سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: اسم وحید چاووش پس از ساخت مستند «خاطرات خبرنگار جنگ» و دریافت جایزه بخش شهید آوینی جشنواره سینما حقیقت بر سر زبانها افتاد. حالا چند وقتی است این مستندساز به عنوان یکی از نامزدهای چهره هنر انقلاب اسلامی معرفی شده است. «جوان» با این مستندساز گفتگو کرده است.
چطور میشود که یک کارشناس شیمی سراغ مستندسازی میرود؟
زمانی که در حال تعیین رشته دانشگاهی بودم متوجه نبودم دارم چه کار میکنم (با خنده). فکر میکردم به درد شیمی بخورم، اما هر چه جلوتر رفتم متوجه شدم تعلقی به این فضا ندارم. خود به خود به سمت شعر و ادبیات و تصویر گرایش داشتم و سینما و فیلمسازی برایم جذاب بود. در ابتدا مسئله برایم خیلی جدی نبود، اما کمکم به این سمت کشیده شدم و یک دفعه دیدم فقط همین شغل را بلدم. پس از شهادت سیدمرتضی آوینی این مسئله برایم جدی شد و یک انگیزه مضاعفی در من به وجود آورد. مستندهای روایت فتح شهید آوینی را به خاطر علاقهمندی زیادم به خود مستندها دنبال میکردم، اگر چه آن موقع، چون مستندهای شهید آوینی تیتراژ نداشت و نمیدانستم که مجموعه مستندهای روایت فتح توسط ایشان تولید میشود، شهید آوینی را نمیشناختم. پس از شهادت ایشان انگیزه یادگیری بیشتر در من شکل گرفت و علاقهمندتر شدم. پس از این اتفاق در برخی کلاسهای آموزشی فیلمسازی و سینما شرکت کردم و آرامآرام در این وادی قرار گرفتم، البته هیچ وقت فکر نمیکردم که یک روزی وارد کار حرفهای مستندسازی بشوم، اما شد.
علت رفتن شما به سمت ساخت و تولید مستند «خاطرات خبرنگار جنگ» چه بود؟
یک خبری را در اینترنت خواندم که نوشته بود حدود ۲ هزار جوان شیعه در پادگان اسپایکر طی یک روز توسط داعشیها کشته شدهاند. اصل ماجرا و خودِ قصه برایم جذاب بود، اما در یک خبر دیگری خواندم که یک زن اهل سنت تعدادی از این افراد را نجات داده است. این اصلاً خودش به تنهایی قصه عجیب و غریبی است وقتی حدود ۲ هزار نفر کشته میشوند، یک زن چطور میتواند تعدادی (۵۸نفر) از این جوانها را نجات بدهد؟! از همه مهمتر این انگیزه که اگر این شهدایی که با قساوت تمام شهید شدهاند به جای شیعه صهیونیست بودند، الان همه دنیا خبردار شده بود و همه در حال سوگواری برای آنها بودند یا یک روز ویژه برای قربانیان اسپایکر در نظر میگرفتند، اما متأسفانه ما به عنوان مسلمان و شیعه هیچ کاری نمیکنیم و ککمان هم نمیگزد. این برای من خیلی دردآور و البته انگیزه بود، به همین علت سمت این مسئله رفتیم و الحمدلله و با لطف خداوند توانستم کاری که خیلی دوست داشتم را بسازم. هر چند این اثر کار خوب و قابل دفاعی از آب درآمد ولی متأسفانه برخی مسئولان پخش و تلویزیون حتی پس از پخش این اثر همچنان نسبت به فاجعه بزرگ اسپایکر کمتوجه هستند. من همه تلاشم را کردم تا فیلم مستحکمی باشد و کارشناسان و خبرگانی هم که کار را دیدهاند، متفقالقول هستند که این مستند سروشکل خوبی دارد. من وظیفهام ساخت فیلم بود، اما یک کسی در بین مسئولان تلویزیون نبود که این خانم اهل تسنن (عالیه الجبوری یا همان ام قُصی) را به یک میزگردی، برنامهای چیزی دعوت و روایت او از این اتفاق یا زوایای دیگر این فاجعه را واکاوی کند یا، چون این افراد عراقی بودند ما نباید در مورد آن زیاد حرف بزنیم؟ در حالی که داعش مسئله کشور ما هم است. ما با عراقیها در مسلمانبودن و به خصوص شیعه بودنمان مشترک هستیم. من فکر میکنم این نوع برخورد یادآور برخوردهایی است که با آثار شهید آوینی صورت میگرفت (البته بنده اصلاً قصد مقایسه بین خودم و شهید آوینی را ندارم).
عالیه الجبوری یا همان امقصی (راوی و شخصیت اصلی این مستند) را چطور راضی کردید تا جلوی دوربین مستند شما بنشیند؟
این قطعاً لطف خدا بود، البته امقصی مصاحبههای زیادی انجام داده، اما واقعیت این است که این بانوی دلاور مثل فرزندان خودش یک لطف ویژهای به ما داشت. هر چند ایجاد رغبت برای چنین افرادی یک فوت و فن حرفهایگری هم دارد که همه اینها در کنار لطف پروردگار منجر به تولید مستند «خاطرات خبرنگار جنگ» شد.
یعنی یک چیزی شبیه این شعر معروف صائب تبریزی است که میگوید «مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد»؟
احسنت، دقیقاً یک چنین چیزی است. من قصدم این بود که این شهدا دیده شوند و خدا هم به این مسئله کمک کرد. واقعیت این است که من این را به نوعی تاثیر صدق ضمیر و نیت میدانم.
چقدر راش اولیه داشتید و چگونه به یک اثر تقریباً ۷۰ دقیقهای رسیدید؟
ما در این اثر با احتساب راشهای مربوط به تصاویری که آن خبرنگار جنگ گرفته بود و تمامی حواشی اثر حدود ۷۰۰، ۸۰۰ گیگ تصویر فولاچدی داشتیم (چند ساعتش را نمیدانم). این کار در ابتدا حدود ۹۰ بود و من مدام تلاش کردم با زدن شاخ و برگ اضافی و حذف قصههای فرعی آن را کوتاه و کوتاهتر کنم و نهایتاً به یک مستند حدوداً ۷۰ دقیقهای جمع و جور و خلاصه شده رسیدیم که از تلویزیون هم پخش شد.
این اثر نسخههای خارجی هم دارد؟
بله نسخه عربی آن با زیرنویس انگلیسی را هم برای پخش در کشور عراق تولید کردیم.
بازخورد مستند در بین مخاطبان چطور بود؟
برخلاف تبلیغات بسیار اندکی که ما انجام داده بودیم نتیجه و بازخورد مخاطبان که از تلویزیون گرفتیم به لطف خدا خیلی خوب بود. هر چند خیلیها این مستند را دیده بودند، اما به نظرم هنوز هم جا دارد که این اثر بازپخشهای متعددی از شبکههای مختلف تلویزیون برای نشان دادن چهره واقعی و جنایات سبوعانه گروه تکفیری داعش و البته تکریم تلاشهای مجاهدانه زنان و مردان مسلمان عراقی اعم از شیعه و سنی داشته باشد.
شما برای ساخت این مستند موفق به دریافت جایزه بخش آوینی در جشنواره سینما حقیقت شده و از طرفی به عنوان یکی از نامزدهای چهره هنر انقلاب اسلامی سال ۹۸ معرفی شدهاید. جمعبندی و تحلیل خود شما از وقوع این دو اتفاق چیست؟
اگر این چهره فرهنگی یا هنری شدن من به دیده شدن این اثر و دیگر آثار مشابه آنکه از سر غیرت ساخته میشوند، کمکی بکند، خوشحال میشوم، در غیر این صورت برایم هیچ لطفی ندارد، چون فکر میکنم مشهور شدن دردسرهای زیادی به همراه دارد.
آیا میتوانیم بگوییم که مستند «خاطرات خبرنگار جنگ» ادای دینی به شهدای اسپایکر است؟
بله، درست است، فکر میکنم از نظر رسانهای همینطور است.