سرویس جامعه جوان آنلاین: از منظر آسیبشناسی رفتاری، ناکامی، شکست، طردشدگی، محرومیت، افسردگی، تحقیر، ورشکستگی، طلاق، فقدان عزیزان و فوت بستگان درجه یک، درهمشکستگی باورها و ارزش و الگوهای اعتقادی و بینشی و موارد دیگری همچون تروما (ضربه و سانحه و حادثهها) میتوانند عوامل سوقدهنده یا کشاننده شخص به مواد مخدر، محرکها و روانگردانها باشند.
در کلینیکها، بیمارستانها، مراکز درمانی و کمپهای ترک اعتیاد، هنگام مصاحبه بالینی و تشخیصی انگیزشی با بیماران معتاد با این پاسخ مواجه میشویم که بهرغم اطلاع از عوارض و مشکلات و آسیبهای سوماتیک (جسمانی) و سایکوتیک (روانی) فرد باز هم به دلیل نبود اعتمادبهنفس و خودتوانمندی و نداشتن عزتنفس و خودارزشمندی لغزیده و عموماً با سابقه چندین باره بستری شدن در کمپ برای «بهبودیافتگی» و درمان و احیا باز هم اتکابهنفس و خودباوری حاصل نشده است.
دستهای مافیای تجارت کثیف مواد مخدر، در دهههای اخیر از آستین مرفهین بیدرد رانتخوار بیرون آمده، قاچاق و توزیع و تولید مواد یک تجارت پرسود گشته و ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز در این چهار دهه از گذشت انقلاب شکوهمند اسلامی، عملاً ناکارآمد بوده است؛ چراکه از طرفی شاهد افزایش مصرف مواد مخدر و از سوی دیگر شاهد کاهش سن اعتیاد هستیم.
شیوع و گسترش روزمره مواد مخدر صنعتی و روانگردان نشان از بیمسئولیتی و ناکارآمدی برخی مدیران و متولیان اموری است که بودجههای کلان به منظور ریشهکنی و مبارزه با تولید، توزیع و مصرف مواد مخدر دریافت میکنند و از سویی فقدان قوانین محکم موجب گستاخی سوداگران مواد مخدر شده است. در حالی که مقابله و مبارزه با عوامل توزیع مواد مخدر در جامعه جدیتی همهجانبه، اراده و برخوردی آهنین میطلبد نه شیشهای و شکننده!
شخص معتاد شرافت، غیرت، شأنیت و منزلت خود را فدای تأمین مواد میکند. چون مغز وی نسبت به رسیدن میزان مشخصی از مواد افیونی به بدنش، شرطی و او به مصرف سوء مواد مخدر وابسته شده است، خصوصاً در مورد مواد صنعتی جدید همچون کریستال یا شیشه. یکی از عناصر تشکیلدهنده کریستال، «آمفتامین» است که بهشدت توهمزاست. شخصی که شیشه مصرف میکند، همانند بیماران دارای اختلال شخصیت «اسکیزوفرن» یا «شیزوفرن»، روانگسیخته یا روانگسسته شده و با واقعیت قطع ارتباط میکند.
این بیماران معتاد به واسطه توهم ناشی از مصرف شیشه نمیتوانند درک درستی از واقعیت داشته باشند. پس هم به خود آسیب میزنند که بهاصطلاح دچار «مازوخیسم» شده و هم به دیگران آسیب زده و آزار میرسانند و درنهایت به «سادیسم» و «وندالیسم» دچار میشوند. یک بیمار سادیسمی از آزار و اذیت دیگران مشعوف شده و احساس لذت میکند و دقیقاً مصرف شیشه به گفته مصرفکنندگان این ماده صنعتی یک احساس شعف و لذت بهواسطه عدم شناخت و درک واقعیت و یک نوع گسست روانی به فرد مبتلا میدهد.
بعضاً مشاهده شده که مصرفکنندگان قرصهای روانگردان و مواد مخدر صنعتی هم به خود و هم به دیگر افراد جامعه آسیبهای جبرانناپذیر وارد میکنند و در مواردی دست به قتل هم میزنند. فاجعه آنجایی رخ خواهد داد که همانند مواد سنتی بهسادگی فرآیند توانمندی و اراده برای ترک و بهبودیافتگی صورت نخواهد گرفت و لغزش تا ۸۰ درصد در این چنین معتادانی گزارش شده است.
منشأ و علت تمایل به مصرف سوء مواد، عدم خودمراقبتی، فقدان خودکنترلی و خودمدیریتی ذهنی، احساسی و رفتاری اشخاص است و این میتواند منجر به رفتارهای بزهکارانه و نابهنجاری اجتماعی شده و جامعه متعالی به سمت جوامع متزلزل و درنهایت متلاشی سوق داده شوند. اعتیاد یک بیماری ذهنی و روانشناختی محسوب میشود نه جرم؛ چراکه فرد و شخص معتاد توان مقابله و مهارت حل مسئله و حل تعارض را فرا نگرفته و به دلیل نبود ثبات فکری و رفتاری و شخصیتی، فروپاشی خانوادگی برای معتاد و فرزندان و دیگر اعضای خانواده اتفاق خواهد افتاد.
اهداف درمانگران در حوزه خانوادهدرمانی معتادان، برقراری رابطه حسنه با شخص معتاد، پذیرش، احترام، تأیید، تشویق و ترغیب برای طی مراحل بهبودیافتگی و رشد و رفتار است. تکنیکهای حساسیتزدایی منظم و فاصله گرفتن از افکار و احساسات منفی و رسیدن به مرحله تمایزیافتگی و قدرت تشخیص و تمییز موضوعات و فراهم کردن بستر مناسب برای مسئولیتپذیری و احساس تغییر و تحول اساسی از برنامههای درمانی و احیای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت بهبودیافتگی این گروه محسوب میشود.
*روانشناس و مدرس دانشگاه