سرويس بينالملل جوان آنلاین: ماجرا از موقعی شروع شد که جان بولتون، مشاور امنیت ملی امریکا، روز دوشنبه ششم ماه می ۲۰۱۹ بیانیه کوتاهی منتشر و در آن اعلام کرد که امریکا به ادعای او برای «مقابله با رفتارهای نگرانکننده ایران» ناوگروهی شامل ناو هواپیمابر یو اس اس آبراهام لینکن و تعدادی از بمبافکنهای ارتش را به خاورمیانه میفرستد. هر چند که او محل استقرار این نیروها را در بیانیه خود مشخص نکرده بود، اما از همان موقع گمانزنیها به طور عمده متمرکز بر خلیج فارس بود و بعد هم معلوم شد که این گمانهزنیها چندان هم بیراه نبوده و علاوه بر این ناوگروه، تعداد چهار بمبافکن راهبردی ب. ۵۲ اچ و رزمناو آرلینگتون به همراه سامانه پاتریوت و ادوات آبی و خاکی نیز به خلیج فارس اعزام خواهند شد. این شروع ماجرا بود که با حمله به چهار کشتی در نزدیکی بندر فجیره امارات تشدید هم شد، اما حالا به نظر میرسد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، بیشتر به فکر فرستادن واسطههایی مثل نخستوزیر ژاپن به ایران است تا با میانجیگری خود ماجرا را ختم به خیر کند و دست کم در ظاهر امر روزهای داغ سه هفتهای پشت سر گذاشته شد، اما باید دید که چرا امریکا این روزها را شروع کرد و به دنبال چه چیزی بود؟
خروج برجام
ماجراجویی امریکا در این روزها به لحاظ زمانی مقارن با سالگرد فرمان ترامپ برای خروج از برجام در هشتم ماه میسال ۲۰۱۸ بود. پیشدرآمد این ماجراجویی با قصد امریکا برای عدمتمدید معافیتهای خرید نفت از ایران بود که با بیانیه کاخ سفید در روز ۲۲ آوریل اعلام شد. کاخ سفید در این بیانیه از قصدش برای اعمال فشار حداکثری بر ایران گفت و اینکه دیگر معافیتهای خرید نفت ایران به هشت کشور را تمدید نخواهد کرد و به همراه عربستان، امارات و دیگر متحدانش نیاز بازار جهانی به نفت را تأمین خواهد کرد. به دنبال این بیانیه، پادوی منطقهای امریکا به میدان آمد تا بهانه اعزام نیرو را به بولتون و دیگر امریکاییها بدهد. خالد بن احمد آلخلیفه، وزیر خارجه بحرین، در مصاحبهای با الشرقالاوسط یا روزنامه وابسته به دربار آلسعود گفت که به ایران «اجازه بستن تنگه هرمز حتی برای یک روز» داده نخواهد شد. معلوم است که نه او و نه کسی در قد و قامت او توان انجام چنین کاری را ندارد و این را گفت: تا بولتون هم آن بیانیه کوتاه را صادر کند و نیروهای امریکایی به خلیج فارس فرستاده شوند بنابراین، کل برنامه اعزام نیرو و ماجراجویی امریکا در این چند روز برنامهای در سالگرد خروج امریکا از برجام بود تا اینکه روایت دیگری از اقدام یک سال قبل این کشور به نمایش دربیاید.
نسخهای ضعیف
نحوه اقدام امریکا در اعزام نیرو بسیار شبیه کاری است که این کشور دو سال قبل در آبهای ساحلی شبهجزیره کره انجام داد. ترامپ در نهم آوریل ۲۰۱۷ به ناو هواپیمابر یو اس اس کارل وینسون و چندین کشتی جنگی دستور عزیمت به آبهای این شبهجزیره را داد و بعد هم ناو هواپیمابر یو اس اس رونالد ریگان و ناو هواپیمابر یو اس اس نیمیتز هم به آن پیوستند. تجمع سه ناو هواپیمابر به اندازه کافی اتفاق عجیب و نادر بود که امریکا بمبافکنهای بییک با قابلیت حمل تسلیحات هستهای را بر فراز شبهجزیره کره به پرواز درآورد. همان موقع هم مثل حالا بحث و نظرها از وقوع جنگی قریبالوقوع بین کره شمالی و امریکا به شدت مطرح بود به خصوص اینکه هم ترامپ و هم کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، با لفاظیهای آتشین علیه یکدیگر مستقیماً تنش موجود را تشدید میکردند. تمام این ماجرا از اواخر همان سال رو به سردی گذاشت تا اینکه با دیدار ترامپ و کیم اون در دوازدهم ژوئن ۲۰۱۸ ناگهان همه چیز تغییر کرد و امریکا نه تنها تمام آن نمایش قدرت را کنار گذاشت بلکه مانور سالانه با کره جنوبی را هم معلق کرد. بنابراین اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکن به خلیج فارس تنها نسخهای بسیار ضعیف از کاری بود که ترامپ دو سال قبل از این در کره شمالی انجام داد و معلوم بود که در پس این نمایش نمیتواند عزمی برای درگیری داشته باشد.
موانع منطقهای
ترامپ نسخه دو سال قبل خود را با درجهای بسیار کمتر در خلیج فارس اجرا کرد به این امید که همان نتیجه را بگیرد و همانند دیدار دوازدهم ژوئن، دیداری با یکی از مقامات ارشد ایران داشته باشد. تفاوتهای منطقهای نکته مهم و قابل توجهی است که نه ترامپ و نه دستیاران او مثل بولتون یا مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا، برای اجرای این نسخه در نظر نگرفته بودند. در واقع، این تفاوتها موانعی را برای امریکا در خلیج فارس ایجاد میکند که باعث میشود تا نمایش نظامی و آوردن ناو هواپیمابر تنها در حد نمایش باقی بماند و نتواند از این پیشتر برود. این نکتهای است در اوج گمانهزنیهای رسانهای بابت وقوع جنگ و درگیری در خلیج فارس که از سوی یکی از مقامات عالیرتبه پنتاگون گفته شد. ریچارد کلارک در روزنامه امریکایی نیویورک دیلی نیوز نوشت: «آنچه ترامپ و کنگره باید اکنون به آن و نه پیش از حمله ایرانیها توجه کنند این است که ممکن است امریکا و متحدانش متحمل لطمات بدی از سوی ایران شوند. اینکه ما میتوانیم لطمات بیشتری به آنها وارد کنیم نافی قابلیت آنها برای خسارت زدن به ما نیست.»
کلارک فهرست بلندی از اهداف امریکا و متحدان منطقهای آن برشمرد که در برابر حملات ایران آسیبپذیر هستند. این اهداف جدا از کشتیها و مراکز نظامی نیروهای امریکایی در منطقه هستند و طیف وسیعی از تأسیسات نفتی، تأسیسات فراساحلی، خطوط لوله انتقال نفت، تأسیسات آبشیرینکن، فرودگاهها، نیروگاههای تولید برق و بنادر و پایانههای دریایی و کشتیها و دیگر مواردی میشوند که اهدافی آسان برای حملات ایران به شمار میروند. با توجه به این اهداف به شدت آسیبپذیر است که کلارک نتیجه گرفت: «هیچ پایان خوشی برای جنگ امریکا با ایران متصور نیست.» شاید با توجه به همین مشکلات و موانع منطقهای باشد که امارات زودتر از همه متوجه عواقب ماجراجویی در برابر ایران شد و در مورد حمله به چهار کشتی در حوالی بندر فجیره خود با احتیاط کامل رفتار کرد. امارات علاوه بر اینکه آن چهار کشتی را با عنوان کشتیهای باربری نام برد و نفتکش، از تروریستی خواندن این حمله یا متهم کردن کشوری خودداری کرد تا مبادا این حمله دستاویزی برای یکسری اتفاقات ناخوشایند بعدی باشد.
موانع استراتژیک
امریکا گذشته از موانع منطقهای، به لحاظ استراتژیک اهدافی را دنبال میکند که وقوع درگیری در خلیج فارس حتی در حد محدود آن نیز باعث اختلال در پیگیری آن اهداف میشود. مسئله چین و رقابت امریکا با این کشور یکی از اساسیترین اهداف امریکاست که از زمان دولت باراک اوباما جزو اهداف استراتژیک امریکا قرار گرفته و هر چند موضوع روسیه و به خصوص مداخلهاش در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ امریکا تا اندازهای بر آن سایه انداخته، اما باز هم پیگیری این هدف در اولویتهای اصلی امریکاست. مارا کارلین یکی از مقامات سابق پنتاگون است که روز سهشنبه گذشته و در مصاحبه با رویترز گفت: «بهترین حالت برای نابود کردن استراتژی دفاعی ملی و خراب کردن تمرکزی که بر رقابت طولانیمدت و آمادگی برای یک درگیری احتمالی با چین و روسیه بنا شده این است که یک جنگ دیگر را در خاورمیانه شروع کنیم.» به نظر او، درگیری امریکا با ایران نه تنها باعث میشود پنتاگون از استراتژی اصلی خود منحرف شود بلکه حتی ادامه تنش باعث اتلاف منابع امریکا میشود. نباید فراموش کرد که امریکا قریب به یک دهه است که تلاش میکند تا در شرق دور زنجیری از ائتلافهای منطقهای به دور چین بکشد و حضور سنگین نظامی امریکا در دریای جنوبی چین نقطه اتصال این زنجیره است. هر گونه انتقال تنش به نقاط دیگر جهان باعث میشود تا اعضای این زنجیره در ادامه همکاری خود با امریکا دچار تردید بشوند و این زنجیر رفته رفته آن تأثیر مورد نظر امریکا برای کنترل چین را از دست بدهد. البریج کولبای، مدیر برنامه دفاعی مرکز امنیت امریکا نو و از مقامات ارشد سابق پنتاگون، در این مورد به رویترز گفت: «چین میتواند دنیا را تغییر دهد. ما نمیتوانیم شرق آسیا را از دست بدهیم. شرق آسیا به اندازه جواهر روی تاج برای ما باارزش است. بنابراین ما باید در خاورمیانه بمانیم، اما دما (تنش) را پایین بیاوریم و منتظر علامت باشیم.» بنابراین امریکا تا حد یک نمایش قدرت میتواند کشتیها و هواپیماهای خود را در خلیج فارس حرکت بدهد، اما هر گونه درگیری میتواند سرمایهگذاری سنگین امریکا برای مقابله با چین را تهدید کند. عقبنشینی غیرمنتظره ترامپ در دیدارش با شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن و استقبال او از میانجیگری آبه نتیجه همین محدودیتهای منطقهای و استراتژیک امریکاست که رئیسجمهور امریکا را مجبور میکند تا روزهای داغ تنش را به سرعت پشت سر بگذارد.