سرویس فرهنگوهنر جوان آنلاین: دو سال پیش در یکی از شعب شهر کتاب، وقتی دست روی کتابی درباره تاریخ انقلاب کوبا گذاشتم، فروشنده با شوق شروع به تعریف از چگورا و فیدل کاسترو کرد و حسرت حضور چنین شخصیتهایی در ایران را خورد که اگر بودند وضعمان این نبود. حرفهایش که تمام شد درباره چمران از او پرسیدم. چمران را جو زده از حضور حضرت امام(ره) دانست! فهمیدم که «چ» چمران را هم نمیشناسد. برای او از چمران و زندگیش پیش از انقلاب گفتم، از اینکه چمران مصداق واقعی زندگی بود، زندگیای که تعبیر واقعی عقيده و جهاد در راه آن است. مشتاق شد، قبل از خداحافظی «مرد رویاها» را معرفی کردم و او را تنها گذاشتم. نمیدانم سرانجام او و چمران چه شد، اما خدا را شکر و به جان «سید مهدی شجاعی» دعا کردم که دستمان را پر کرده است تا قرار نباشد با تکرار مکررات، چمران را در حد نام بزرگراهی که بارها از ترافیکش نالیدهایم تقلیل دهیم.
«مرد رویاها» افسانه نیست، نام کتابی است که در قالب فیلمنامه بخشهایی کمتر دیده شده و شاید هم دیده نشده اما واقعیِ زندگیِ مردی رویایی اما دست یافتنی به نام «مصطفی چمران» را پیش روی ما میگذارد و لذت معاصر بودن با چمران را به عمق وجودمان میچشاند. «مردم رویاها» تنها روایت کننده یک زندگی نیست بلکه بیشتر از هر چیز قصه جدال عقل و عشق در یک زندگی پر شر و شور و پیروزی عشقِ عاقلانه در مسیر عاشقی با معبودی است که آن را میتوان در یک نقاشی ساده نیز به نظاره نشست.
این کتاب که جان خود را مدیون «شهید چمران» و شور خود را مدیون قلم بینظیر «سید مهدی شجاعی» است با روایت آشنایی دکتر مصطفی و همسر آمریکایش آغاز و قدم به قدم ما را با زندگی پر فراز و نشبب چمران در آمریکا و بعدها در مصر، فلسطین و لبنان و ریشههای کشمکشهای خانوادگیش با خانم «پروانه» و خاطرات تلاشهای نوجوانی و فقر آزار دهنده خانوادگیش آشنا میکند. خطوط آشنایی شهید چمران با امام موسی صدر و آنچه که با سختی و مشقت در لبنان و مصر رقم زدند از برجستهترین صفحات کتاب است که نخواندن و نشنیدنش موجب بر باد رفتن عمر است.
مطالعه این کتاب رمانوار را به همهی جوانان میهنمان که همچون فروشنده «شهر کتاب» در حسرت چگوارا و فیدل کاسترو به سر میبرند توصیه میکنم تا اگر روزی در سفری خارجی دیدند جوانی با هیجان از چمران نام میبرد و او را چون اسطورهای میپرستد، تعجب نکنند؛ چرا که چمران نه چگورا و نه فیدل کاسترو بلکه «چمران» است و میشود در مقیاس جهانی با مسلکش زیست و نامش را با افتخار بر لب آورد و داستان آزادگیش را برای نسلهای تاریخ روایت کرد.