کد خبر: 959336
تاریخ انتشار: ۰۲ تير ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۵
سعادت در فلسفه صدرا
با بررسی نظر ملاصدرا پیرامون مؤلفه‌های سعادتمندی، متوجه می‌شویم که وی قائل به دو نوع سعادت «دنیوی» و «اخروی» است. سعادت دنیوی خود به دو بعد جسمی و خارجی تقسیم می‌شود که سعادت دنیوی جسمی عبارت است از صحت و سلامتی، نیروی فراوان، شهامت، حسن و جمال. سعادت دنیوی خارجی هم عبارت است از فراهم بودن لوازم زندگی و تأمین مسائل مادی.
محمد خداپرست
سرویس اندیشه جوان آنلاین: در بررسی آثار فلاسفه می‌توان چنین دریافت که سعادت به صورت‌های مختلفی بر اساس جهانبینی فلسفی مورد تفسیر قرار گرفته است. گروهی با دید لذت‌گرایانه به آن پرداخته‌اند و گروهی دیگر، در ارتباط با فضیلت‌های نفسانی به آن معنا بخشیده‌اند. لذت‌گرایان سعادت حقیقی را محدود به لذت‌هایی می‌دانند که از طریق حواس آدمی قابل ادراک باشد. طبیعتاً توصیف این نوع از لذت‌ها با عباراتی همچون شادی و خوشی تقارن بیشتری دارد. نگاه لذت‌جویانه به مقوله سعادت در معنای عامیانه و افواهی شامل مواردی، چون بهره‌مندی از اسباب و وسایل زندگی مرفه، ارتقای استفاده از منابع طبیعی، کامجویی‌جنسی و... می‌شود. از زمان اپیکور تا استوارت میل و جرمی بنتیام مکتب لذت‌جویی همواره مطرح بوده و هم اکنون نیز مکتب هدونیسم از پایه‌های تفکر مدرنیته محسوب می‌شود. در مقابل بسیاری از فلاسفه و حکما اساساً موضوع سعادت را از مادیت جدا نموده و تنها امکان آن را در کمال نفس می‌دانستند. تحقق فضایلی از جمله شجاعت، عدالت یا ابعاد روحی، چون زهد و بریدن از ماسوی در طول تاریخ فلسفه و عرفان، به عنوان برخی شاخص‌های مسیر سعادت بیان کرده‌اند. به عنوان نمونه ارسطو سعادت را تنها در زندگی فضیلت‌مندانه خلاصه می‌کند و رسیدن به مرتبه عقل فضیلت مدار را نشانه سعادت در حیات می‌داند. این نگرش در عرفان و فلسفه اسلامی نیز وجود داشته و کمابیش معیار‌های معنوی سعادت بر معیار‌های دنیوی غلبه داشته است. آمیختگی فلسفه، عرفان و قرآن در اندیشه ملاصدرای شیرازی جهت‌دهی جدیدی به مفهوم سعادت داد؛ مفهومی که نه غرق در دنیازدگی است و نه از دنیا بریدن را توصیه می‌کند.

صدرالمتألهین و سعادت

مغز سخن ملاصدرا در حکمت متعالیه، «حرکت» است. غایت این حرکت انسان از نگاه ملاصدرا نیل به مفهومی است تحت عنوان سعادت.
صدرالمتألهین مراحل سعادت را طبق حرکت کمالی جوهر نفس و رتبه‌های عقل نظری ترسیم می‌کند. وی معتقد است: «اولاً: نفس انسانی در آغاز آفرینش فطرتاً استعداد درک معانی عقلی و آمادگی به فعلیت رسیدن را دارد، اما فاقد معقولات بدیهی و نظری می‌باشد؛ یعنی نفس استعداد محض بوده و فاقد هرگونه صورت عقلی است، این مرتبه را «عقل هیولانی» می‌گویند. ثانیاً: هرگاه برای نفس آن دسته از معقولات اولی که تمام آدمیان در آن شریکند حاصل شد؛ مانند استحاله اجتماع نقیضین، کل بزرگ‌تر از جزء است و...، به طور طبیعی با داشتن آنها، قدرت تأمل و تفکر نیز پیدا خواهد شد. این مرتبه را «عقل بالملکه» می‌گوید. به عقیده ملاصدرا سعادت حقیقی انسان از همین مرحله شروع می‌شود زیرا انسان در حیات بالفعل خویش بدون اتکا به ماده به فعلیت رسیده است.»

ملاصدرا پس از اینکه نفس، معقولات نظری را کسب می‌کند «عقل بالفعل» می‌شود و زمانی که نفس، این معقولات را به صورت فعال و متصل به مبدأ فعال تحصیل می‌کند «عقل مستفاد» می‌شود. در واقع ملاصدرا از طریق استدلال و تعاریف کسب می‌کند «عقل بالفعل» می‌گردد و هنگامی که نفس آن معقولات را با اتصال به مبدأ فعال (عقل فعال) تحصیل کند «عقل مستفاد» می‌گردد.
بنابراین، ملاصدرا نهایت عالم مادی را خلقت انسان و غایت وجود انسان را رسیدن به عقل مستفاد که شناخت وجود حضرت حق باشد برمی‌شمارد. پس سعادت حقیقی از نظر صدرا عبارت است از: «ادراک نظری معقولات که در بالاترین حد آن عقل مستفاد و شناخت خداوند متعال قرار می‌گیرد.»

صدرالمتألهین حرکت فرد و جامعه را در راستای رسیدن به سعادت تصویر می‌کند. در این نگاه اصل هر سعادت‌خواهی و رغبتی به سوی آخرت است، چنانچه می‌گوید: «طلب و رغبت به سوی آخرت اصل هر سعادتی است و به مضمون حدیث شریف حب الدنیا رأس کل خطیئه، محبت دنیا و رغبت به آن راز گناهان است.» لذا یکی از کلیدی‌ترین الزامات در منظومه فلسفی جهان‌بینی صدرایی متخذ از اصول مکتبی اسلام، تقدم و رجحان آخرت بر دنیا برای نیل به سعادت است. یعنی سعادت حقیقی انسان و کمال حرکت فرد و جامعه، سعادت اخروی را به عنوان مهم‌ترین نتیجه تبعی به همراه خواهد داشت. گرچه این سخن به آن معنا نیست که ملاصدرا اعتقاد دارد برای نیل به سعادت باید از دنیا دل کند و به طریقت خاص زاهدان، عزلت برگزید و تنها در طلب نیل به سعادت اخروی برآمد بلکه «دل از تعلق مادی بریدن» و آرزو‌های فانی را به عنوان غایت سعادت برنگزیدن و نهایتاً خالص کردن دل برای خداست که می‌تواند انسان را به سعادت در عقبی برساند.

در واقع صدرای شیرازی در حکمت متعالیه، از آنجا که معتقد به مراحل تدریجی تکامل نفس و رسیدن به عقل مستفاد از عقل هیولانی است، لذا نفس نباتی و حیوانی انسان را که منشأ ظهور رفتار‌های مادی و قوای طبیعی در انسان است؛ نه تنها مطرود ننموده بلکه معتقد است با رسیدن به حد اعتدال و کمال در هر یک از این مراحل است که نفس می‌تواند به مرتبت بالاتر نایل گردد لذا انسان برای رسیدن به سعادت اخروی باید از گذرگاه سعادت دنیوی عبور کند.

ملاصدرا حتی بر رفتار بریدگان از دنیا نقد وارد می‌سازد و آن رفتار را باعث نرسیدن به سعادت اخروی نیز برمی‌شمرد: «امر معاش در دار دنیا که عبارت است حالت تعلق نفس به بدن از ضروریات امر معاد است که عبارت است از حالت قطع تعلق نفس به بدن و بازگشت به سوی خدا و سیر و صعود معنوی به حریم کبریا و این امر برای انسان ممکن نیست مگر آنکه بدن او سالم و نسل او دائم و نوع او محفوظ باشد و این دو امر یعنی امر معاش و امر معاد تمام نمی‌شود و میسر نمی‌گردد مگر به وسیله اسبابی که حافظ و نگهبان وجود آن‌ها و جالب منافع آن‌ها و دافع مضار و آنچه که مایه فساد و تباهی آن‌ها است باشند و لذا خداوند متعال برای بقای شخص غذا و مسکن و سایر ضروریات را آفرید و در سازمان بدن او میل و شهوتی به اکل و شرب و استراحت ایجاد نمود.»

حتی جالب‌تر آنکه ملاصدرا در برشمردن «موانع سعادت» سه عامل را به عنوان اصلی‌ترین موانع بر‌می‌شمرد که عبارتند از: اول؛ سد باب معرفت‌الله، دوم؛ سد باب حیات و زندگانی و سوم؛ سد باب معیشت.
با بررسی نظر ملاصدرا پیرامون مؤلفه‌های سعادتمندی، متوجه می‌شویم که وی قائل به دو نوع سعادت «دنیوی» و «اخروی» است. سعادت دنیوی خود به دو بعد جسمی و خارجی تقسیم می‌شود که سعادت دنیوی جسمی عبارت است از صحت و سلامتی، نیروی فراوان، شهامت، حسن و جمال. سعادت دنیوی خارجی هم عبارت است از فراهم بودن لوازم زندگی و تأمین مسائل مادی.

سعادت اخروی نیز از نظر صدرالمتألهین مشتمل بر سعادت علمی و عملی است. سعادت علمی عبارت از کسب معارف و حقایق و آگاهی از فضایل و رذایل است که در نهایت به «معرفت الهی» منجر می‌شود. سعادت عملی دربرگیرنده آراستگی به فضایل و اخلاق الهی است و غایت آن «اطاعت و تعبد الهی» است.
وی متقابلاً به دو گونه از شقاوت دنیوی و اخروی نیز اشاره می‌کند. شقاوت دنیوی یا جسمی است یا خارجی. سعادت جسمی، عبارت از مریضی، ضعف و ترسو بودن است. سعادت خارجی نیز عبارت از فراهم نبودن لوازم زندگی و عدم تأمین مسائل مادی است. شقاوت اخروی نیز یا علمی است یا عملی. شقاوت علمی، ناشی از محرومیت از کسب معارف و حقایق است. شقاوت عملی مبتنی بر عدم توفیق بر اطاعت خداوند و داشتن اوصاف رذیله و ناشایست است.

چنانچه از مباحث صدرای شیرازی قابل استفاده است؛ سعادت فرد در گرو سعادت جامعه است. چنانچه در سیر تکاملی و حرکت کمالی که وی برای انسان در اسفار اربعه ترسیم می‌کند، در قوس نزولی این حرکت (سفر چهارم) سالک الی‌الله در این سفر از میان جامعه و خلق باید گذر کند تا به سعادت برسد (فی الخلق بالحق.)
تأکید ملاصدرا بر جامعه و حضور فرد در آن برای کسب معارف الهی و دستیابی به مراتب تکامل و سعادت می‌تواند نشانه‌ای قوی دال بر حضور قدرتمند انسان برای تعیین و دخالت در سرنوشت خود و جامعه باشد.

تطبیق سعادت صدرایی با اصول حکومتداری

اگر بخواهیم در شأنیت حکومتداری، نگرش صدرایی را مورد توجه و ارزیابی قرار دهیم و بر مبنای آن، برنامه‌ای برای سعادتمندی یک جامعه ترسیم کنیم، بر مبنای تفکیکی که از مؤلفه‌های سعادت در نگرش صدرالمتألهین وجود دارد و ذکر آن رفت می‌توان به مؤلفه‌های زیر به عنوان ویژگی‌های کلیدی یک جامعه سعادتمند رسید:

۱- رونق اقتصاد و معاش: چنانچه بیان شد از مؤلفه‌های بعد دنیوی سعادت در نگرش ملاصدراست. وی به رغم بسیاری دیگر از فلاسفه، معتقد است فلسفه نمی‌تواند از تنظیم امور معاش انسان‌ها شانه خالی کند یا اینکه معاد را به فراموشی بسپارد. در واقع آنچه نگاه ملاصدرا را از دیگر متفکران جدا می‌کند، این توقع است که وی معتقد است حکمت باید بتواند به تنظیم نظام معیشت و نجات معاد یاری برساند که وی این نگاه را در ابتدای اسفار اربعه تشریح نموده است. در نتیجه می‌توان جامعه سعادتمند را در بعد دنیوی جامعه‌ای دانست که در آن مردم برخوردار از معیشت قابل قبول باشند.

۲- سلامت و تناسب (عدل): به اعتقاد ملاصدرا، سعادت‌تأمین‌نمی‌شود مگر آنکه «لیقی‌بدن‌الانسان‌سالماً و نسله دائماً و نوعه مستخفظاً.» یعنی بدن‌انسان سالم و نسل او دائم و نوعش محفوظ بماند. از سویی دیگر تناسب جامعه که نمودش در ویژگی‌هایی، چون نظم، عدالت و جمال مستظهر می‌شود، از دیگر مؤلفه‌های سعادت دنیوی در بعد داخلی است.

۳- علم و معرفت: در جامعه سعادتمند، علم و معرفت در حد مطلوبی گسترده است. شناخت فضایل و رذایل از جمله مهم‌ترین علم‌هاست که به زعم ملاصدرا شناخت آن برای سعادتمندی ضروری است. همچنین از نظر ملاصدرا حقیقت علم از سنخ وجود بوده و در نتیجه حضوری و شهودی می‌باشد بنابراین معرفت هستی جز از طریق معرفت نفس میسر نخواهد شد و معرفت نفس نیز جز از طریق سلوک و تربیت نفس صورت نخواهد گرفت. در نهایت می‌توان جامعه سعادتمند در نگرش ملاصدرا را جامعه‌ای دانست که در آن علم و دانش مورد اهمیت واقع می‌شود و از رهگذر شناخت خود انسان «معرفت نفس» به معرفت گیتی و از آن به غایت دانش که همان معرفت‌الله است، می‌رسد.

۴- اطاعت و تعبد: واپسین ویژگی فرد و جامعه سعادتمند است که ملاصدرا مطرح می‌کند و جامعه ایمانی آرمانی را شکل می‌دهد. در این جامعه محور اعمال مردم، رضایت و عبودیت خداوند است و فضایل و صفات الهی در عمل اجرا می‌شوند.

در یک جمع‌بندی می‌توان عنوان داشت ملاصدرا که حکمت متعالیه وی از جمله فلسفه‌های فعال و قابل استناد در امور سیاسی است و برخی معتقدند نگاه امام و برخی شاگردان فیلسوفشان به این حکمت در ساختارسازی انقلاب اسلامی مؤثر بوده است، فرد را در بستر مدنیت قابل کمال و رشد تصویر می‌کند و در چشم‌اندازی که این بستر می‌تواند داشته باشد چهار مؤلفه مهم سعادتمندی شامل «رونق معیشت»، «سلامت و تناسب»، «علم و معرفت» و «تعبد الهی» را به تصویر می‌کشاند.

در یک جمله می‌توان جامعه سعادتمند را جامعه‌ای دانست که در اقتصادش در سطح مقبول و تأمین‌کننده معیشت مردم باشد، مردمانش دارای سلامت و در سطح رفتاری دارای تناسب و عدل باشند، همچنین علم و معرفت در آن جایگاهی بالا داشته باشد و رفتار اعضای جامعه نیز مبتنی بر عبودیت و دینداری باشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر