق فعالیت میکند، از جمله سازمان زیباسازی، شرکت توسعه فضاهای فرهنگی، معاونت اجتماعی و سازمان
فرهنگی- هنری و آسیبشناسی تعدد متولی، مفصل است. افزایش موزهها تنها وجه خوب ماجراست.
اگر بخواهید برای روزهای پساکرونا چند موزه جالب برای تماشای مردم معرفی کنید، کجاها را پیشنهاد میکنید؟
با تبریک روز جهانی موزه و با بیان شعار امسال شورای بینالمللی موزهها یعنی «موزهها برای برابری: تنوع و فراگیری» موزه خاصی را نام نمیبرم، اما پیشنهاد میکنم به موزههایی که در محله آنها واقع شده سری بزنند، بسیاری از مردم نمیدانند که در همسایگی یا محله آنها چه موزههای مهمی هست. یکی از حامیان موزهها باید مردم محلهای باشند که آن موزه در آن واقع شده است.