سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: درست مثل کسی که هم از پرواز خوشش میآید هم از پرنده، اما پرندهاش را در قفس انداخته باشد؛ مردهایی را میگویم که مدام در حال بدرفتاری علیه زنان خود هستند آن هم در خانه خودشان. نمونههایی را که در ادامه میآید بخوانید.
۱- همسر عزیزم تو که میدونی من چقدر عاشقت هستم، ولی کامپیوتر میخواهی چه کار؟ اصلاً وقت نمیکنی به بچه برسی، به من برسی، به خانه برسی. شب شده و موقع خواب اصرار بیخودی نکن...
۲- زن است دیگر، اگر به خودش نرسد، خرید برای خودش نرود، موهایش را برایت رنگ نکند، همین نصف توجهی هم که به او داری دیگر نخواهی داشت! میگوید: «محسن جان یک کم پول میدی من برم آرایشگاه؟» میگویی: «چه خبره؟ مگه عروسیه هی هر ماه بری آرایشگاه؟ من پول زیادی ندارمها گفته باشم...» یکی هم نیست به تو بگوید عزیز من! مرد نیست که با یک ماشین هم موهایش را کوتاه کند هم ریشش را، هزار دنگ و فنگ دارد.
۳- به نظر برخی مردان به نقل از عباس آقای مرد سالار: زن باید خانهداری کند، بشوید، جارو بزند، در همین حال خورشت را هم روی اجاق مراقب باشد نسوزد، در همین حین به تلفن جواب هم بدهد، در همین حال در را برای مرد خانه باز کند. تازه باید جلوی شوهرش خوشعطر و زیبا ظاهر بشود. مردش هنوز ننشسته، پس از خوشامدگویی چای دست او بدهد که لبسوز و لبدوز باشد. لباس فردای ایشان را اتو بزند، جورابهایش را بشوید. بوی عرق تند مردانهاش را تحمل کند و نگوید حمام برو... تازه اینها فقط بخشی از وظایف زنها در خانه است! باقیاش بماند.
۴- و، چون زنان درآمدی ندارند به آنها باید زور گفت؟ و بابت هر باری که گفت: پول در کارتم واریز کن جوری برخورد کنیم که از کرده خود پشیمان بشوند.
۵- شنیدهایم زنی به همسرش گفته است من مریضی زنانهای دارم، مهمانی را کنسل کنی بهتر است. مرد با مشت و لگد به جان زنش افتاده و گفته است: «چی شد؟ چی گفتی؟ نوبت پدر و مادر من که شد مریضی شما ظهور کرد، تا حالا کجا بودی؟ سالم بودنهات برای خودت و برادر و خواهراته، مدامم که خونه ما هستن... من این حرفها حالیم نیست... تو روت میشه اصلاً این رو بگی؟ برو خودت زنگ بزن بگو من مریضم، شما هم نیایید.»
۶- آقای من، چرا به این فکر نمیکنی که خانم شما یک انسان است و باید از تمام حقوق در خانه و خانواده حتی در جامعه به عنوان یک انسان برخوردار باشد، البته در جامعه با رعایت استانداردهای موجود و سالم نسبت به نوع جنسیت وی. مثلاً تو هنگامی که سر کار رفتی بیرون از خانه آسمان را دیدی، مردم را، خیابان را، اصلاً همه جای شهر را مرور کردی تا غروب که به خانه آمدی. همسر تو در خانه بوده؛ نه آفتاب را دیده، نه مهتاب را. آیا جواب اینکه بگوید من و بچه را پارک میبری، این است: «چه خبره، باز نقشه کشیدی برای جیب من؟ نخیر، بگیر بنشین خانهات، حرفش رو هم نزن، سری قبل یادته که... (مثل اینکه سری قبل از یک روسری خوشش آمده و...)
۷- پای حق و حقوق زنها که میرسد: «ای بابا مهریه رو کی داده، کی گرفته؟ همین که برایتان آب و غذا و هوای پاک تهران به ارمغان آوردهام کم است زن جان من؟»، اما خدا نکند خانمش بخواهد برود خانه پدرش که رو به موت است. فقط سری بزند اجازه نگیرد، یا آنتن ندهد و شوهر جان در شبکه موجود نباشند، آن وقت جوابش این است: «تو دین داری؟ مسلمانی؟ در قاموس ما نیست تمکین نکردن. از اینجا به بعد نفقه بر تو ممنوع شد تا بفهمی با کی طرفی.»
۸- بیشتر خانمها قبل از ازدواج درسخوانده به خانه شوهر میروند و این یکی از آپشنهای انتخاب همسر برای مردهای زیر دیپلم و دیپلم است! اما مردها بعد از ازدواج برای اینکه بچهشان سرشکسته نباشد یا در اداره پستی یا مقامی انشاءالله بگیرند، درس میخوانند و البته از سهمالخرج زندگی میزنند و... حالا اگر خانم ایشان بخواهد کلاس خیاطی ثبتنام کند تا مجانی لباسی با مهر بر اندام شوهر و فرزندان کند شوهر جان میگوید: «من اجازه نمیدم! میدونی چرخ خیاطی چقدر گرونه؟ میدونی نخ چقدر شده الان؟ بری بیرون از خونه معلوم نیست کجاست، اونم بدون اجازه من، تازه بری یاد بگیری هم نمیذارم سر کار بری.»
۹- حالا گیریم که عصبیاش کردی، کمی بلندتر از تو حرف زد (همیشه به صدای خانمها هنگام دعوا دقت کنید وقتی بلند میشود همراه بغض و لرزان است)، زن است دیگر، از تو که مردی و هیبتی مهیب داری ضعیفتر است؛ درکش کن، کتکش نزن.
۱۰- عدهای هم هستند دستاندرکارند تا مدام خانمها را ضعیفه خطاب کنند و ضعیف جلوه دهند؛ زنت به تو میگوید: «سوئیچ ماشین رو میدی من برم مهد دنبال یونس؟» تو میگویی: «نه، میری میزنی در و دیوار.» زنت سلیقه به خرج داده و میگوید: «جای مبلمان را عوض کردم، قشنگ شد؟» در جواب میگویی: «آخه اینجوری که نمیشه. چرا گذاشتی جلوی پنجره؟ مگه عقل نداری تو؟!» میگوید: «امسال اگه موافق باشی دانشگاه شرکت کنم!» به او میگویی: «میری قبول نمیشی پولمون رو هم خرج میکنی میای» میگوید: «کیکپز میخری برام تا براتون کیک درست کنم؟» در جوابش میگویی: «تو؟ یه برنج ساده نمیتونی درست کنی.»
۱۱- روی خانمش اسم میگذارد، او را جلوی چشم بچههایش مسخره میکند. خدا نکند زنش اشتباهی کند؛ داد و بیداد راه میاندازد، جوری که انگار با هفت پشت غریبه طرف است. خانم کار نکند، چرا؟ چون «زن را چه به این حرفها! بنشین توی خونهات بچهداریات رو بکن.» درس نخواند، چرا؟ چون میگویی: «مگه من پولم زیادی کرده، بعدش هم بری بخونی که چی بشه؟ مثلاً تو از این بهتر که نمیشی با اون آیکیویی که داری!»
۱۲- آیا اسلام نگفته است به همسرت مهربانی کن. آیا نگفته است نفقهای در کار است؟ دست آخر هم هیچکس و هیچ نهادی پیدا نمیشود برای این مسئله چارهای بیندیشد. میگویند بهزیستی بخشی به نام مداخله در بحران دارد و در مقابل، مردها هم میگویند زندگی شخصی خودمونه به کسی چه مربوط؟
۱۳- بعضی مردها هم با پنبه سر میبرند. یک عزیزم میگویند و کار خودشان را پیش میبرند: «عزیزم تو که میدونی من چقدر دلم برایت تنگ میشود... تنهایی کجا بروی؟ بگذار آخر هفته خودم میبرمت خانه پدرت... اصلاً آخر هفته است برویم شمال، فقط به عشق خودت...» و جوری که آب از آب تکان نخورد او را از خواستهاش دور میکند...
۱۴- با رفتارهای بدمان، نگاه زنها را برای همیشه نسبت به مردها منفی نکنیم.